مجمع کنشگران سیستانی(مکس)
کنی. و گفتند: پىِ اَشتر بفرست تا نزد تو آيد. اشتر به قرارگاه معاويه نزديك شده بود و چيزى نمانده بود
به نظر شما امروزه هم در قوم ما این شخصیتها هستند و ایفای نقش میکنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
روی چه کسانی را سفید کرده اند؟؟؟؟؟؟؟
مجمع کنشگران سیستانی(مکس)
به نظر شما امروزه هم در قوم ما این شخصیتها هستند و ایفای نقش میکنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ روی چه کسانی را سفید
آیا کسانی که در نزد برادران سنت با دست بسته ودر میان شیعیان با دستان باز به نماز می ایستادند مصداق لامذهب صادق نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مجمع کنشگران سیستانی(مکس)
📣 #اطلاعیه 🏴 انا لله و انا الیه راجعون ◼️با نهایت تاسف و تاثر، مراسمات تشییع و تدفین و سومین روز
با سلام
برادر عزیز جناب دکتر ابراهیمی فرهیخته
درگذشت عمو (پدر خانم)بزرگوارتان آن مرد خوش نام و نیک روزگار ما را نیز اندوهگین ساخت غفران و رحمت الهی را برای آن عزیز از دست رفته و سلامتی و طول عمر با عزت برای شما وخانوادهگرامیتان را از خداوند متعال خواهانم
با تسلیت🏴🏴 ، نادر سندگل از کلاله
مجمع کنشگران سیستانی(مکس)
با سلام برادر عزیز جناب دکتر ابراهیمی فرهیخته درگذشت عمو (پدر خانم)بزرگوارتان آن مرد خوش نام و نیک ر
مرحوم حاج بدیل انسانی بزرگ مردم داری بود خدا رحمتشان کند و به خانواده طایفه محترم اللخصوص .جناب دکتر ابراهیمی .و حاج یوسف سنچولی تسلیت عرض میکنم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥توضیحات جهادکشاورزی استان پیرامون فیلم پخش شده از دکتر بزرعلی
🔹️در پی انتشار فیلم تقطیع شده رییس سازمان جهادکشاورزی استان گلستان در خصوص وجود کود شیمیایی فسفاته، روابط عمومی سازمان طی بیانیه ای به تبیین این مساله پرداخت.
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹️با عرض تسلیت سوگواری شهادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) به اطلاع عموم بهویژه علاقمندان بخش کشاورزی میرساند، سازمان جهادکشاورزی گلستان با توجه به رسالتی که برای ارائه خدمات بویژه نهادههای تولید از جمله کودهای شیمیایی دارد، همواره در برابر رسانهها و مردم خود را مسئول و پاسخگو و شفافسازی و تبیین افکار عمومی را بر خود فرض میداند.
🔹️در این ویدئو خبرنگار یکبار سوال خود را مطرح میکند و رئیس سازمان جهادکشاورزی استان به تفضیل جواب لازم را بیان میکند در ادامه چون خبرنگار ناخواسته سوال را تکرار میکند و از جانب رئیس سازمان جهاد با توجه به موجود بودن کود شیمیایی در استان موضوعیتی نداشته، دیگر نیازی به ارائه مجدد جواب از سوی دکتر برزعلی پیدا نکرده است.
🔸️از آنجایی که این اقدام موجب سو استفاده برخی رسانهها قرار گرفته است لازم به توضیح است که در فصل کشتجاری 106300 تن انواع کود شیمیایی بین کشاورزان استان توزیع شده که در حدود 71000 تن آن اوره، بیش از 23300 تن آن را انواع کود فسفاته و 12000 تن کود پتاسه تشکیل داده است و در حال حاضر که کشت پاییزه به اتمام رسیده به میزان تقریبی 15000 تن کود اوره، 4000 تن کود پتاسه و 1800 تن انواع کود فسفاته در انبارهای شرکت خدمات حمایتی کشاورزی گلستان و کارگزاران کود موجود و ذخیره است.
🆔 @isna_golestan
با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد 🏴🏴🏴 تعجیل در فرج آقا امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات 🏴🏴🏴 شهدای عزیز را یاد کنید با ذکر صلوات 🏴🏴🏴 شهادت دخت پیامبر ،فاطمه راضیه را تسلیت عرض میکنم 🏴🏴🏴 سلام بر شما بزرگوار التماس دعا 🏴🏴🏴
هدایت شده از ملانصرالدین👳♂️
💢لطفا رستم نمیرد...
چند روزی بود حکیم ابولقاسم فردوسی اندوهگین بنظر می رسید، این حال او را قبل از همه همسرِ همدل و غمخوارش احساس می کرد ولی هرگز به خود اجازه نمی داد درباره حالات حکیم کنجکاوی کند اما چون اندوه استاد روزهای دیگر هم ادامه یافت دل به دریا زد و پرسید
ابولقاسم تورا چه پیش آمده که اینچنان اندوهگینی؟ هرگز تورا چنین ندیده بودم، حتی زمان مرگ پسرمان قاسم...
حکیم نگاه اندوهباری به همسرش انداخت اما چیزی نگفت، ساعتی که گذشت بهتر دانست برای اندوهش شریکی پیدا کند، گفت: تصمیم گرفته ام به زندگانی رستم خاتمه دهم!
بانو بی اختیار فریاد کشید، چرا؟ تو که همیشه میگفتی ایرانزمین دشمنان فراوان دارد و رستم باید کارهای بسیار بزرگی برای وطنش انجام دهد؟!
