عشق دورم؛
تو دور ترین دوری هستی که بین رگ های گره خورده قلبم به جانم نزدیکی؛ تو دقیقا همون معجزه ای هستی که لابه لای سایه های تیره زندگیم روشنایی و نور رو به قلبم بخشیدی.
تو به من از هرکسی نزدیک تری.
لانگدیستنس یعنی دو نفر که توی روح هم دمیده شدن، یعنی بغض و بوسه های پنهانی پشت قاب گوشی، میگن عاشقی که راهش از بغل دوره مثل مرده ای میمونه که دستش از دنیا کوتاهه، میخوادا اما نمیتونه.
میدونی دلبر یهو به خودم اومدم دیدم مویرگ به مویرگ قلبم، سلول به سلول تنم مبتلا به توعه.
فردا یه فلش میارم، ارامش دهندهای که تو بغلت هست رو برام بریز که وقتی دلم تنگ میشه یه راه چاره باشه برام؛
مدت زیادیه که دیگه نیستی و ندارمت، میخاستم بهت بگم خیلی دلم برات تنگ میشه و نبودنت خیلی سخته، طی کردن این مدت و این مرحله خیلی سخته، اما عادت کردم به نبودنت و اینکه هنوز زوده که بفهمی دیگه هیچکس نمیتونه مثل من تورو دوست داشته باشه.
کاش هرچی زودتر فاصلهی بینمون تموم بشه اونوقت جوری بغلت میکنم که همه این دوریا جبران بشه یجوری میبوسمت که همه اون شبایی که دلم میخواست کنارم باشی و نمیشد جبران بشه یجوری دستاتو محکم میگیرم که از ته دلت باور کنی دوست دارم و همیشه باهات میمونم.
کوردها به اونی که خیلی دوستش دارن، میگن: [ هوژین ]
به معنی: [ زندگیبخش، دلیلِ زندگی ]
کسی که به خاطر بودنش، زندگی رو زندگی میکنی.
یعنی کسی که با اومدنش زندگی رو دوباره تازه میکنه،
و چقدر قشنگه یکی بیاد که بدونی،
انقدر قراره زندگیت عوض بشه که بهش بگی: هوژینِ من!
«دوستت دارم»، یهویی گفتنش قشنگه. وسط درس، شنیدنش قشنگه. موقع کار، حتی ساعت هشت صبح، موقع شستن ظرفها، وسط بحث و دعوا... «دوستت دارم»، زیاد گفتنش قشنگه.