eitaa logo
مسیر مؤمنانه
2.2هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
4.3هزار ویدیو
105 فایل
🍃نگاه ڪن به جان من،در انتظار #جمعه اے ستـــ 🍂ڪه روز وعده باشد و طلوع آن ظـهـور توستـــ 🌷اللّهمّـ عجّل لولیّڪ الفرج کپی مطالب آزاد با ذکر صلوات برای شادی روح مدیر عزیز مسیر مؤمنانه تبادل::: @begzareemm
مشاهده در ایتا
دانلود
💢✨﷽✨✨﷽✨💢 💢اذکار_روز_یک شنبه👌 1⃣ یا ذالجلال والاکرام(100),مرتبه 2⃣ یا فتاح(۴۸۹)مرتبه 3⃣ یا واحدو یا احد 🧚‍♂️۱۰۰۰ مرتبه 4⃣ لا اله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین(۱۰۰)مرتبه 5⃣ ذکر یا علی ویافاطمه ادرکنی(۱۰) 6⃣ سوره کوثر (۱۰)مرتبه سوره قدر 🧚‍♂️( ۱۰) ،مرتبه
16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام حواسمون به قند های دور و برمون باشیم نزاریم زود آب بشن !! واقعا عالی بود چه مثال زیبایی غیر از این هم نیست!!
✍انتظار داری کارت هم پیچ نخورد؟! محقق عالی قدر استاد فاطمی نیا فرمودند: یکی از علما - که از دنیا رفته است. از یکی از صلحا برایم تعریف می‌کرد که یک نفر گفته بود: من در قسمت بایگانی اداره ای کار می‌کردم و پرونده‌های متعدد و بعضا بسیار مهم می‌آمد و ما در قسمت بایگانی قرار می‌دادیم. یک روز پرونده ی بسیار مهمی به دستم رسید. چند روزی که گذشت متوجه شدم آن پرونده گم شده است. هر چه گشتم پیدا نشد. در آن گیر و دار که کاملا نا امید شده بودم، به بنده خبر دادند: چون شما مسئول پرونده‌ها هستید اگر تا چند روز دیگر پیدا نشود، حکمی که در مورد شما اجرا می‌شود یا اعدام است یا حبس ابد؛ از این رو نزد یک نفر اهل دل رفتم، ایشان دستور ختمی فرمودند که انجام بده. همان توسل را انجام دادم. روزی که قرار بود نتیجه بگیریم از پرونده خبری نبود با ناراحتی از منزل بیرون آمدم تا نزدیکی خیابان «مولوی» رفتم. دیدم پیرمردی جلو آمد و گفت: آقا؛ مشکل تو به دست آن شخص - که عرق چین به سر دارد و در حال رفتن است - حل می‌شود. بدون توجه به این شخص با شنیدن این کلمات دویدم و دامن آقا را گرفتم و گفتم: آقا جان! به دادم برس، گفته اند مشکلم به دست شما حل می‌شود. پیرمرد نگاهی به من کرد و گفت: خجالت نمی کشی؟ حالتی بهت زده و متعجب داشتم. ایشان فرمودند: چهار سال است شوهر خواهرت از دنیا رفته، یک مرتبه هم به خواهرت و بچه هایش سر نزده ای، انتظار داری کارت هم پیچ نخورد؟! تا نروی و رضایت آنها را جلب نکنی، مشکلت حل نمی شود. بعد از شنیدن صحبت پیرمرد بلافاصله به منزل خواهرم رفتم. وقتی در زدم و خواهرم متوجه شد من هستم، گفت: چطور است بعد از چهار سال آمده ای؟! گفتم: خواهر! از من راضی شو. بچه هایت را از من راضی کن. بعدا برایت تعریف میکنم، غلط کردم. آن گاه رفتم مقداری هدیه گرفتم و آوردم و آنها را راضی کردم. فردا که به اداره برگشتم، به من خبر دادند که ص: ۱۲۲ پرونده پیدا شده است. این پیرمرد عرق چین به سر، عارف بزرگ مرحوم شیخ رجبعلی خیاط بود! [۱] [۱]: کرامات معنوی / ۷۲،
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫✨ با خودت تکرار کن: ♦️ از زمین و آسمان برای من برکت از طرف خداوند نازل می شود . من خودم را دوست دارم و برای خود ارزش می‌گذارم . ♦️ آرامش در زندگی من جاری است و من شاکر خداوندم . در هر دم انرژی مثبت کائنات وجودم را سرشار می کند . ♦️ در هر بازدم انرژی منفی از وجودم خارج می شود . من از افراد پیرامون خود انرژی مثبت ، آرامش و ثروت جذب میکنم . ♦️ من لیاقت بهترینها را برای خودم دارم . من شادم و برای شادی ام خدا را شاکرم .
