eitaa logo
الی الحبیب
217 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
10هزار ویدیو
235 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
لی سرلشگر بابائی در عملیات مختلف نظامی شرکت داشت و در شرایط دشوار عملیات همواره پشتیبانی رزمندگان اسلام بود. شهید بابائی در قرارگاه‌های عملیاتی شخصا حضور می‌یافت و همپای رزمندگان اسلام به بررسی طرح‌ها و نقشه‌های عملیات هوایی می‌پرداخت. شهید بابائی به کمک همکارانش در مدت ایام حج سال 1366 طرحی را برای عبور سالم کشتی‌های تجاری در خلیج فارس به اجرا درآورد، ماحصل‌اش عبور امن چهل فروند کشتی غول‌پیکر تجارتی از تنگه خورموسی بود. وی برای پیشرفت سریع عملیات به نظارت بر کارها اکتفا نمی‌کرد و علیرغم ممانعت‌هایی که برای جلوگیری از پرواز وی به دلیل سمتی که داشت به وجود می‌آوردند خود شخصا در پروازهای عملیاتی شرکت می‌کرد و با مهارت و شجاعتی خاص به مقابله با دشمنان اسلام می‌پرداخت. او با اینکه معاون عملیات نیروی هوایی بود هیچگاه خود را از صحنه نبرد جدا نمی‌کرد و همیشه در میدان‌های جنگ حضور داشت و می‌گفت: «اگر پرواز نکنم، احساس ضعف خواهم کرد زیرا هستی خود را در میدان جنگ می‌بینم»[4]. [۱۲/۴،‏ ۱۸:۳۸] ‏‪+98 912 481 1274‬‏: شهادت در هشتم اردیبهشت ماه ۱۳۶۶ به علت لیاقت و رشادت‌هایی که در دفاع از آرمانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و سرکوب و دفع تجاوزات دشمنان انقلاب اسلامی، به درجه سرتیپی مفتخر گردید، اما آن قدر خاکی بود که کمتر کسی او را با این درجه دیده بود. در همان سال نامش برای سفر حج نوشته شد. همه چیز برای زیارت خانه خدا مهیا بود اما ناگهان در آخرین لحظات و در فرودگاه، از رفتن به حج صرف نظر کرد. وقتی با اصرار اطرافیان مواجه شد گفت: «مکه من این مرز و بوم است. مکه من آبهای گرم خلیج فارس و کشتیهایی هستند که باید سالم از آن عبور کنند، تا امنیت برقرار نباشد، من مشکل می‌توانم خودم را راضی کنم». خانواده را فرستاد اما خودش نرفت. در تماس تلفنی که همسرش از مکه با او داشت گفت: «ان‌شاء الله خودم را تا عید قربان به شما می‌رسانم». در پانزدهم مردادماه 1366 روز عید قربان با یک هواپیمای دو کابینه"اف -۵" در تبریز به اتفاق سرهنگ خلبان علی‌محمد نادری(خلبان کابین جلو) عهدهدار انجام آخرین مأموریت پروازی خود شد. پس از بمباران مواضع دشمن و انجام ماموریت خود را برای رسیدن به عید قربان آماده کرد. باید به سرعت برای میهمانی و عید قربانی کردن نفس بر می‌گشت. هواپیما غرش‌کنان همچون صاعقه هوا را می‌شکافت و پیش می‌رفت. ناگهان صدای اصابت گلوله فضا را متحول کرد. «لبیک اللهم لبیک»، حاجی خود را به مسلخ عشق رساند. عباس سال‌ها بود که نفس خود را قربانی کرده، حال نوبت به جان دادن است و رسیدن به محبوب. صدا در کابین طنین‌انداز است عباس جان، حاجی، اما صدایی نمی‌آید. هواپیما مورد اصابت گلوله‌های تیربار ضد هوایی قرار گرفته و گلوله حنجره شهید بابائی را پاره کرده است و وی در روز عید قربان، در سن ۳۷ سالگی ذبیح‌الله شد. [۱۲/۴،‏ ۱۸:۳۸] ‏‪+98 912 481 1274‬‏: فرازی از وصیت نامه شهید «...به خدا قسم من از شهدا و خانواده‌های شهدا خجالت می‌کشم تا وصیت‌نامه بنویسم. خدایا! مرگ مرا، فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده. خدایا! همسر و فرزندانم را به تو می‌سپارم. خدایا! من در این دنیا چیزی ندارم و هر چه هست از آن توست. پدر و مادر عزیرم! ما خیلی به این انقلاب بدهکاریم...».
