🦋آرامشت را تنها به چشمي وابسته كن،
که انها را آفریده است
❤️🍃وقلبت را تنها به گرماي
وجود خداوند دلخوش کن
🌻🌿ان هنگام است که همیشه شاد و آرام خواهی بود
🦋حتی اگر همه تو را تنها بگذارند
وهیچ کس قدر تو را نداند
🌼🍃زیرا او برای تو همه کس می شود
برایت هم پدر می شود و هم مادر
هم همسر می شود و هم دوست و رفیق....
😍او بهترین رفیق عالم است
و رسم رفاقت را خوب می داند
او برایت جبران میکند نداشته هایت را، حتی در اوج مشکلات هم تنهایت نمیگذارد، لحظه لحظه با تو میاد تا در انتها تو را درآغوش بگیرد.
🦋او بهترین مونس و بهترین وکیل عالم است و
او که لحظه ای تو را فراموش نمیکند و چشم از تو برنمیدارد
چشمانت را از او برندار، و دستت را به دستان قدرتمندش بسپار، و به او اعتماد کن
او سالهاست که تمام موجودات عالم را به زیبایی و در نهایت نظم اداره میکند. ❤️🌿
🦋 وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا
🌺🌿 ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻜﺎﺭ ﻧﻴﺴﺖ .(٦٤)
سوره مریم 🌿
#هر_روز_یک_آیه_قرآن
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
4_5929188466498732589.mp3
6.47M
دوشنبه ها با #نهج_البلاغه
🦋🦋 شیرین و دلکش
🦋🦋🦋 ساده و آسان
#نهج_البلاغه_خطبه_اول_قسمت_دوازدهم
🌸 محمدرضا رنجبر
درکانال #مسیرمؤمنانه
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
فهرست نهجالبلاغه
مسیر مؤمنانه
قسمت :7⃣1⃣ #فصل_سوم گفتم: «خیلی حرف می زند.» خدیجه باز خندید و گفت: «این هم چاره دارد. صبر کن تو که
قسمت :9⃣1⃣
#فصل_سوم
رفتم و گوشه ای نشستم و آن را باز کردم. چند تا بلوز و دامن و روسری برایم خریده بود. از سلیقه اش خوشم آمد. نمی دانم چطور شد که یک دفعه دلم گرفت. لباس ها را جمع کردم و ریختم توی ساک و زیپش را بستم و دویدم توی حیاط. صمد نبود، رفته بود.
فردایش نیامد. پس فردا و روزهای بعد هم نیامد. کم کم داشتم نگرانش می شدم. به هیچ کس نمی توانستم راز دلم را بگویم. خجالت می کشیدم از مادرم بپرسم خبری از صمد دارد یا نه. یک روز که سرِ چشمه رفته بودم، از زن ها شنیدم پایگاه آماده باش است و به هیچ سربازی مرخصی نمی دهند. پدرم در خانه از تظاهرات ضد شاه حرف می زد و اینکه در اغلب شهرها حکومت نظامی شده و مردم شعارهای ضد حکومت و ضد شاه سر می دهند؛ اما روستای ما امن و امان بود و مردم به زندگی آرام خود مشغول بودند.
یک ماه از آخرین باری که صمد را دیده بودم، می گذشت. آن روز خدیجه و برادرم خانه ما بودند، نشسته بودیم روی ایوان. مثل تمام خانه های روستایی، درِ حیاط ما هم جز شب ها، همیشه باز بود. شنیدم یک نفر از پشت در صدا می زند: «یاالله... یاالله...» صمد بود. برای اولین بار از شنیدن صدایش حال دیگری بهم دست داد. قلبم به تپش افتاد. برادرم، ایمان، دوید جلوی در و بعد از سلام و احوال پرسی تعارفش کرد بیاید تو. صمد تا من را دید، مثل همیشه لبخند زد و سلام داد. حس کردم صورتم دارد آتش می گیرد.
ادامه دارد...✒️
🌹🕊 🕊🌹
@mobarz2
قسمت :0⃣2⃣
#فصل_سوم
انگار دو تا کفگیر داغ گذاشته بودند روی گونه هایم. سرم را پایین انداختم و رفتم توی اتاق. خدیجه تعارف کرد صمد بیاید تو. تا او آمد، من از اتاق بیرون رفتم. خجالت می کشیدم پیش برادرم با صمد حرف بزنم یا توی اتاقی که او نشسته، بنشینم. صمد یک ساعت ماند و با برادرم و خدیجه حرف زد. وقتی از دیدن من ناامید شد، بلند شد، خداحافظی کرد برود. توی ایوان من را دید و با لحن کنایه آمیزی گفت: «ببخشید مزاحم شدم. خیلی زحمت دادم. به حاج آقا و شیرین جان سلام برسانید.»
بعد خداحافظی کرد و رفت. خدیجه صدایم کرد و گفت: «قدم! باز که گند زدی. چرا نیامدی تو. بیچاره! ببین برایت چی آورده.» و به چمدانی که دستش بود اشاره کرد و گفت: «دیوانه! این را برای تو آورده.»
