eitaa logo
مسیر مؤمنانه
2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2هزار ویدیو
65 فایل
🍃نگاه ڪن به جان من،در انتظار #جمعه اے ستـــ 🍂ڪه روز وعده باشد و طلوع آن ظـهـور توستـــ 🌷اللّهمّـ عجّل لولیّڪ الفرج کپی مطالب آزاد با ذکر صلوات برای شادی روح مدیر عزیز مسیر مؤمنانه به امیدطلوع فجر ظهور منجی
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مسیر مؤمنانه
AUD-20210210-WA0031.mp3
9.26M
💚✨ 🦋اِلهى‏ عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ... ╔═.🍃.════╗ @mobarz2 ╚════.🍃.═╝
﷽❣ ❣﷽ سلامتۍآقا‌امـام‌زمـ💛ـان‌صلوات 🍃سلام بر تو ❣ای مولایی که هرکس تو را یافت 🍃به تمام خیر و خوبی ها رسیده. ❣سلام بر تو 🍃و بر روزی که با آمدنت، ❣زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد. 🍃 السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ... ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
❇️ امروز ⬇️ ⚜ سه شنبه ⚜ ☀️ ۱۷ فروردین ۱۴۰۰ خورشيدی 🌙 ۲۳ شعبان ۱۴۴۲ قمری 🎄 ۶ آپریل ۲۰۲۱ میلادی 📿 : 💯 یــا ارحــم الــراحمیـــن 💯 زیارت روز سه شنبه ❄️ 🌺 پیامبر اکرم (ص) : 🌟 مهدي (عليه‌السلام) از عترت و اهل بيت من است؛ در آخرالزمان ظاهر مي شود. آسمان باران رحمتش را فرو مي ريزد و زمين گياه خود را بيرون مي فرستد. زمين را پر از عدل و داد کند، چنانکه مردم آن را از جور و ستم پر کرده اند . 📓بحارالانوار/ ج51/ ص74 🦋 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وعَجِّل فَرَجَه 🦋 ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
1_913747315.mp3
3.35M
♨️شیعه از کجا میگه امام زمان(عج) زنده است! بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋یه عده هستند که میگن دلت پاک باشه کافیه، خدا دیگه قبول میکنه نماز و روزه سخته نمیخواد 🙄 یه عده هم هستن فقط چسبیدن به عبادت و احکام، و اخلاق و از دست دادن، تو خونه همه ازش میترسن😐 هر دو گروه از اینکه آرامش ندارند تعجب میکنند خدا میگه عزیز دلم ❤️ واسه اینکه درخت بادوم سبز بشه، مغز بادوم و پوستشو با هم می‌کارند تو هم اگه میخوای روحت سبز بشه هم باید دلت پاک باشه هم احکام و عبادت و اخلاقت درست باشه، تا طعم شیرین آرامش و بچشی. فراموش نکنیم همه ما جلوی دوربین خدا هستیم و خدا همه چیز و میبینه. 🦋اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ 🌺🌿ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭﺣﻲ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺭ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺯﺷﺖ ، ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ ; ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺫﻛﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﻴﺪ ، ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ .(٤٥) سوره عنکبوت 🌿 ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
4_6017348021778382954.mp3
11.16M
🔸 🔸 اول 🔸 دوازدهم 🔸 : ۱۰۷ تا ۱۱۹ 💠 محمد رضا رنجبر ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯ فهرست اصوات مثنوی
