_خودمونیم حالا، اینهمه دلتنگیات برای کیه از چیه؟
+راستشو بگم؟
_آره
+بعضی وقتا فکر میکنم یه زن چهل ساله م که صبح زود بچه هاشو راهی کرده و حالا چشم انتظارشون ایستاده پشت این در. یه وقتایی اون دختربچه عاشق که فکر میکنه محبوبشو از دست داده و رابراه دلتنگ میشه. بعضی وقتا یه مادر،که نشسته گوشه ی دنج اتاقش و غصه میخوره که همه از یادش بردن.
من همه کس میشم و درعین حال هیچکس نیستم
احتمالا کفش های پاشنه بلند را زنی ساخته که اغلب پیشانی اش هدف بوسه قرار گرفته است(:
بغل کردن هم حس عجیبی داره؛
دو تا آدم که قلبشون میزنه برایِ همدیگه، دستاشون رو دراز میکنن،
کم کم نزدیک میشن به هم و وقتی قلبشون درست کنارِ هم قرار گرفت
اونوقتِ که آرامش و امنیت پخش میشه تو کل وجودشون، تو تک تک سلولایِ بدنشون!
هدایت شده از «مُنگه»
اونقد عاقل هستم که بدونم باید بهت فکر نکنم و دوست نداشته باشم اما احمق بودن شیرینتره.
منو یه جوری بغل کن که برم تو قلبت
انقدر محکم که وارد بدنت بشم قلبامون باهم یکی بشه و تا ابد همونجا بمونم ، جوری که دیگه هر وقت نیازت داشتم ، هر وقت خواستم تو بغل کسی گریه کنم ، هر وقت خواستم حرف بزنم و خودمو خالی کنم ، توو قلبت نشسته باشم و همه حرفامو به تو بزنم ، جوری که همیشه تو قلبت نگهبانی بدم و دوتایی مواظب همدیگه باشیم ، منو اینجوری بغلم کن.
هدایت شده از نـون خـامـه اے
- از پشت پنجره یه ستاره ی دنباله دار دید. از توی اتاقی که برای خودش نبود آرزو کرد. امیدوار بود ستاره از پشت پنجره صداش رو بشنوه؛ چون با کسی که دلتنگش بود هم به اندازه ی اون ستاره فاصله داشت.
لا به لای الماس هایی که نمیخواست از چشماش پایین بریزه کاغذی دید. بازش کرد:" من هم دلم برات تنگ شده" این جواب برای آرزوش کافی نبود اما تسکینش میداد. الماس هاش شروع به ریختن روی کاغذ و لباسش میکردن. توی ذهنش سوالی باقی مونده بود که قلبش رو خراش میداد:"میتونم دوباره ببینمت؟"
برای:
- @moaneghe .
- معانقه -
- از پشت پنجره یه ستاره ی دنباله دار دید. از توی اتاقی که برای خودش نبود آرزو کرد. امیدوار بود ستاره
چون با کسی که دلتنگش بود هم به اندازه ی اون ستاره فاصله داشت :"))))
بدجور به دلم نشست، خیلی خوب بودددد :")))))))
مرسی دخترکممم :")))💞