🔘 حکایت بسیار زیبااا مردی ساده چوپان شخصی ثروتمند بود و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت میکرد. یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت: میخواهم گوسفندانم را بفرپوشم چون میخواهم به مسافرت بروم. و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم. پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت میکرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد. چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت. چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید. در آن روستا که چوپان زندگی می کرد مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند. هنگامی که وعده سفرش فرا رسید، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد. چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند. لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت. هنگامیکه مردم از پیش تاجر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد. تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت: با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟ چوپان گفت: آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن. تاجر از کار او تعجب کرد و گفت: من به نزد تاجران بزرگی میروم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمیفروشند، آنان چیزهای گرانقیمت میفروشند. اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت. تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد . هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند. صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود ، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت. در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند ، هنگامی که داخل روستا شد ، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد . تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد. از آنان پرسید: دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟ مردم روستا گفتند: ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند. و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند. آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند . هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته ی آنان موافقت کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد. چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت ، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید ، تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟ چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود. تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که گریه می کرد و می گفت: خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی. در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد. این معنی روزی حلال است ♦️الهی ما را به آنچه به ما دادی قانع گردان و در آنچه به ما عطا فرموده ای برکت عطا فرما
♦️پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌واله : نماز ستون دین است و در آن ده خصلت است: ❶ زینت صورت و آبروی نمازگزار است؛ ❷ نور و روشنی دل است؛ ❸ باعث و سبب راحتی بدن است؛ ❹ سبب نزول رحمت است؛ ❺ چراغ آسمان است. جایی که نماز خوانده می شود برای آسمان ها مانند ستاره ای می درخشد. ❻ سبب سنگینی عمل در ترازوی اعمال است؛ ❼ سبب خشنودی پروردگار است؛ ❽ بهای بهشت است؛ ❾ اُنس در قبر است؛ ❿ حجاب و پرده ای از آتش جهنم است. و کسی که نماز را به پا داشت دین را بپا داشت. و کسی که نماز را ترک کند دین را نابود کرد. 📚مواعظ العددیّه،ص ۲۲۴
⭕️حکمت کشیدن مسح سر در وضو... بسم تعالی در جمجمه یک درز و شکاف وجود دارد که در منابع طب سنتی به آن یافوخ ودر طب نوین درز ساجیتال گفته میشود. وموجب خشکی مغز؛کم خوابی؛ سوت گوش و برهم زدن آرامش فرد میشود کشیدن مسح سر هست که در طی شبانه روز چندین مرتبه به مغز رطوبت بخشیده و باعث آرامش اعصاب در فرد میگردد. و همچنین اگر از دیدگاه معنوی بررسی کنیم : در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز درباره حکمت های وضو آمده است:«وضو گرفتن، یعنی شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها؛ شستن صورت، یعنی خدایا هر گناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شستشو می کنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم. شستن دست ها در وضو یعنی خدایا از گناه دست شستم و گناهانی را که با دستم مرتکب شده ام، با شستن دست، آن را تطهیر می کنم. مسح سر در وضو، یعنی خدایا از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پروراندم، سرم را تطهیر می کنم و آن خیال های باطل را از سر به دور می افکنم. مسح پا، یعنی خدایا من از جای بد رفتن پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده ام، تطهیر می کنم. »
7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟥   بعد از ظهور امام زمان چه اتفاقاتی خواهد افتاد ؟
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤝 یا مولانا یا صاحب الزمان با شما عهد می‌بندم امروز از زبان خویش مراقبت نمایم تا آنگونه رفتار نکنم که شما دلچرکین شوید و خدا از من ناراضی شما هم مرا یاری کنید و پناهم باشید.
@ostad_shojaeسکوت و جدل 11.mp3
زمان: حجم: 7.4M
🗣سکوت و‌ جدل 🎙استاد شجاعی 🌹قسمت 1⃣1⃣ ❣زبـان تو؛ یه نردبان بلنــده به سوی بهشت! 👌گاهی: چند دقیقه یه هم کلامیِ تو با خدا می تونه از خیلی جهنم ها،آزادت کنه. فقط... کافیه یادبگیری چجوری حرف بزنی 🍯🌿🌾🌹
🟥 محبوب ترین مکان نزد امام زمان علیه السلام! آیا میدانید دوست داشتنی ترین جای روی زمین برای امام زمان علیه السلام کجاست؟ 🔹بعد از شهادت امام عسکری علیه السلام، سربازان بنی عباس به خانه امام زمان علیه السلام در سامراء هجوم بردند تا آن جناب را به قتل برسانند. در این هنگام وجود مقدس امام زمان علیه السلام از خانه خارج شد در حالی که به درگاه خداوند متعال عرضه می داشت: خدایا تو می دانی که اگر مرا از این خانه نمی رانده و طرد نمی کردند، اینجا محبوب ترین و دوست داشتنی ترین مکان روی زمین نزد من بود. (یا یکی از محبوب ترین مکان ها) 🔸 اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهَا أحَبُّ الْبِقَاعِ (أو مِنْ أَحَبِّ الْبِقَاعِ) لَوْ لَا الطَّرْد. کافی شریف ج١ ص٣٣١ سامراء مقدسه حرم مطهر امام هادی و امام عسکری علیهما السلام، خانه امام زمان علیه السلام و خانه پدری شیعیان است. از عظمت زیارتش غافل نشویم.