✍ دلیل"تاکید بر نماز صبح" ازلحاظ علمی با خواب غلظت خون بالا میرود و هرچه به صبح نزدیک میشویم خون غلیظ تر میشود. و درست لحظات نزدیک شدن به اذان به حد اعلا می رسد.‌بهمین خاطر است که اکثر سکته ها سحر اتفاق میفتد... کسانی که بیدار میشوند با وضو گرفتن قدری خون تنظیم میشود و با خواندن نماز ، بدن کاملا بالانس شده و به حالت نرمال باز میگردد... و این چنین است که هیچ کدام از دستورات خداوند مهربان بدون حکمت نیست... ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️«إلهي لَمْ يَكُنْ لي حُولٌ فَانْتَقَلَ بِهِ عَنْ مَعْصيَّتِه» ❄️خدایا من که قدرتی نداشتم که از معصیت تو خارج بشوم 💫«إلّا في وَقْتٍ أيْقَضْتَني لِمَحَبَّتِك» ❄️مگر وقتی که من را با نور محبتت بیدار کردی. ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
مسیر مؤمنانه
هدیه ناقابل ماه مبارک رمضان التماس دعا
💢↶ نمــاز شـ🌙ــب بیسـت و چهـارم مــاه شعبـان ↷💢 💠🔹پیامبـر اکرم ﷺ فرمودند: ⤵️ هر کس در شب بیست و چهارم ماه شعبان ◽️۲ رکعت نماز بجا بیاورد 🔹⇦ در هر رکعت بعد از سورہ حمـد 🔹‌⇦ ۱۰ مرتبه سوره نصـر را بخواند 🕊 خداوند تعالی با آزادی او از جهنم رهایی از عذاب و عذاب قبر و حساب کوتاہ و دیدار آدم و نوح و پیامبران و شفاعت اکرامش می‌کند. 📗اقبال الاعمال ✍ در صورت امکان این نمـاز را انتشار دهید تا شما هم در ثوابش شریک باشید. ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯ اعمال ماه شعبان
هدایت شده از مسیر مؤمنانه
AUD-20210210-WA0031.mp3
9.26M
💚✨ 🦋اِلهى‏ عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ... ╔═.🍃.════╗ @mobarz2 ╚════.🍃.═╝
﷽❣ ❣﷽ سلامتۍآقا‌امـام‌زمـ💛ـان‌صلوات ❤️ 💎 تا ابد منتظرم، منتظرِ دولت تو 🎀 تا نمایان شود آن روشنیِ طلعت تو 💎 تا ابد منتظرم، تا برسد وقتِ ظهور 🎀 تا ببینم به جهان، موهبتِ شُوڪت تو 💎 متِرصِّد شده ام لحظه به لحظه همه جا 🎀 شنوم تا ڪه مگر یڪ خبر از نهضت تو 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 🌤 🤲 ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
❇️ امروز ⬇️ ⚜ چهار‌شنبه ⚜ ☀️ ۱۸ فروردین ۱۴۰۰ خورشيدی 🌙 ۲۴ شعبان ۱۴۴۲ قمری 🎄 ۷ آپریل ۲۰۲۱ میلادی 📿 : 💯 یــا حـیُّ یــاقیـــوم 💯 زیارت روز چهارشنبه 🦋 ⭕️ يك مرد با غيرت پيش از داشتن زني با حجاب ،چشمي باحجاب دارد 🔆 امام صادق(ع)می فرمایند : 💠 نسبت به زنان مردم عفت داشته باشید تا زنانتان عفیف بمانند. 📚 کافی، ج۵، ص۵۵۴ 🦋 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وعَجِّل فَرَجَه 🦋 ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
4_5949667471861491990.mp3
1.3M
⁉️معیارتشخیص جبهه حق در خیمه امام زمان (عج)چیست ؟و راه نجات در آخر الزمان چه میباشد ؟ ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 اگر خدا بخواهد... خدا اشرف مخلوقات، پیامبر(ص) را در با سست ترین خانه «أوهن البیوت» که همان تار عنکبوت است حفظ می‌کند! خدا فرعون صاحب قدرت را؛ «وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ»، به وسیله ی  که به آن می‌نازید؛ «وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی»، غرق می‌کند. خدا درخت خشک، می‌شود؛ «وَهُزِّی إِلَیْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْكِ رُطَبًا جَنِیًّا» خدا برادران یوسف او را به ته چاه می اندازند، اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا اما او و مصر میشود. خدا ابراهیم را از آتش سخت نمرود میدهد، قُلْنا يا نارُ کُوني‏ بَرْداً وَ سَلاماً عَلي‏ إِبْراهيمَ ما خطاب كرديم كه اي سرد و براي ابراهيم باش. 📚آیات سوره انبیا، عنکبوت، توبه ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
