دیدند خواستگار علی بود ظاهراً ؛ یک روح بود عشق ولی در دو تا بدن:)..

زهرا اگر نشست ، علی هم به پیش رفت الحق علی به خواستگاری خویش رفت . .

زهرا همان علیست ، ولی در پسِ نقاب غیر از بلی ، چه چیزی به حیدر دهد جواب:)!

تو حیدری و هر چه که فریاد زد سروش پیدا نشد برای تو در عرش ساقدوش !

دنیا شنید گرچه زِ لب‌های مصطفی در اصل خطبه خواند برای شما خدا . .

سابیده اند قندِ ستاره به نورِ اَبر ، در عقد هم شدن دوتا رشته کوه صبر:)

از تو بهش تا که جوابت بلی شود با تو علی میان خلائق علی شود .

کردند اشک های علی را محاسبه ! مهریه ی تو آب شد عندالمطالبه:)

دم رفت توی سینه ولی باز دم رسید ، دست علی و فاطمه کم کم بهم رسید:)🤍

ولی قشنگیِ این شعر🥺>>>>>>>>

_

‌ از بعضی روایات اینطور استفاده می‌شه که حضرت علی"ع" شناخت کامل و حتی تمایل خاصی نسبت به حضرت زهرا داشتن و همین شناخت و تمایل ، مبنای انتخاب ایشون برای همسری بوده . یه روایتی هست که وقتی یکی از صحابه به امام علی"ع" پیشنهاد داد که به خواستگاری حضرت اقدام کنن ، اشک تو چشمای امیرالمومنین"ع" جمع شد و آقا فرمودن:« لقد هیّجتَ منّی ساکناً . . والله انّ فاطمةَ لَموضِعُ رغبةٍ و ما مِثلی قَعَدَ عن مِثلِها غیرَ اَنّه یَمنَعُنی من ذلك قلّةُ ذاتِ الید ؛ حسّ فروخفته‌ای را در من برانگیختی . . به خدا قسم ، فاطمه"س" در خور آن است که مورد تمایل باشد و همچو منی همچون او را رها نمی‌کند ، جز اینكه تهیدستی مرا از این کار بازداشته است.» یه روایت دیگه ام از امیرالمومنین نقل شده که حضرت فرمودن تصمیم گرفته بودم با فاطمه ازدواج کنم ، ولی جرات ابراز آن را به پیامبر نداشتم و این مطلب فکرم را شب و روز مشغول کرده بود ؛ تا اینكه روزی نزد رسول خدا رفتم ، او به من فرمود : ای علی ، گفتم بله ای رسول خدا . فرمود آیا قصد ازدواج داری؟ گفتم : رسول خدا آگاه تر است و با خود می‌اندیشیدم که شاید می‌خواهد یکی از زنان قریش را به همسری من در آورد و نگران از دست دادن فاطمه بودم . . [ بحارالانوار ، ج ٤٣ ، ص ١٢٥ و ص ١٠٢ ] ‌