🎄تلنگر 👈 ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺭ ﻓﻀﺎے ﻣﺠﺎﺯے ﻭ ﭘﺎﮎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺗﻘﻮﺍے ﺩﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ... 👈ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ ، ﮔﺎهے ﺑﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ے ﯾﮏ ﻻﯾﮏ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ... 👈 ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ ، ﻓﻀﺎے ﻣﺠﺎﺯے ﻫﻢ " ﻣﺤﻀﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ ..." 👌ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺣﺴﺎﺏ ، ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ مے ﺁﯾﻨﺪ ﮔﻮﺍهے ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺑﺮ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ... ﻧﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ... ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ے ﻏﻔﻠﺖ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺧــــــــــﺪﺍ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺲ !... 😓 👈 ﮔﺎهے ﺭﻭے ﻣﺎﻧﯿﺘﻮﺭ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﯿﻢ : " ﻭﺭﻭﺩ ﺷـــــﯿﻄﺎﻥ ﻣﻤﻨﻮﻉ " 🚫🔥 ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺩﺳتے ﮐﻪ ﮐﻠﯿﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ، ﭼﺸمے ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ، ﻭ ﮔﻮشے ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ... ﻭ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻪ ﺧـــــ❣ـــــﺪﺍ ... " ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻧــــــــــﻼﻳﻦ ﺍﺳﺖ " 💠 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💠 مجازی ممنوع •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f
26.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طوفان حادثه تو مشت پر تکبیرمونه...😎✌️🏻 ما بپیوندید 🌾🌱 https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f
💕یک غذا خوری بین راهی بر سردر ورودی اش با خط درشت نوشته بود: «شما در این مکان غذا میل بفرمایید، ما پول آنرا از نوه ی شما دریافت ‌خواهیم کرد» راننده ای با خواندن این تابلو، اتومبیلش را فورا " پارک کرد و وارد رستوران شد و ناهار مفصلی را سفارش داد و نوش جان کرد. بعد از خوردن غذا، سرش را پایین انداخت که بیرون برود. ولی دید پیش خدمت با صورت حسابی بلند و بالا جلویش سبز شده است ... با تعجب پرسید: «مگر شما ننوشته اید پو ل غذا را از نوه ی من خواهید گرفت؟» پیش خدمت با خنده جواب داد: « چرا قربان، ما پول غذای امروز شما را از نوه تان خواهیم گرفت ولی این صورت حساب مربوط به پدر بزرگ مرحوم شماست ...! » نتيجه اخلاقی : اين داستان حقيقتی را در قالب طنز بيان میکند که کاملا مصداق دارد ... ممکن است ما کارهایی را انجام دهيم که آيندگان مجبور به پرداخت بهای آن باشند ... " انتخاب ها را جدی بگیریم ... در قبال آیندگان مسئولیم ...! " 🍃🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f
✍ خوابيدن به نماز شب 👈قال رسول الله -صلي الله عليه وآله - ما من عبد يحدث نفسه بقيام ساعة من الليل فينام عنها الا كان نومه صدقة تصدق الله بها عليه و كتب له اجر ما نوی كسي كه به نيت بيدار شدن براي بخوابد ، ولي خواب بماند ، خواب او عطيه اي است الهي و خداوند متعال به او پاداش نماز شب را عطا مي كند. 📚(ميزان الحكمه ، ج 5 ، ص 423 كنزالعمال ، حديث 21475) https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f
Sharab-e-Beheshtiخطبه_۱۶۱_نهج_البلاغه_.mp3
زمان: حجم: 4.97M
🔉 صوت بسیار زیبا و دلنشین 🔴 خطبه ۱۶۱ نهج البلاغه 🌺 https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f ┄┅═✧یازهرا❁✧═┅┄
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹دوستان عزیزم روز اول هفته روح و جانمان را با ذکر و یاد اباعبدلله الحسین صیقلی دهیم 🍀حواست هست به موهای سفید سرم...
✍ *حکایتی بسیار زیبا و آموزنده* 🌷🌷 *در زمان قدیم ، مردی ازدواج کرد . در روز اول ازدواج ، جمع شدند جهت خوردن ناهار با خانواده شوهر ...* *و مرد سهم بیشتری از غذا با احترام خاص به همسرش داد ، و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا را داد ؛ بدون هیچ احترامی ...* *در این لحظه عروس که شخصیت اصیل و با حکمتی داشت ، وقتی این صحنه را دید درخواست طلاق کرد و گفت شخصیت اصیل در ذات هست و نمی خواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت ، با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم .* *متاسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح می دهند ، فکر می کنند ، بر مادر شوهر پیروز شدند .* *عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت و با همسری که به مادر خودش احترام می گذاشت ازدواج کرد و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد و در یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد ، با فرزندانی که بزرگ شده بودند ، و مادر را بسیار احترام می گذاشتند .* *در مسیر به کاروانی برخوردند ، پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه می رفت، و هیچ کس به او اعتنایی نمی کرد . مادر به فرزندانش گفت آن پیرمرد را بیاورید وقتی او را آوردند .* *مادر ، همسر سابقش را شناخت به او گفت : " چرا هیچ کس اعتنایی و کمکت نمی کند ؟ "* *آنها کی هستند ؟* *گفت : " فرزندانم هستند . "* *گفت : من را می شناسی ؟* *پیرمرد گفت : " نه . "* *زن با حکمت گفت : " من همان همسر سابقت هستم و قبلا گفتم که اصالت در ذات هست .* *همانگونه که می کاری درو خواهی کرد .* *به فرزندان من نگاه کن چقدر به من احترام می گذارند و حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن ؛* *چون تو به مادرت اهانت کردی ، و این جزای کارهای خودت هست ، و زن با تدبیر به فرزندانش گفت :* *" کمکش کنید برای خدا . "* 🔰 *نتیجه اخلاقی ؛* *هر مرد و زنی خوب بیاد داشته باشد ، فرزندان شما همانگونه با شما رفتار خواهند کرد ، که شما با پدر و مادر خود رفتارمی کنید .* 💞🌷 *پدر و مادر موجودی که هیچ وقت تکرار نمی شوند .* 🌷💞 _*قدرشان را بدانید*_ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f