eitaa logo
مجمع کمیت قزوین
154 دنبال‌کننده
822 عکس
170 ویدیو
3 فایل
اولین کانال انتشار آثار شعرای آئینی استان قزوین کانون شعر و ادب دفتر آستان قدس رضوی قزوین
مشاهده در ایتا
دانلود
خطبۀ دریغ سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است عمار نیست، مالک اشتر نمانده است قرآن به نیزه می‌رود این‌جا هزار بار جز خطبۀ دریغ به منبر نمانده است... در کوچه‌های هاشمی آتش هنوز هست باور مکن که حادثه دیگر نمانده است دشمن خیال کرد کتاب غدیر سوخت دشمن خیال کرد که کوثر نمانده است... تکفیر می‌کنند پیاپی امام را ایمانشان به مصحف و دفتر نمانده است شمشیرهای یکسره کوفی‌ست در نیام راهی ورای گریۀ پرپر نمانده است دیگر کجای شب تهی از ابن‌ملجم است؟ در کوفه جز سیاهی خنجر نمانده است فردا تمام جامه‌‎دران‌اند پشت در فردا ولی چه فایده حیدر نمانده است! ✍🏻 🏷 | @Shere_Enghelab @mkomeit
جوشن به جانم بپوشان در پشت ابر گناهان ماه تو گردیده پنهان تاریکم از دست عصیان مِهر تو اما درخشان دورم کن از لکه لوث الغوث الغوث الغوث در شعله های گناهم می سوزم و بی پناهم فواره زد دود آهم شرمنده ام رو سیاهم جانم رسیده ست بر لب خَلّص من النار یا رب چون گُل مرا پرواندی در هر گلستان نشاندی خارم ولی باز خواندی از آستانت نراندی برگشته ام اشک آلود یا ملجا کل مطرود شیطان بریده امانم تیری ندارد کمانم جوشن بپوشان به جانم در پیش او ناتوانم شیطان شود باز سرکوب یا غالبا کل مغلوب داریم با اشک، فانوس در نیمه شبهای مخصوص هر کس که شد با تو مانوس از لطف تو نیست مایوس یا فارج الهمّ الهی یا کاشف الغمّ الهی جبار و قهار هستی صبّار و غفار هستی هر چند مختار هستی بگذر که ستار هستی ما را نکن از خودت دور یا ناصرا غیر منصور بد کرده ام بارالها دارم ولیکن تمنا جرم فراوان ما را جان حسینت ببخشا با کربلا می شوم خوب یا کاشف کل مکروب @mkomeit
شب قدر است و در پیش خدا پرونده ها باز است برای توبه کردن در به روی بنده ها باز است تمام مردگان هم غرق رحمت میشوند امشب تعجب نیست وقتی در به روی زنده ها باز است گرفته دستها را مثل «حر» بالا و می گرید که آغوش خدا بر روی سرافکنده ها باز است کشد دست نوازش بر سرم آری امیدی هست که بین گریه ها جایی برای خنده ها باز است اگرچه بسته راه زندگی بر ما در این بازی در آخر خانه ای تا بردن بازنده ها باز است سکوتی سخت جانم را گرفته ناله می بارم ز خود شرمنده ام وقتی لب شرمنده ها باز است @mkomeit
هدایت شده از مشعر قزوین
🔸دستور دادستان قزوین دربرخورد با قانون شکنان عرصه حجاب 🔹دادستان مرکز استان قزوین از برخورد قانونی با هنجارشکنان و مراجعه کنندگان به کلیه ادارات و مراکز خدمات رسان که حجاب و عفاف را رعایت نمی کنند خبر داد. 🔹حسین رجبی گفت: مطابق مصوبه شورای فرهنگ عمومی استان کلیه سازمانها، اصناف و مراکز خدمات رسان می بایست از ارایه هر گونه خدمات به افراد بد حجاب یا بی حجاب خودداری کنند. وی ادامه داد: در صورت مواجه با افراد مذکور ابتدا تذکر لسانی داده شود در صورت پذیرفتن نسبت ارائه خدمت اقدام شود. دادستان مرکز استان قزوین بیان کرد: در صورت عدم پذیرش موضوع را به 110 اطلاع داد شود تا با حضور پلیس موضوع بررسی شده و در صورت متقاعد شدن فرد خدمت ارائه شود در مرحله آخر در صورت عدم پذیرش پرونده قضایی برای فرد خاطی تشکیل شده و به مراجع قضایی معرفی شود . رجبی افزود: در صورت مشاهده یا گزارش عدم رعایت موارد مذکور.توسط سازمانها، اصناف و مراکز خدمات رسان . این امر ترک فعل تلقی شده و پرونده قضایی برای ایشان تشکیل می شود. @mashareqazvin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شور؛ دردِ مردم.mp3
1.55M
