eitaa logo
الی الحبیب
213 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
10.1هزار ویدیو
236 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله بهاء الدینی(ره) میفرمودند : من سیزده ساله بودم، سیدی در کوه خضر می نشست که به او می گفتند: سید سکوت. بیست سال بود که حرف نمی زد. من با بعضی بچه ها رفته بودیم کوه خضر و او را دیدیم. شخصی از روستائی آمد گفت: مریض داریم او را دعا کنید! سید با حرکات دست و اشاره به او تفهیم کرد که مریض خوب شد، بعد معلوم شد که مریض خوب شده است! همچنین مثل اینکه فهمیده بود ما بچه ها گرسنه هستیم ، با اشاره دست به ما بچه ها فهماند که در فلان منطقه پائین کوه دارند اطعام می کنند، بروید بخورید، ما رفتیم پائین به همان مکانی که آدرس داده بود، دیدیم در یک باغی آش پخته اند و به مردم می دهند. پس از بیان این مطلب آیت الله بهاءالدینی فرمودند: بزرگان هم به او سر می زدند. استاد فاطمی نیا می فرمودند: خدمت آیت الله بهاءالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دستشان را بردند به طرف لبشان و فرمودند: «درِ آتش را بسته بود» دوستان در حرف زدنمان باید خیلی زیاد دقت داشته باشیم شاید یکی از حکمت هایی که خدا دو گوش و یک زبان برای ما گذاشته این باشد که باید دو برابر آنچه میگوییم گوش دهیم! روزی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی در محفل درس فرمودند: یکی از دوستان می‌گفت، در مراقبتی که داشتم، مکاشفه‌ای روی داد به حضور حضرت رسول الله الاعظم(صلی الله علیه و آله) شرفیاب شدم از آن حضرت ذکر خواستم، فرمودند: «من به شما ذکر سکوت می‌دهم» یک تکنیک ساده و مهم برای مهار زبان بی حساب : «قاعده مکث» این را تمرین کنید و بر زندگی خود ««ملکه»» کنید که قبل از هر سخنی؛ مثلا ده ثانیه مکث کنید و خوب فکر کنید که این حرفی که میزنم رضایت خدا در آن است یا رضایت شیطان؟! آیا این حرفی که میزنم مشکلی را حل میکند و امید می بخشد یا نه؟! اینکه این حرفی که میزنم آیا واجب است یا حرام؟! اگر واجب نیست «نگویم»؛ به همین سادگی! این را ملکه کنید و تمرین کنید... بعد از یک مدت خود به خود کم حرف خواهید شد. نکته پایانی و مهم: به قول معروف؛ کلمات بیشتر از گلوله ها آدم کشتند! حال انسان یا خودش را میکشد و اهل النار میشود، یا شخص دیگری را! https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زيارة حضرت فاطمة الزهراء سلام الله علیها : ✦❀•┈┈•✦❀✦❀•┈┈•✦❀ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ  اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِىِّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ حَبيبِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَليلِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفىِّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَمينِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَفْضَلِ اَنْبِياءِ اللهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِّيَةِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سِيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللهِ وَخَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْفاضِلـَةُ الزَّكِيـَّةُ اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْحَوْراءُ الاِْنْسِيَّة 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
2.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ذکرمصیبت حضرت زهراسلام الله علیها حجت الاسلام قرائتی https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ﷽ ✅ خاطره‌ای زیبا از زبان مرحوم حجت‌الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی ✍ در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد. روزي جوان هفده ساله ضعیف و نحیفي، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان می‌گویی؟ بیا جلو»! یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او». آن بعثی گفت: «او اذان گفت». برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه می‌کنی. من اذان گفتم». مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو». برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد. وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است». به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره 1 و 2) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید. آن مأمور بعثی، گاهی وقت‌ها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) می‌دادند که بیشتر آن خمیر بود. ایشان می‌گفت: «می‌دیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه می‌شوم. نان را فقط مزه مزه می‌كردم که شیره‌اش را بمکم . آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای این‌که بیشتر اذیت کند ، آب می‌آورد ، ولی می‌ریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار می‌کرد» . می‌گفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می‌شوم . گفتم : یا فاطمه زهرا ! امروز افتخار می‌كنم که مثل فرزندت آقا حسین بن علی اینجا تشنه‌کام به شهادت برسم» . سرم را گذاشتم زمین و گفتم : یا زهرا ! افتخار می‌کنم . این شهادت همراه با تشنه‌کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت،‌ این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن . دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم . تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است . در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین. از پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام . اعتنایی نکردم . دیدم لحن صدایش فرق می‌کند و دارد گریه می‌کند و می‌گوید : بیا آب آورده‌ام . مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که آب را از دستش بگیرم . عراقی‌ها هیچ‌ وقت به حضرت زهرا (سلام الله علیها ) قسم نمی‌خوردند . تا نام مبارکت حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) را برد ، طاقت نیاوردم . سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می‌گوید : «بیا آب را ببر ! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند». همین‌طور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم . لیوان دوم و سوم را هم آورد . یک مقدار حال آمدم . بلند شدم . او گفت : به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن ! گفتم : تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی‌کنم . گفت : دیشب، نیمه‌شب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت : چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا (سلام الله علیها) دختر رسول الله (ص) شرمنده کردی . الان حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در عالم خواب زیارت کردم . ایشان فرمودند : به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آورده‌ای را به دست بیاور اگر نه همه شما را نفرین خواهم کرد . فقط بگو لبيک يازهرا (س) ـــــــــــــ https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f
16.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرائت زیبای وصیت شهید سرافراز سردار حاج قاسم سلیمانی https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f
📚📚📚 📚📚 📚 📝 نکات تفسیری 🌸 خواب شبانه و روزانه برزخیان. 🌸 آیا می دانید که طبق قران در برزخ شب و روز وجود دارد و برزخیان در برزخ می خوابند؟! النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَعَشِیًّا وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ (اینک هر) صبح و شام بر آتش نمایش داده می‌شوند و روزی که رستاخیز بر پا شود (فریاد می‌رسد که:) «فرعونیان را در سخت‌ترین (انواع) عذاب در آورید. این آیه بیانگر زندگى و آتش برزخى براى فرعونیان است، که «حاق» احاطه فعلى عذابشان به هنگام غرق است، و" یعرضون علیها ..." عذاب برزخى است که میانگین عذاب دنیا و آخرت است، زیرا در آخرت گیراندن آتش و دخول در آن است که پیوسته در آن مى سوزند، ولى اینجا عرض بر آتش را در اختصاص صبح و شام دانسته، چنانکه آیات بهشت برزخ هم نسبت به اهل بهشت این مطلب را بیان مى کند، دلیل دیگر هم بر این زندگى و عذاب برزخى" غُدوّاً و عَیشاً" است زیرا در- قیامت چنانکه اشاره شد- هرگز براى عذاب و رحمت وقت معینى نیست و- چنانکه در آیه (۳۶: ۵۲) نیز آمده- در عالم برزخ برزخیان در اکثر اوقات خوابند بجز ویژگان که به مقتضاى رحمت ربانى بیداریهاى رحمت افزاى آنان افزون است. و آخرین برهان بر این زندگى برزخى" یوم القیامة" است که ال فرعون را پس از این عذاب در" اشدّ العذاب" قرار مى دهد. منبع : ترجمان فرقان آیت الله محمد صادقی تهرانی https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f Eitaa.com/hefzequranchannel 📚📚