برد تیم ملی ایران مقابل ژاپن و صعود به مرحله ی بعد رو به همه مردم این خاک تبریک می گوییم.
پاینده باد ایران🇮🇷
💚💚💚
ان شاالله حال دل مردم این سرزمین خوش باشه و این خاک از هرچی ظالم و چشم بد هست به دور باشه 🙏❤️
#ایرانِ_من😍
گروه فرهنگی هنری مُعَلّیٰ شهر نوش آباد
https://eitaa.com/moalla_sorud
کانال تلگرام👇
https://t.me/moalla_sorud
Salar Aghili - 11 Setare (320).mp3
9.49M
آهنگ زیبای سالار عقیلی
صفا باشه 😍
استوری بسیار زیبای محمد محبی که در بازی امروز تیم ملی زننده ی گل اول بود و در پایان بازی بهترین بازیکن زمین اعلام شد....😍
#دخیلک_یاابوفاضل❤️
گروه فرهنگی هنری مُعَلّیٰ شهر نوش آباد
https://eitaa.com/moalla_sorud
کانال تلگرام👇
https://t.me/moalla_sorud
🔴سوزوکی داریم تا سوزوکی 😁
#صرفا_جهت_خنده😂
گروه فرهنگی هنری مُعَلّیٰ شهر نوش آباد
https://eitaa.com/moalla_sorud
کانال تلگرام👇
https://t.me/moalla_sorud
#یکشنبه_های_علوی💚
طلبه فقیری که به لوسترهای حرم حضرت امیر المؤمنین عليه السلام در نجف اعتراض کرد و ثروت او از حد گذشت!!
🔰فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى نقل کرده: یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود.
روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه میدارد:
شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟!
شب امیرالمؤمنین علیه السلام را در خواب میبیند که آن حضرت به او مى فرماید:
اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى، اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد به خانه فلان کس مراجعه کنى، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو:
*به آسمان رود و کار آفتاب کند*
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید!!
بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید:
"سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى:
به آسمان رود و کار آفتاب کند!"
پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد.
مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مى کنند!!
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند، چون در را باز مى کنند، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند)
فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید:
"این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید."
مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود.
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصى که کنار دستش بود پرسید: چه خبر است؟
پاسخ شنید: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است!
پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است.
هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جاى برخاستند، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست.
نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم، و شما اى عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید!
چون صیغه محرمیت جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود، پرسید:
شرح این داستان چیست؟
راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد، پیش خود گفتم: حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم.
شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟
راجه گفت: "به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند"
طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. راجه سجده شکر کرد و خواند:
*به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند*
*به آسمان رود و کار آفتاب کند*
📕 منبع: کتاب عبرت آموز تالیف استاد شیخ حسین انصاریان
🪴گروهفرهنگیهنریمُعَلّیشهرنوشآباد🪴
https://eitaa.com/moalla_sorud
کانال تلگرام👇
https://t.me/moalla_sorud
#دوشنبه_های_امام_حسنی💚
که گفته شاعر و مداح و روضه کم داری؟
همیشه و همه جا ، جای بر سرم داری
خودم که هیچ ، تبارم همه گدای درت
چقدر گریه به چشمان مادرم داری
امام حسن عليه السلام :
أسلَمُ القُلوبِ ما طَهُرَ مِن الشُّبُهاتِ .
سالمترين دلها، دلى است كه از شبهات پاك باشد.
📚تحف العقول : ۲۳۵
🪴 گروهفرهنگیهنریمُعَلّیشهرنوشآباد🪴
https://eitaa.com/moalla_sorud
کانال تلگرام👇
https://t.me/moalla_sorud
🏴صلاللهعَلَیکیابابَالحَوائِجیاموسیبنَجَعفَر
زندان نبود یک قفس زیر خاک بود
هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود
زندان نبود ، کرب و بلای دوباره بود
یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود
🥀شهادت مظلومانه امامموسیکاظمعلیهالسلام را به همه شیعیان تسلیت عرض میکنیم.
#تسلیت_یا_امام_رضا_(ع)
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
🪴گروهفرهنگیهنریمُعَلّیشهرنوشآباد🪴
https://eitaa.com/moalla_sorud
کانال تلگرام👇
https://t.me/moalla_sorud
يا أَبَا الْحَسَنِ يا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ أَيُّهَا الْكاظِمُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا
اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ.
التماس دعا 🖤
«عرض تسلیت محضر نور خدا حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف »
گروه فرهنگی هنری مُعَلّیٰ شهر نوش آباد
https://eitaa.com/moalla_sorud
هر کس صدایش زد بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد
#یابابالحوائج🖤
مادر بزرگ ها همین که کم می آوردند
یک سفره ی موسی ابن جعفر نذر می کردند
#یاباب_الحوائج🖤