4_5778169904473572278.mp3
5.3M
از پشت پرده بیرون آمدی و برایم جلوه کردی تا گاهی که از کنار تجلیّات زیبایت عبور میکنم بایستم ،تفکر کنم و به تماشای قامت رعنایت بنشینم و آنقدر به این کار ادامه دهم تا✨ شیدای چشمان 💕دلربایت شوم و....👇👇 ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯ فهرست اصوات پرواز تا خدا
زیباتریڹ گڸ ها همیشہ مختصِ بهتریڹ هاست ڪوتاه دستي ام راببخشید! ڪہ وسعت توانم اندڪ است اماهمیڹ اندڪ رابا احترام پیشڪشتان ميڪنم هرجای سرزمیڹ من هستید دعاميڪنم خداپناهتان باشد الهی آمین.. 🌺🍃🌺 ‍ ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
۳ - مناجات شعبانیه فایل سوم_5.mp3
3.4M
🌙 🌟 💎استاد طاهرزاده ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯ سخنرانی های ماه شعبان
🌴✨🌴✨🌴✨🌴✨🌴✨ 🔰 نماز شب بیست و پنجم ماه شعبان ✨ پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمودند: 🔹هر كس در شب بیست و پنجم شعبان ده ركعت نماز( پنج تا دو رکعت) که در هر ركعت « حمد »  یکبار و سوره‌ « تکاثر» یکبار بخواند، ✨ خداوند متعال ثواب آمران به معروف و ناهیان از منکر و نیز ثواب هفتاد پیامبر را به او عطا میکند. ❇️از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمودند:هرکس25 روز از ماه شعبان را روزه بدارد دوری از نفاق و دورویی به او عطا میشود. 📚 اقبال الاعمال صفحه 239 با بجا آوردن این فریضه فردای قیامت خود را آباد کنید و با اشتراک گذاشتن بانی عاقبت بخیری دیگران شوید. ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯ اعمال ماه شعبان
مسیر مؤمنانه
وضاع را این طور دید، ناراحت شد و کمی اوقات تلخی کرد. صمد به طرفداری ام بلند شد و برای مادرش توضیح دا
دعوتمان می کردند. خواهرشوهرم شهلا، شیرین جان، خواهرها و زن برادرها. صمد با روی باز همه دعوت ها را می پذیرفت. شب ها تا دیروقت می نشستیم خانه این فامیل و آن آشنا و تعریف می کردیم. می گفتیم و می خندیدیم. ✫⇠قسمت :9⃣5⃣ بعد هم که برمی گشتیم خانه خودمان، صمد می نشست برای من حرف می زد. می گفت: «این مهمانی ها باعث شده من تو را کمتر ببینم. تو می روی پیش خانم ها می نشینی و من تو را نمی ببینم. دلم برایت تنگ می شود. این چند روزی که پیشت هستم، باید قَدرَت را بدانم. بعداً که بروم، دلم می سوزد. غصه می خورم چرا زیاد نگاهت نکردم. چرا زیاد با تو حرف نزدم.» این خوشی یک هفته بیشتر طول نکشید. آخر هفته صمد رفت. عصر بود که رفت. تا شب توی اتاقم ماندم و دور از چشم همه اشک ریختم. به گوشه گوشه خانه که نگاه می کردم، یاد او می افتادم. همه چیز بوی او را گرفته بود. حوصله هیچ کس و هیچ کاری را نداشتم. منتظر بودم کسی بگوید بالای چشمت ابروست تا یک دل سیر گریه کنم. حس می کردم حالا که صمد رفته، تنهای تنها شده ام. دلم هوای حاج آقایم را کرده بود. دلتنگ شیرین جان بودم. لحافی را روی سرم کشیدم که بوی صمد را می داد. دلم برای خانه مان تنگ شده بود. آی... آی... حاج آقا چطور دلت آمد دخترت را این طور تنها بگذاری؟! چرا دیگر سری به من نمی زنی. آی... آی... شیرین جان چرا احوالم را نمی پرسی؟! آن شب آن قدر گریه کردم و زیر لحاف با خودم حرف زدم تا خوابم برد. ✫⇠قسمت :0⃣6⃣ صبح بی حوصله تر از روز قبل بودم. زودرنج