فقط خواستم بگم من دوستتدارم، این دوستداشتن فقط به گفتن نیست، من اهنگامو واسه گوش دادن به ویست قطع کردم، من نصف حافظه موبایلمو برای عکسای تو اختصاص دادم، من پیتزامو باهات تقسیم کردم، من هودی مورد علاقمو دادم بپوشی، من هندزفریمو باهات شریک شدم، من از سهم خوراکی های خودم بهت دادم، من از خوابم گذشتم تا تو رو ببینم، من وقتی کفشات اذیتت میکردن با کفشهای خودم عوضشون کردم، من توی هوای سرد گذاشتم دستاتو توی جیب کاپشنم بزاری، من طرف سرد بالشت و بهت تقدیم کردم، من تمام لحظات کوچیک ولی شاد کننده زندگیمو باهات تقسیم کردم.
من یکیو میخوام که آخر شبش واسه من باشه، اونقد حرف بزنیم که باهم گیج شیم و وسطش چرت بزنیم.
یکیو میخوام که حتی اگه از هم دلخور شدیم، شب بخیر و صبح بخیر گفتنشو یادش نره، وقتی دلش تنگ میشه زنگ بزنه و منتظر نباشه تا من بهش پیام بدم، یکیو میخوام که به مسخرهترین خوابهام هم نخنده. یکی که وقتی بدخلقی میکنم نگه من میرم آروم شدی میام؛ به جاش خودش آرومم کنه. یکی که نگه زشته، حیفه، نکن، به جاش پایه همهی دیوونه بازیام باشه، یکی که مثل خودم باشه.
وقت یکی دوستون داره و براتون وقت میزاره اسمش خر بودن نیست؛ اسمش دوس داشتنه که اگه اراده کنن میتونن تمومش کنن و باهاتون از عابره پیاده غریبه تر بشن و اون روز شما میفهمین چه اشتباهی کردین ولی خب فایدهای دیگه نداره
چیک چیک قطره های عشقت توی ناودون قلبم قشنگ ترین چیزی بود که تجربه کردم . مثل یه برگ تو دستای باد ، دلمو سپردم بهت و حس کردم میتونم بهت اعتماد کنم .
حالا ذره ذره وجود من عاشق توئه .
پس دستمو ول نکن بزار توی این مسیر تاریک ، یه ستاره پر نور باشیم برای هم .
موقع عبور از سختیا ، پله های سعود باشیم برای هم .
موقع فرود اومدن ، چتر نجات باشیم برای هم .
بزار تناسخی که بین من و تو به وجود اومده روحامونو با هم تطبیق بده .
بزار با هم یکی بشیم ؛ مثل یه روح ، توی دوتا بدن . .