eitaa logo
مسیر مؤمنانه
1.9هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
69 فایل
🍃نگاه ڪن به جان من،در انتظار #جمعه اے ستـــ 🍂ڪه روز وعده باشد و طلوع آن ظـهـور توستـــ 🌷اللّهمّـ عجّل لولیّڪ الفرج کپی مطالب آزاد با ذکر صلوات برای شادی روح مدیر عزیز مسیر مؤمنانه به امیدطلوع فجر ظهور منجی
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️داستان کوتاه حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود مردی میان سال در زمین کشاورزی خودش مشغول کار بود .حاکم تا او را دید بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت بهترین قاطر به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید بعد حاکم از تخت پایین آمد و آرام آرام قدم میزد، گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت . همه حیران از آن عطا و بی اطلاع از حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند. حاکم پرسید : مرا می شناسی؟ بیچاره گفت : شما حاکم نیشابور و تاج سر رعایا و مردم هستید. حاکم گفت: آیا قبل از این همه مرا میشناختی؟ مرد با درماندگی و سکوت به معنای جواب نه سرش را پایین انداخت . حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل با هم دوست بودیم و در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود دوستت گفت خدایا به حق این باران رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن او زدی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی. فقط می خواستم بدانی که برای خداوند دادن حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط ایمان و اعتقاد من و تو به خداست که فرق دارد.... از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست! اگر به خواسته ات ایمان وباور داشته باشی. خدا منشا انرژی جهان است 🙏
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 معجزه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در شکم مادر س
♦️مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و عرض کرد آیا به من اجازه میدهید که آرزوی مرگ بکنم؟ حضرت فرمود: مرگ چیزی است که چاره ای از آن نیست و مسافرتی است طولانی که سزاوار است برای کسی که بخواهد به این سفر برود ده هدیه با خود ببرد.(ایا هدایا را اماده کردی) پرسید آن هدایا کدامند؟ رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: ۱- هدیه عزرائیل ۲- هدیه قبر ۳- هدیه نکیر و منکر ۴- هدیه میزان ۵- هدیه پل صراط ۶- هدیه مالک (خزانه دار جهنم) ۷- هدیه رضوان (خزانه دار بهشت) ۸- هدیه پیامبر ۹- هدیه جبرئیل ۱۰- و هدیه خداوند متعال اما هدیه عزائیل چهار چیزاست : ۱. رضایت حق داران. ۲. قضای نمازها. ۳. اشتیاق به خداوند. ۴.آرزوی مرگ. اما هدیه قبر چهار چیزاست : ۱. ترک سخن چینی. ۲. استبراء. ۳. تلاوت قرآن. ۴. نماز شب. اما هدیه نکیر و منکر چهار چیزاست : ۱. راستگویی. ۲. ترک غیبت. ۳. حق گویی. ۴. تواضع در برابر همه اما هدیه میزان چهار چیزاست : ۱. فرو خوردن خشم. ۲. تقوای راستین. ۳. رفتن به سوی جماعت. ۴. دعوت به سوی آمرزش الهی اما هدیه صراط چهار چیزاست : ۱. اخلاص عمل. ۲. زیاد به یاد خدا بودن. ۳. خوش اخلاقی. ۴. تحمل کردن آزار دیگران اما هدیه مالک(خزانه دار جهنم) چهار چیزاست : ۱. گریه از ترس خداوند. ۲. صدقه مخفی. ۳.ترک گناهان. ۴.خوش رفتاری با پدر و مادر اما هدیه رضوان(خزانه دار بهشت) چهار چیزاست : ۱. صبر در ناملایمات. ۲. شکر بر نعمت. ۳.انفاق مال در راه اطاعت خداوند. ۴.رعایت امانت در مال وقفی اما هدیه رسول اکرم(ص) چهار چیزاست : ۱. دوست داشتن او. ۲. پیروی از سنت او. ۳. دوست داشتن اهل بیت او. ۴. زبان را از بدی ها حفظ کردن اما هدیه جبرئیل چهار چیزاست : ۱. کم حرف زدن. ۲.کم خوردن. ۳. کم خوابیدن. ۴. مداومت بر حمد اما هدیه خداوند متعال چهار چیزاست : ۱. امر به نیکی. ۲. نهی از بدی. ۳. نصیحت و خیر خواهی برای مردم. ۴.و مهربانی کردن با همه 📚المواعظ_العددية »
هر کس دچار بن بست شد که هیچ راه چاره‌ای نداشت 😢 🔹چهل روز با نیت خالص، هر صبح بعد از نماز صبح و هر شب بعد از نماز عشا 👈 یک بار سوره‌ی یس خوانده و آن را به حضرت زینب سلام‌الله علیها هدیه کند. 🔹یا اگر نمی‌تواند قرآن بخواند، روزی ۴۰ مرتبه👈 سوره‌ی حمد بخواند. سپس ایشان را به مادرشان حضرت فاطمه(س) و لحظه‌ی جراحت حضرت، میان در و دیوار قسم دهد. (اگر بتوانی هم یس و هم حمد بخوانی بهتر است س
