دارم به اینکه بهت فکر نکنم، فکر میکنم
هرکار میکنم تهش ختم میشه به تو...
کاش میشد یه روز یه گوشه نشست
از صبح تا شب هی به تو فکر کرد
هی فکر کرد، هی فکر کرد..
انقدر که تموم شی؛
که دیگه فکری از تو برام نمونه!
یه عمره یه گوشه نشستم و دارم بهت فکر میکنم.
تموم نمیشی، اما تمومم کردی!
+تو از دلتنگی چی میدونی؟!
-دیروز دیدمش..
سه ساعت کنارم بود
یک دقیقه بعد از رفتنش
به طرز عجیبی دلتنگش شدم؛
بیست و یک ساعتِ باقیمونده از شبانه روزم رو
صرفِ فکر کردن به همون سه ساعت کردم!
اما حتی یک دقیقه از فکر کردنِ بهش خسته نشدم..
من حتی قصد داشتم امروز بهش فکر نکنم، دلتنگش نشم، اما الان چند دقیقه از نیمه شب گذشته و رسما فردا شده،
و من 48 ساعته که ندیدمش!
و توی هر دقیقه از این 48 ساعت
هزار بار از دلتنگی جونم به لبم رسیده؛!
از اون حس متنفرم که چیزی رو میبینی و قلبت میشکنه؛ ولی باید همونجا بشینی و وانمود کنی که اصلا مهم نیست.!
هدایت شده از هیچ²
من اون پاکت سیگارتم ک سیگارش تمومه و میندازیش دور
من اون کاغذتم ک توش متن اشتباه مینویسی و مچالهش میکنی میندازیش تو سطل آشغال
من اون خودکارتم ک جوهرش تموم شده و خودکار جدید برداشتی ب جاش
من تمام بی توجهیهای تو بودم، هستم.
تو اولین چیزی هستی که وقتی از خواب بیدار میشم به فکرم میاد ، و آخرین چیزی که قبل از خوابیدن بهش فکر میکنم . قلبم رو پیش خودت محکم نگه داشتی ، تو صاحبِ جسمو روحِ منی .