eitaa logo
مبلغان نور 🌍
2.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
7.4هزار ویدیو
203 فایل
سلام و احترام بهرمان هستم، دانش پژوه‌ دکتری‌ مدرسی‌معارف‌اسلامی/دارای ۷دیپلم/۳مربیگری ورزشی بین المللی لینک گروه👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2751726503C8d5853eac1 لینک کانال 👇👇👇 @mobaleghanenor .
مشاهده در ایتا
دانلود
تولّد صدام روزی عده ای از افسران و سربازان عراقی در محوّطه حاضر شدند و اعلام کردند چون این روزها مصادف با تولّد صدام است، شما نیز با ملت عراق باید هم صدا شوید و جشن بگیرید. البته برنامه ی جشن را نیز خود آن ها مشخص کردند، بدین شکل که پذیرایی با شکلات هایی باشد که توسط نیروهای عراقی خریداری شده بود و البته سر ماه هم چند برابر پولی را که برای خرید این شکلات ها داده بودند، از حقوق ما تحت همین عنوان کسر کردند. برنامه ی دیگر، اجرای رقص و پای کوبی بود که دیدیم یکی از بچّه ها برای این کار داوطلب شد. این موضوع برای ما بسیار سنگین بود اما تا ساعت برگزاری آن هیچ کاری از دستمان ساخته نبود. برنامه شروع شد؛ قبل از اجرای آن چه فکرها و چه دغدغه هایی که نداشتیم اما با آغاز برنامه حقیقتاً مسرور شدیم زیرا آن عزیز دلاورمان شعری ساخته بود مثلاً در رثای افرادی که بیشتر عراقی ها منظور بودند و در آن مطالب تمسخرآمیز و گاه اهانت هایی را گنجانده بود که وقتی به آن عبارت ها می رسید، با دست به طرف افسران و سربازان عراقی اشاره می کرد. پس از خاتمه ی برنامه، حقیقتاً تا اندازه ای از بار غم هایمان سبک شده بودیم، اما از طرفی با خیانت یکی از جاسوس ها و لو دادن مطالب سروده شده پیش افسر عراقی، آن عزیزمان را بردند و چنان رفتار و ضرب و شتم وحشتناکی را بر او اعمال کردند که تا مدت ها خنده را بر روی لب هایش ندیدیم. کتاب طنزدراسارت، صفحه:123
یه جایی جشن بوده، طرف همینجوری میره تو و شروع میکنه به شادی و بخور بخور. یکی ازش میپرسه: ببخشید! شما رو کی دعوت کرده؟ میگه: من از خونواده عروسم. یارو میگه: ببخشید، ولی اینجا جشن تولده!!!
رقص روز تولد «سیدالرئیس» عراقی ها که همان صدام باشد، فرا رسیده بود. از این رو افسر اردوگاه همه بچه ها را در محوطه اردوگاه جمع کرد و به آنها گفت امروز، روز خوشحالی ما و شماست. بعد هم شروع کرد تمام حرف هایی را که طی چند روز آماده کرده بود، مثل طوطی تکرار کرد و در پایان صحبت هایش از بچه ها خواست که دست افشانی کنند و به مناسبت این تولد مبارک و میمون (!) برقصند. بچه ها نیز در پاسخ با کمال قاطعیّت از این خواسته و امر افسر عراقی سرباز زدند و قویّاً تکذیب کردند و نهایتاً در آخر با تمامی اذیت و آزارها و فشارها بچه ها پذیرفتند که فقط کف بزنند. پس، افسر عراقی به شکل مضحک و خنده آوری هیکل گنده و بدقواره اش را تکان می داد و بچه ها هم با کف زدن، این دم را تکرار می کردند که «خرس را به رقص آوردیم، خرس را به رقص آوردیم» و افسر عراقی به خیال این که بچه ها نیز با او همراهی می کنند، مدام دهان گشادش را بیشتر باز می کرد و بیشتر اباطیل می گفت و به قول خودش ترانه می خواند! کتاب طنزدراسارت، صفحه:59
یادش بخیر بچه که بودیم می خواستیم روزه کله گنجشکی بگیریم سحری رو میخوردم بعدش صبحونه بعدشم که نهار بعد از ظهرم عصرونه به راه بوده و بعد لحظات شیرین افطار شبم گشنم میشد شام میخوردم! کجایی روزه ی کله گنجشکی😜😜😜
بعضیا چون کودک درونشون خیلی فعاله، هنوز به یاد بچگیاشون روزه کله گنجیشکی میگیرن. اونم به این صورت که سحری جای خود، صبحانه و ناهار و عصرانه به جای خود، افطارم به جای خود!
امروز کلی دکتر رفتم که یکی شون تشخیص بده روزه برام خوب نیست. بیسوادها هیچ کدوم نفهمیدن!
یکی از خوبیای ماه مبارک رمضان اینه که میفهمیم ۹۸درصد آدمای دوروبرمون دچار بیماری های گوارشی، معدوی، رودوی، کلیوی و مجاریه ادراری هستن، و نمیتونن روزه بگیرن! ۱ونیم درصد هم سرطان معده داشتن ما نمیدونستیم!!
دوتا چیزه که آدم وقتی میخوره میفته! یکی گلوله یکی هم افطاری!
یارو تو روز ماه رمضان دیدن کشک گذاشته تو دهنش . گفتن ماه رمضانه چرا ؟ گفت :« گذاشتم بخیسه واسه افطار !!»
شخصی شنید که در شب قدر هزار مرتبه سوره إِنّا أنزلناهُ، باید خواند آن شب هزار مرتبه سوره مبارکه را خواند. متأسفانه إِنّا أنزلنا فی لیلة القدر… می‌خواند صبح آن روز او را دیدند که تسبیح در دست دارد و می‌گوید هُ هُ هُ هُ … به او گفتند چرا چنین می‌گویی؟ گفت: دیشب هُ إنّا أنزلناه را نگفته‌ام، اکنون دارم جبران می‌کنم.
طرف نذر کرده بوده اگه حاجتشو از امام رضا بگیره پول بندازه تو ضریح. میره کارت بانکیشو میندازه تو ضریح میگه امام رضا حاجتمو بده تا رمزشو بگم!
از آقای سرخوش میپرسن امام رضا چرا رفته بود مشهد میگه: رفته بود زیارت