علیه‌السلام علیه‌السلام 🔹دردِ مردم🔹 کسی نداشت آقاجون مثه تو دردِ مردم می‌شد با اشک طفلی دلت پر از تلاطم نون جو و نمک بود آقا طعامت اما برا فقیرا بردی خرما و نون گندم مرهم درد و غم‌ها، تو بودی هر جا پناه بی‌کسا علی بودی دست خدا و گره‌گشا و اجابت دعا علی شیعۀ واقعی، کی آروم می‌شینه وقتی که دردایِ مردم رو می‌بینه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگه تویی امامم، اگه تویی امیرم یه لحظه هم نباید دیگه آروم بگیرم برای یاری حق تا جون دارم بجنگم که آخرش یه روزی تو راه تو بمیرم بشم صدای مظلوم، برای مظلوم برادری کنم آقا وقت نبرد دشمن، با عشق تو من دلاوری کنم آقا من می‌خوام از خدا، تا باشم یار تو مثل سلمان تو، مثل عمار تو ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ محب تو نباید بذاره دست روی دست خوشا به حال اون‌که به خندۀ تو دل بست دلم خوشه هنوزم تو آسمون دنیا برای پر کشیدن مسیر تازه‌ای هست مثه یه رود جاری با بی‌قراری میام به یاری شما آقا پر از خروشم، میاد به گوشم تا وقتی که واعطشا از اول بسته شد، عهد دل با حسین معنای اشکمه، لبیک یا حسین ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جوون من فدایِ علی اکبر تو بشه الهی طفلم قربون اصغر تو با داغ خواهر تو می‌میره خواهر من برات سَرَم رو می‌دم، آقا فدا سر تو تو راه تو میارم، هر چی که دارم می‌دم برای تو آقا همۀ زندگی‌مو، می‌دونم از تو می‌شم فدای تو آقا برداشته کاممو، مادر با تربتت جون می‌دم یا حسین، آخر از غربتت شاعر: نغمه‌پرداز: 🌐 shereheyat.ir/node/4636@ShereHeyat_Nohe
ایجاد شد به سایه ی دستت جهان علی حتی جهان که نه همه ی لامکان علی گفتند کعبه است محل ولادتت کردیم ما طواف تو را هر زمان علی هر جا سخن ز مرتبه ی پهلوانی است نام تو است الگوی هر قهرمان علی گشتند کائنات به هنگام اعتکاف در مسجد نگاه تو تسبیح خوان علی یعقوب و نسلهای پس از او ز صبر تو انگشت مانده اند همه بر دهان علی کردی اگر چه روی زمین زندگی ، ولی بوده ست جای پای تو در آسمان علی سنگی شکست آیینه ی غربت تو را شد چاه غمگنانه تو را همزبان علی همبازی تمام یتیمان کوفه ای بودند شاد با تو همه کودکان علی در سلطنت اگر چه وزیر محمدی بودی ولی تو سرور پیغمبران علی ما قطره ایم و وصف تو در وسع ما نبود دریا تویی و وسعت تو بیکران علی @mkomeit
علیه‌السلام 🔹السابقون السابقون🔹 تو را تا دیده‌ام محو جمال کبریا دیدم تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم تو را در سجدهٔ باران و بر سجّادهٔ صحرا به هنگام قنوت برگ‌ها، در «ربّنا» دیدم تو در هفت آسمان سیر و سفر می‌کردی امّا من تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمهٔ زمزم صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم «تو را دیدم که می‌چرخید گرد خانه‌ات کعبه خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم» تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر تو را مولود کعبه، قبلهٔ اهل ولا دیدم تو را فرمان‌برِ «یا ایها المدثر» از اول تو را «السابقون‌ السابقون» از ابتدا دیدم تو را پابند پیمان اَلَست از مطلع هستی تو را عاشق‌ترین دلدادهٔ «قالوا بلی» دیدم تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنی‌آدم» که سیمای تو را آیینهٔ ایزدنما دیدم تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء» تو را در کشتی نوح پیمبر ناخدا دیدم اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل تو را هم عهد و پیمان با تمام انبیا دیدم سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگین‌بخشی تو را روح قناعت، اسوهٔ فقر و غنا دیدم زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهان‌آرا تو را پروانهٔ پیغمبر از غار حرا دیدم به جولان‌گاه احزاب و نبرد خندق و خیبر به دستت تیغ «لا سیف» و به شأنت «لا فتی» دیدم به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر تو را در بی‌نهایت، در کجا در ناکجا دیدم چه می‌دیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت خلیل بت‌شکن را روی دوش مصطفی دیدم «و سُبحانَ الّذی أسری بِعَبدِه» را که می‌خواندم تو را در لیلةُ المعراج، با بدرُالدُّجا دیدم سراغ آیهٔ «اَلیَوم اَکملتُ لکُم» رفتم تمام آیه را وصف علی