10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ زیبای «زمزمهی ظهور»
👤 استاد #پناهیان
🔺 زمزمه هایی در جامعه پیش آمده... شاید ما در آستانه ظهور هستیم!
📤 #پیشنهاد_ویژه برای دانلود
🅰 نه بصورت غیر منطقی ظهور رو نزدیک دیدن کارِ درستیه و نه بصورت غیر منطقی ظهور رو به تاخیر انداختن کارِ درستیه...
https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f
#داستانک_معنوی
مادری چند فرزند داشت،درحالی که به کارهای خانه رسیدگی میکرد با اسباب بازی و شیرینی،کودکان خود را سرگرم نگه میداشت.
کودکان مدتی شاد بودند،اما ناگهان مادرشان را به یاد آوردند و شروع به گریه و زاری کردند.
مادر،خوراکی ها و اسباب بازی های تازه ای برایشان آورد و بچه ها باز هم مدتی سرگرم شدند و مادرشان را از خاطر بردند.
این کار چندین بار تکرار شد،تا اینکه یکی از کودکان به مادرش گفت:
"مادر،ما اسباب بازی و خوراکی نمیخواهیم،تورا میخواهیم."
مادر همه ی کارهای خود را کنار گذاشت و او را در آغوش گرفت.
خداوند مادر الهی است و ما همچون کودکانی هستیم که با اسباب بازیها و خوراکی هایی که به ما میدهد سرگرممیشویم.
خداوند به ما ثروت،دارایی،آسایش،لذت،اعتبار اجتماعی،نام،شهرت،اقتدار و شکوه میدوهد و آنگاه چنین به نظرمان میرسد که نیازی به خدا نداریم.
اما برای عده ای این لذتها بی طعم است.
آنها از چیزهایی که این دنیا به آنها میدهد لذت نمیبرند و قلبهایشان غم زده است،آنان دیدار خدا را میخواهند و فریادمیزنند:"خدایا من به تو نیاز دارم،تورا میخواهم!"
و خدا به سراغ آنها خواهد رفت خود را بر آنها آشکار خواهد کرد.
و چه زیباست این غزل از خواجه حافظ شیرازی:
مژده وصل تو کو کز سرجان برخیزم/
طایر قدسم و از دام جهان برخیزم.
به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی/
از سر خواجگی کون و مکان برخیزم.
یارب از ابر هدایت برسان بارانی/
پیشتر زان که چو گردی ز میان بر خیزم.
...........
🍃https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f
🌼🍃 🕊
🌹امام صادق علیه السلام:
خانه ای که در آن غنا باشد،
از مرگ و معصیت دردناک ایمن نیست،
دعا در آن به اجابت نمیرسد،
و فرشتگان وارد آن خانه نمی شوند.
📙اصول کافی ج۶ ص۴۳۲
https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f
4.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای خدایی که کریم و احدی....
https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f
روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضوگرفتن بودند..
که شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد...
با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اينكه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...!
به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند:
چه کار می کردی؟ ....
گفت: هیچ.
فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟
گفت: نه! (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)!
آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟
گفت: نه!
آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی...!
گفت: نه آقا اشتباه دیدید!
سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!
این جمله در مرحوم آخوند (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت...
تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود:
من یاغی نیستم
خدایا ما خودمون هم می دونیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم... نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!...
فقط اومدیم بگیم که:
خدایا ما یاغی نیستیم....
بنده ایم....
اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده.....
لطفا همین جمله را از ما قبول کن.
https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f
12.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی در محضر حضرت آقا
https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f
مرور و بررسی کتاب زیبای"آنسوی مرگ" توسط حجت الاسلام امینی خواه 👇
http://roshangari.ir/group/58979-%D8%A2%D9%86%20%D8%B3%D9%88%DB%8C%20%D9%85%D8%B1%DA%AF
امام حسن عسگری(ع) فرموند
تا جايى كه مى توانى تحمّل كنى دست نياز دراز مكن زيرا هر روز، روزىِ تازه اى دارد
بدان كه پافشارى در درخواست، هيبت آدمى را مى بَرد و رنج و سختى به بار مى آورد
پس صبر كن تا خداوند دَرى به رويت بگشايد كه براحتى از آن وارد شوى؛ كه چه نزديك است احسان به آدم اندوهناك ، و امنيت به آدم فرارى وحشتزده
چه بسا كه دگرگونى و گرفتاريها، نوعى تنبيه خداوند باشد و بهره ها مرحله دارند
پس براى چيدن ميوه هاى نارس شتاب مكن كه به موقع آنها را خواهى چيد
بدان، آن كه تو را تدبير مى كند، بهتر مى داند كه چه وقت، بيشتر مناسب حال توست پس در همه كارهايت به انتخاب او اعتماد كن، تا حال و روزت سامان گيرد...
🍃
🌺🍃
https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f 🕊
کنارم نشست وگفت: حاج آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟گفتم: بفرمائید.عکس یه جوونو بهم نشون داد و گفت: اسمش عبدالمطلب اکبری بود.زمان جنگ توی محل ما مکانیکی می کرد و چون کرولال بود،خیلی ها مسخره اش می کردندیه روز رفتیم سرقبرپسرعموی شهیدش ”غلامرضا اکبری“عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشیدوتوش نوشت”شهید عبدالمطلب اکبری“مااین کارش رو دیدیم خندیدیم ومسخره اش کردیم عبدالمطلب وقتی دیدمسخره اش می کنیم ومی خندیم ، هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهاش رو پاک کردو سرش رو انداخت پائین و آروم از کنارمون رفت… فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش10روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردندجالب اینجا بود که دقیقاجایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرش کردیم وصیت نامه اش خیلی سوزناک بودنوشته بود:
” بسم الله الرحمن الرحیم “یک عمرهر چی گفتم به من میخندیدندیک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم و مسخرهام کردند،یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم.اما مردم!ما رفتیم بدونید، هر روزبا آقام امام زمان عج حرف میزدم.آقا خودش گفت: تو شهید میشی.
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 https://eitaa.com/joinchat/99614769Cb45676819f 🕊