فردوسی همچنان ساکت بودو بانو بیش از آن پرسش نکرد و پیش خود گفت هر وقت لازم باشد خودش همه چیز را خواهد گفت غم جانکاه بی آنکه کم شود به جان بانو افتاد
اشک از چشمانش سرازیر شد
فردوسی قبل از همه اشعار شاهنامه را برای همسرش می خواند و او با همه قهرمانان بزرگ آن کتاب آشنا بود... رستم، اسفندیار، بیژن، منیژه، سیاوش، ایرج، تور و حتی اشکبوس و گرسیوز و ...
به این سبب با آنکه حکیم گفته بود این راز را با کسی در میان نگذارد
چند روز بعد همه مردم شهرک پاژ و شهر طوس از آن اگاه شدند و هنوز یک هفته سپری نشده بود که عده ای از جوانان ایراندوست طوس به خانه استاد رفتند
آنها ماهی یک یا دوبار در خانه حکیم جمع می شدند و استاد آخرین سروده های خود را می خواند و همگی با شور و اشتیاق درباره پهلوانان و حوادث شاهنامه بحث و گفتگو می کردند
اینبار اما جوانان اندوهگین و ساکت نشستند
مرگ رستم چیزی نبود که بتوان از آن آسان گذشت ، سرانجام یکی از آنها اجازه صحبت خواست:
استاد شنیده ایم قصد دارید جهان پهلوان رستم نامدار را از صحنه روزگار محو کنیداما نتوانست کلامش را تمام کند، بغض گلویش را می فشرد
استاد که از آغاز با دیدن چهره جوانان به همه چیز پی برده بود گفت:
برای اینکه فکر می کنم زمانش فرا رسیده است، جوانان التماس کردند نه استاد...
رستم را نکشید، هنوز کارهای بسیار مانده که او باید برای ایران انجام بدهد
این را خودتان گفتید و بارها تکرار کرده اید
--آن روز آنطور فکر می کردم اما امروز به این نتیجه رسیده ام که بهتر است رستم هر چه زودتر جهان ما را ترک کند.
جوانان روا ندانستند با استاد بحث کنند
مغموم و دلشکسته خانه را ترک کردند.
دو سه هفته بیشتر از این دیدار نگذشته بود که چند تن از بزرگان خراسان از فردوسی رخصت دیدار خواستند.
پرسیدند: این روزها خبری خراسانیان را سخت اندوهگین کرده و اگر به تمام ایرانزمین برسد همه ی مردم را عزادار خواهد کرد
آیا راست است که می خواهید به زندگی جهان پهلوان رستم زابلی پایان دهید؟
فردوسی با صدایی که گویی سنگینی غم هفت آسمان بر آن فشار می آورد گفت:
درست میگوئید مدتی است که به این نتیجه رسیده ام زمان مرگ رستم فرا رسیده است.
چند ساعتی مجلس ادامه داشت از یک سو تمنا و سوی دیگر امتناع...
بزرگان خراسان که می دانستند استاد در سالهای پایانی عمر دچار نابسامانی در کار معیشت شده با این اندیشه که استاد می خواهد کتاب بزرگش را زودتر تمام کند و با اهدای آن به پادشاه صله بگیرد پیشنهاد بذل مال کردند
اما فردوسی نپذیرفت.
مدتی گذشت از مرگ رستم خبری نشد
بسیاری از مردم امیدوار شدند
روزی فردوسی از اتاق رزم بیرون آمد
اتاقی آراسته به سلاح های جنگی که فردوسی اشعارش را در آنجا می سرود.
بانو بعد از مدتی دراز در چهره استاد آثاری از آرامش مشاهده کرد و می دانست حکیم در همه این مدت در اندیشه سرنوشت رستم است. پرسید چه شد؟
رستم در چه حال است؟
فردوسی آرام و شمرده پاسخ داد
رستم کشته شد.
--به دست پهلوانی دلاور تر از خودش ؟
+ نه، به دست یک بد اندیش زبون و حیله گر
به دست برادر ناتنی اش شغاد، درون چاهی پر از نیزه و شمشیر...
- و رخش رستم اسب وفادارش؟
+ او هم در کنار تهمتن جان سپرد
و برای اینکه بانو آرامش پیدا کند افزود:
اما رستم در آخرین لحظات زندگی، شغادِ بد نهاد را با تیری که به سویش رها کرد به درخت دوخت
بانو آهی کشید و برای "نخستین بار اعتراض کرد و گفت: نمی شد رستم کشته نشود؟
آخر او ۶۰۰سال زیسته بود و می توانست سالهای دراز دیگر زنده بماند
فردوسی می دانست در وجود همسرش چه می گذرد، تصمیم گرفت راز مرگ رستم را فاش کند:
من پیر شده ام و پایان عمرم نزدیک است
بیم آن دارم بعد از من سرنوشت رستم به دست شاعرانی درمانده یا چاپلوس بیافتد و آنها به طمع صله او را به خدمت فرمانروایان ظالم و ستمکار در آورند
از این رو رستم را کشتم
✍دکتر علی بهزادی
👳 @mollanasreddin 👳
.
فیش حقوقی شرکت پتروشیمی مروارید
زیرنظر صندوق ذخیره فرهنگیان
🟢کانال حقوق کشوری و لشکری👇🏽
@hoghogh_20