مرتضی دیدم شکوه و عزّت هستی! کمال عشق و سرمستی! چه گویم من که روی دست پیغمبر چه‌ها دیدم تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک» شکوفا یافتم، مصداق «مِصباحُ الهُدی» دیدم گل روی تو را در «سَبِّح اسم ربَّکَ الاعلی» تَجَسُّم کردم آری، تا جمال کبریا دیدم تو را در سورۀ «حا میم تنزیلٌ منَ الرَّحمن» تو را در آیهٔ تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن» تو را در یای «یاسین»، ترجمان طا و ها دیدم تو را در «قُل کَفی بِالله» در «وَالتّین وَالزَّیتون» تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم نه تنها هست اوج رفعتت در قافِ «وَالقرآن» تو را در سورهٔ «وَالشَّمس» و «طور» و «وَالضُّحی» دیدم تو را با چهرهٔ پوشیده و خرما و نان بر دوش کنار زاغه‌های شهر کوفه بارها دیدم نوازش از تو می‌دیدند فرزندان شاهد هم تو را با گوهر اشک یتیمان آشنا دیدم به مسکین و یتیم از بس محبت کردی و احسان تو را در سورهٔ انسان و متن «هل أتی» دیدم چه می‌دیدم خدا را در سکوت محض نخلستان تو را هر نیمه‌شب، در گریه‌های بی‌صدا دیدم شبی که شمع بیت‌المال را خاموش می‌کردی تو را با بی‌ریایی، خفته روی بوریا دیدم چو راز غربت خود را به گوش چاه می‌گفتی چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه تا دیدم تو را پشت در آتش زده، با زهرةُالزّهرا صبور و مهربان، در تیرباران بلا دیدم اگر نامردمان دست تو را بستند، آن‌ها را اسیر پنجۀ تقدیر، در «تَبَّت یَدا» دیدم در ایوان نجف، در کوفه، در محراب مسجد هم شهادت‌نامهٔ «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبه» را دیدم پس از آن لیلة القدری، که شد شقُّ القَمَر، هر شب تو را در جوهر خون شهیدان خدا دیدم تو را یاری‌گر خون خدا، با عترت یاسین تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم تو را در آسمان نیل‌گون ظهر عاشورا تو را در سایه‌روشن‌های شام و کربلا دیدم شب شام غریبان و پرستوهای سرگردان تو را دل‌سوخته در شعله‌زار خیمه‌ها دیدم اگر خورشید دشت کربلا از نوک نی سر زد تو را در موجی از آیات تسلیم و رضا دیدم تو را با کاروان اهل‌بیت وحی در غربت تو را در حیرت از خورشید در تشت طلا دیدم کسی از آستانت دست خالی برنمی‌گردد که در آیینهٔ آیین تو، مهر و وفا دیدم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/645@ShereHeyat @mkomeit
یک کوچه غیرت یک کوچه غیرت ای قلندر تا علی مانده‌ست شمشیر بردارد هر آن‌کس با علی مانده‌ست دیشب تمام کوچه‌های کوفه را گشتم تنها علی، تنها علی، تنها علی مانده‌ست ای ماهتاب آهسته‌تر اینجا قدم بگذار! در جزر و مد چاه، یک دریا علی مانده‌ست از خیل مردانی که می‌گفتند می‌مانیم انگار تنها ابن‌ملجم با علی مانده‌ست ای مرد! بر تیغت مبادا خاک بنشیند برخیز! تا برخاستن یک «یاعلی» مانده‌ست ✍🏻 🏷 @Shere_Enghelab @mkomeit
🔹به لطف علی🔹 بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت چقدر خسته‌ام از لحن قیل و قال خودم اگر رسید صدایت به شور عشق بگو مرا رها نکند لحظه‌ای به حال خودم شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان که رزق گریه بگیرم برای سال خودم قرار بود من و تو به آسمان برسیم مرا ببخش که این‌گونه خود وبال خودم شبی به لطف علی می‌رسم به صحن نجف تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2250@ShereHeyat @mkomeit
کاسه شفا یک کاسه شفا برای تو آوردند از روی وفا برای تو آوردند تو شیر خدا مگر نبودی آقا؟ پس شیر چرا برای تو آوردند @mkomeit
کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی هی بگویم بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث خوش‌ترش خواب تو را دیدن و بیداردِلی کسی آن سوی حسینیّه نشسته‌ست هنوز همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی، باز قرآن به سرش دارد و هی می‌گوید بحسین بن علیٍ بحسین بن علی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/411@ShereHeyat @mkomeit