‍ یکی ازعلمای اهل بصره می گوید: روزگاری به فقر وتنگدستی مبتلا شدم تا جایی که من وهمسر وفرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم خیلی بر گرسنگی صبر کردم پس تصمیم گرفتم خانه ام را بفروشم و به جای دیگری بروم. درراه یکی از دوستانم به اسم ابانصررا دیدم و او را از فروش خانه باخبرساختم پس دوتکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت : برو و به خانواده ات بده به طرف خانه به راه افتادم در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت : این پسر یتیم و گرسنه است و نمی تواند گرسنگی را تحمل کند چیزی به او بده خدا حفظت کند آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمی کنم . گفتم : این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد . بخدا قسم چیز دیگری ندارم و درخانه ام کسانی هستند که به این غذا محتاج ترند . اشک از چشمانم جاری شد و درحالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه برمی گشتم . روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر می کردم . که ناگهان ابانصر را دیدم که ازخوشحالی پرواز می کرد و به من گفت : ای ابا محمد چرا اینجا نشسته ای ! در خانه ات خیر و ثروت است ! گفتم: سبحان الله ! از کجا ای ابانصر؟ گفت : مردی از خراسان از تو و پدرت می پرسد . و همراهش ثروت فراونی است گفتم : او کیست؟ گفت : تاجری از شهر بصره است پدرت سی سال قبل مالی را نزدش به امانت گذاشت اما بی پول و ورشکست شد . سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که بدست آورده خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان رابی نیاز ساختم. درثروتم سرمایه گذاری کردم و یکی از تاجران شدم مقداری از آنرا هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم می کردم ثروتم کم که نمی شد زیاد هم می شد کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائكه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم . شبی از شب ها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شده اند و مردم را دیدم که گناهان شان را بر پشت شان حمل می کنند تا جایی که شخص فاسق ، شهری از بدنامی و رسوایی را برپشتش حمل می کند . به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند گناهانم را در کفه ای و حسناتم را درکفه دیگر قرار دادند ، کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد سپس یکی یکی از از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند چون در زیر هرحسنه (شهوت پنهانی) وجود داشت . از شهوت های نفس مثل ریاء ، غرور ، دوست داشتن تعریف و تمجید مردم چیزی برایم باقی نماند و درآستانه هلاکت بودم که صدایی را شنیدم . آیا چیزی برایش باقی نمانده؟ گفتند : این برایش باقی مانده ! و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم . سپس آنرا در کفه حسناتم گذاشتند و گریه های آن زن را بخاطر کمکی که بهش کرده بودم ، در کفه حسناتم قرار دادند ،کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و گفت : نجات یافت الله
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها ثوابی بالاتر از هزار رکعت نماز س
لازم نیست، یکدیگر را تحمل کنیم ... کافی‌ست همدیگر را قضاوت نکنیم ... لازم نیست برای شاد کردن یکدیگر تلاش کنیم، کافی‌ست به هم آزار نرسانیم ... لازم نیست دیگران را اصلاح کنیم، کافی‌ست به عیوب خود بنگریم ... حتی لازم نیست یکدیگر را دوست داشته باشیم، فقط کافی‌ست دشمن هم نباشیم ... آری؛ در کنار هم شاد بودن و با آرامش زیستن، شاهکار است ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 داستان تکان دهنده زن بدکاره ای که مورد عنایت حضرت زهرا(س) قرار گرفت😭 مگه چیکار کرد که حضرت بهش نگاه کرد... 🎙حجت‌الاسلام دانشمند🎤 س
استراحت کوتاه مادرانه ”زنی شاغل بودن ممکن است بسیار دشوار باشد، ولی زن شاغل بچه‌دار بودن خیلی خیلی سخت‌تر است. مادری سه پسر بچه شیطون بازیگوش داشت. در یکی از شب‌های تابستان این سه پسر بچه شیطون پس از این که شام‌شان را خوردند، درحیاط خلوت خانه مشغول بازی «دزد و پلیس» شدند. یکی از پسرها وانمود کرد که گلوله‌ای به سمت مادرش شلیک می‌کند و فریاد زد: بنگ بنگ تو مُردی. مادر به زمین افتاد و چند دقیقه‌ای به همان حالت ماند و بلند نشد. یکی از همسایگان که شاهد بازی بود. وقتی دید که مادر تکان نمی‌خورد، نگران شد که مبادا وی هنگام افتادن آسیب دیده باشد و به همین جهت به سمت او دوید. وقتی همسایه نزدیک شد که مادر را از نزدیک نگاه کند، مادر لای یک چشمش را باز کرد و آهسته گفت: «هیس، هیس تکانم نده، این تنها فرصتی است که می‌توانم استراحت کنم!»“ 📗مجموع حکایات و داستانهای س
16.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ شبهه : چجوری ممکنه خدیجه موقع دنیا اومدن فاطمه ۶۰ ساله بوده باشه؟ پیامبر موقع ازدواج ۲۵ ساله و خدیجه ۴۰ ساله بوده.۱۵ سال بعد تازه مبعوث شده و ۵ سال بعدش فاطمه دنیا اومده... 💯پاسخ این شبهه مهم رو در بالا ببینید و انتشار بدین🙏 س
♦️تدبیر امام صادق(ع) در زمان تنگ‌دستی و سختی معیشت برای گشایش مالی! 🔻به نقل از هارون‌بن‌عیسى: امام صادق(ع) به فرزند خود محمّد فرمود: فرزندم! از آن خرجى، چقدر اضافه آمده است؟ عرض کرد: چهل دینار. فرمود: برو و آنها را بده. عرض کرد: فقط همین چهل دینار باقى مانده است. حضرت فرمود: آنها را بده؛ زیرا خداوند عزّوجلّ عوضش را مى‏‌دهد. مگر نمى‏‌دانى که هر چیزى کلیدى دارد و کلید روزى، ‏‌ دادن است، پس آن چهل دینار را بده. محمّد چنین کرد، و ده روز بیشتر بر امام صادق(ع) نگذشت که از جایى چهارهزار دینار به ایشان رسید. سپس فرمود: ای پسرم ما در راه خدا چهل دینار بخشیدیم و خداوند به ما چهار هزار دینار بخشید. 📚منبع:کافی: ج4، ص 10 »
21.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شبهه : چرا نام آسیه و مریم در قرآن اومده اما نام سرور زنان دو‌جهان حضرت زهرا(س) نیومده س