شده بودم و انگار همه برایم غریبه بودند. دلم می خواست بروم خانه پدرم؛ اما سراغ دوقلوها رفتم. جایشان را عوض کردم و لباس های تمیز تنشان کردم. مادرشوهرم که به بیرون رفت، شیر دوقلوها را دادم، خواباندمشان و ناهار را بار گذاشتم. ظرف های دیشب را شستم و خانه را جارو کردم. دوقلوها را برداشتم و بردم اتاق خودم. بعد از ناهار دوباره کارهایم شروع شد؛ ظرف شستن، پختن شام، جارو کردن حیاط و رسیدگی به دوقلوها. آن قدر خسته شده بودم که سر شب خوابم برد. انگار صبح شده بود. به هول از خواب پریدم. طبق عادت، گوشه پرده را کنار زدم. هوا روشن شده بود. حالا چه کار باید می کردم. نان پخته شده و درِ تنور گذاشته شده بود. چرا خواب مانده بودم. چرا نتوانسته بودم به موقع از خواب بیدار شوم. حالا جواب مادرشوهرم را چه بدهم. هر طور فکر کردم، دیدم حوصله و تحمل دعوا و مرافعه را ندارم. به همین خاطر چادرم را سر کردم و بدون سر و صدا دویدم طرف خانه پدرم. با دیدن شیرین جان که توی حیاط بود، بغضم ترکید. پدرم خانه بود. مرا که دید پرسید: «چی شده. کی اذیتت کرده. کسی حرفی زده. طوری شده. چرا گریه می کنی؟!» نمی توانستم حرفی بزنم. فقط یک ریز گریه می کردم. انگار این خانه مرا به یاد گذشته انداخته بود. دلم برای روزهای رفته تنگ شده بود. هیچ کس نمی دانست دردم چیست. ✫⇠قسمت : 1⃣6⃣ روی آن را نداشتم بگویم دلم برای شوهرم تنگ شده، تحمل تنهایی را ندارم، دلم می خواهد حالا که صمد نیست پیش شما باشم. یک هفته ای می شد در خانه پدرم بودم. هر چند دلتنگ صمد می شدم، اما با وجود پدر و مادر و دیدن خواهرها و برادرها احساس آرامش می کردم. یک روز در باز شد و صمد آمد. بهت زده نگاهش کردم. باورم نمی شد آمده باشد. اولش احساس بدی داشتم. حس می کردم الان دعوایم کند. یا اینکه اوقات تلخی کند چرا به خانه پدرم آمده ام. اما او مثل همیشه بود. می خندید و مدام احوالم را می پرسید. از دلتنگی اش می گفت و اینکه در این مدت، چقدر دلش برایم شور می زده، می گفت: «حس می کردم شاید خدای نکرده، اتفاقی افتاده که این قدر دلم هول می کند و هر شب خواب بد می بینم.» کمی بعد پدر و مادرم آمدند. با آن ها هم گفت و خندید و بعد رو به من کرد و گفت: «قدم! بلند شو برویم.» گفتم: «امشب اینجا بمانیم.» لب گزید و گفت: «نه برویم.» چادرم را سر کردم و با پدر و مادرم خداحافظی کردم و دوتایی از خانه آمدیم بیرون. توی راه می گفت و می خندید و برایم تعریف می کرد. ✫⇠قسمت :2⃣6⃣ روستا کوچک است و خبرها زود پخش می شود. همه می دانستند یک هفته ای است بدون خداحافظی به خانه پدرم آمده ام. به همین خاطر وقتی من و صمد را با هم، و شوخ و شنگ می دیدند، با تعجب نگاهمان می کردند. هیچ کس انتظار نداشت صمد چنین رفتاری با من داشته باشد. خودم هم فکر می کردم صمد از ماجرای پیش آمده خبر ندارد. جلو در خانه که رسیدیم، ایستاد و آهسته گفت: «قدم جان! شتر دیدی ندیدی. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. خیلی عادی رفتار کن، مثل همیشه سلام و احوال پرسی کن. من با همه صحبت کرده ام و گفته ام تو را می آورم و کسی هم نباید حرفی بزند. باشد؟!» نفس راحتی کشیدم و وارد خانه شدیم. آن طور که صمد گفته بود رفتار کردم. مادرشوهر و پدرشوهرم هم چیزی به رویم نیاوردند. کمی بعد رفتیم اتاق خودمان. صمد ساکی را که گوشه اتاق بود...... صمد ساکی را که گوشه اتاق بود آورد. با ش