eitaa logo
🍃موثران ظهور اندبیلیها واقع در دانشسرا 🍃
257 دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
9.6هزار ویدیو
126 فایل
📣 برای تبادل اطلاعات محله و مراسمات و تبلیغ محصولات شما برای فروش، در کنار شما هستیم. 🌸شماره کارت گروه جهادی شهید تصمیمی،جهت مشارکت در امورات مسجد،5892107047013779 خیرات خود را به این شماره کارت واریز نمایید.🌸 اجرتون با حضرت فاطمه الزهراء س
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ❤🕊 احوال نیـک 🌱
♥️🍃 ‏۵ قانون برتر دنیا که دوسشون دارم: ۱- قانون مورفی: از هرچی بیشتر بترسی، بیشتر اتفاق میفته. ۲- قانون کیدلین: اگه بتونی یه مشکل رو به طور واضح رو کاغذ بنویسی، اون وقت اون موضوع نصفش حل شده. ۳- قانون گیلبرت: بزرگترین مشکل در محل کار اینه که کسی بهت نمیگه که چیکار باید بکنی. ‏۴- قانون ویلسون: اگه اطلاعات و هوش رو همیشه در درجه اول قرار بدی، اون وقت پول همین‌جوری میاد. ۵- قانون فالکْند: وقتی مجبور نیستی که تصمیمی بگیری، پس تصمیمی نگیر. ❤️🕊احوال نیـک ◕‿◕ 🌸@ahvalenik 🦢
هدایت شده از سخن بزرگان
✨ یکی از زیبا ترین تعریفایی که درباره کارما شنیدم این بود که جناب شهریار میگه: "فلک همیشه به کام یکی نمی گردد، که آسیای طبیعت به نوبت است ای دوست!" استاد شهریار @sokhan_iw
هدایت شده از سخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر انچه در قلب میگذرد را نمیتوان گفت برای همین خداوند آه، اشک، خواب طولانی لبخند سرد و لرزش دستان را خلق کرد @sokhan_iw
۲ روز تا پایان ثبت‌نام فرصت باقی‌مانده برای ثبت‌نام در دوره سیر آموزشی معارف مدرسه تعالی محدود است. این دوره، فرصتی است برای بهره‌مندی از آموزش‌های کاربردی و تعامل در گروه‌های مباحثاتی و... 📲 برای ثبت‌نام به لینک زیر مراجعه فرمایید: https://B2n.ir/j35818 @Taalei_edu
🔰از طریق معرفت و علم آموزی انسان دوباره متولد می‌شود تا از زندگی مادی به ملکوت سوق داده شود 📌برگرفته از بیانات حجت الاسلام امینی خواه در جلسه «تعالی تکلیف مداری» @Taalei_edu
🥇دنیا باشگاه است در این باشگاه، ما به دنبال ساختن عضلات فیزیکی نیستیم، بلکه در جستجوی ایجاد بدنی برزخی هستیم. 🔰 اینجا محلی است برای کشف قدرت‌های درونی و ایجاد تحولی عمیق که فراتر از جسم و دنیای مادی است. اما ساختن اعضای جدید و کامل برای بدن آنسوی دنیا و پی بردن به جایگاه واقعی خود در این جهان،👈 نیاز به آموزش و کسب مهارت دارد. 📌لینک ثبت‌نام دوره سیر معارف دین مدرسه تعالی https://B2n.ir/j35818 @Taalei_edu
-| قشنگترین‌دوراهیِ‌زندگی♥️:)''
هیچکس ‌بی‌درد و‌ غصه↭ و گرفتاری ‌نیست..🖐🏻 اما قشنگیش‌ به ‌این که تو اوج غم ‌لبخـツــد بزنی و ببینی‌ خیلی‌ بزرگه...♥ ❃『 💕
بسیاری از مردم به هنگام گفتگو کلماتی مخرب را ادا میکنند مثل: مریضم، ورشکست شدم، جانم به لبم رسید، بد شانسم و ... به یاد داشته باشید، از سخنان تو، بر تو حکم خواهد شد. کلامتان بی اثر باز نخواهد گشت و آنچه را برزبان رانده اید به جا خواهید آورد. 📕 چهار اثر ✍🏻 اسکاول_شین @zendegiB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 ✨ خاطره ای تکان دهنده از استاد شفیعی کدکنی ✨ نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم. از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم... (استادکدکنی حالا خودش هم گریه می کند و تعریف میکند...) پدرم بود، مادر هم او را آرام می کرد، می گفت: آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیگذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم! فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!... اما پدر گفت: خانم! نوه های ما، در تهران بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما........ 😔 حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم. آن سال، همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قدشان.... پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد؛ 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد. اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس. بعد از کلاس، آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛ رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد. گفتم: این چیست؟ گفت: "باز کنید؛ می فهمید". باز کردم، 900 تومان پول نقد بود! گفتم: این برای چیست؟ گفت: "از مرکز آمده است؛ در این چند ماه که شما اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند؛ برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند." راستش نمی دانستم که این چه معنی می تواند داشته باشد؟! فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید 1000 تومان باشد، نه 900 تومان! مدیر گفت: از کجا می دانی؟ کسی به شما چیزی گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین. در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام می‌گیرد و خبرش را به من می دهد. روز بعد، همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم، درست گفتی! هزار تومان بوده نه نهصد تومان! آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود که خودم رفتم از او گرفتم؛ اما برای دادنش یک شرط دارم... گفتم: "چه شرطی؟" گفت: بگو ببینم، از کجا این را می دانستی؟! گفتم: هیچ، فقط شنیده بودم که خدا ده برابر کار خیرت را به تو بر می گرداند، گمان کردم شاید درست باشد...!! لینک کانال ثروت با قرآن 📿👇 📖@servat_quran📿 .