آن قدر از دیدن صمد دستپاچه شده بودم که اصلاً چمدان را دستش ندیده بودم. خدیجه دستم را گرفت و با هم به یکی از اتاق های تو در تویمان رفتیم. درِ اتاق را از تو چفت کردیم و درِ چمدان را باز کردیم. صمد عکس بزرگی از خودش را چسبانده بود توی درِ داخلی چمدان و دورتادورش را چسب کاری کرده بود. با دیدن عکس، من و خدیجه زدیم زیر خنده. چمدان پر از لباس و پارچه بود. لابه لای لباس ها هم چند تا صابون عطری عروس گذاشته بود تا همه چیز بوی خوب بگیرد.
ادامه دارد...✒️
🌟↶ نــمـــــاز شـ🌙ــب ↷🌟
🍃هـشـتــم مــاه شـعـبـــان🍃
💠🔹پیامبر صلی اللہ علیہ و آلہ فرمودند:
⤵️ڪسی ڪہ در شب هشتم ماہ شعبان دو رڪعت نماز بگزارد
🔹⇦در هر رڪعتی سورہ حمد یڪبار
🔹⇦و آیہ امن الرسول، آیات ۲۸۵ و ۲۸۶ سوره بقره پنج مرتبه
🍃🌼آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللهِ وَ مَلآئِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لاَنُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ *
لاَ يُكَلِّفُ اللهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ عَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَطَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْلَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ🌼🍃
🔹⇦و سورہ توحید را پانزدہ مرتبہ بخواند.
✨پس اگر گناهانش بیشتر از ڪف دریا باشد خداوند او را بجز پاڪیزہ از دنیا نمیبرد و گویا ڪہ تورات و انجیل و زبور و قرآن را خواندہ باشد.
📗 اقبالالاعمال جلد دوم اعمال ماه شعبان
🔰 فضیلت 6 روز روزه داری در ماه شعبان
🔹 پیامبر اکرم ﷺ فرمودند:
🔸 هر کس 8 روز از ماه شعبان را روزه بدارد از دنیا نمیرود تا اینکه از حوض های قدس [ بهشتی یا توحیدی ] سیراب گردد .
📖 ثواب الاعمال صفحه 87
📖 امالی صدوق صفحه 30
✨ خود این فریضه را بجای آورید و با اشتراک گذاشتن، فرصت عاقبت بخیری به دیگران بدهید و در ثوابش با دیگران شریک باشید .
@mobarz2
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
هدایت شده از مسیر مؤمنانه
AUD-20210210-WA0031.mp3
9.26M
#دعای_فرج_صوتی 💚✨
🦋اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ...
#شبتون_مهدوی
╔═.🍃.════╗
@mobarz2
╚════.🍃.═╝
#ســلام_مــولاجانم ❤️
🌼🍃 تو بيا عزيز زهرا
🌼🍃 که تو سيد جهاني
✨✨ که تو هم بهار مردم
✨✨ که تو هم بهار جاني
🌼🍃 تو بيا که چشم مردم
🌼🍃 به ره عنايٺ توسٺ
💗💗 که تو هم طبيب دلها
💗💗 که تو نور دیدگانی
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#صبحتون_مهدوے 🌤
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
❇️ امروز ⬇️
⚜ سه شنبه ⚜
☀️ ۳ فروردین ۱۴۰۰ خورشيدی
🌙 ۸ شعبان ۱۴۴۲ قمری
🎄 ۲۳ مارس ۲۰۲۱ میلادی
📿 #ذکر_روز :
💯 یــا ارحــم الــراحمیـــن 💯
دعای روز سهشنبه
#حدیث_روز ❄️
🌺 پیامبر اکرم (ص) :
🌟 مهدي (عليهالسلام) از عترت و اهل بيت من است؛
در آخرالزمان ظاهر مي شود.
آسمان باران رحمتش را فرو مي ريزد و زمين گياه خود را بيرون مي فرستد. زمين را پر از عدل و داد کند،
چنانکه مردم آن را از جور و ستم پر کرده اند .
📓بحارالانوار/ ج51/ ص74
🦋 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وعَجِّل فَرَجَه 🦋
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
🦋ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮑﯽ ﺭﻓﺘﯿﻦ؟؟؟
ﺍﻭﻝ ﺩﮐﺘﺮ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﻮﺯﻥ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﻟﺜﻪ ﺗﻮﻥ،ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻥ ﻣﺘﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ
ﺩﺳﺘﺶ
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﯿﺪﯾﻢ
ﻭ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﻣﻮﻥ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻪ
ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺰﻧﯿﻦ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺶ؟
ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻫﻮﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﺭﻭ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ،ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﻮﺯﻥ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﻭ ﻣﺘﻪ ﻭ
ﺍﻧﺒﺮ ﻭ
ﺧﻮﺏ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻬﺶ !
ﭼﺮﺍ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﺍﺯﺵ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻣﯿﮕﯿﻢ: ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﺶ؟!
ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ " ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮏ" ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ... ؟؟
ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺩﺍﺭﻩ
ﻭ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﻣﯿﺸﻪ،ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﻢ ﯾﻪ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﻩ،ﺧﻮﺏ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ
ﺣﮑﯿﻤﻪ ...
ﺍﺻﻼ ﻗﺒﻼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﮑﯿﻢ ...
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺣﮑﻤﺖ ﺍﺳﺖ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺭﻧﺠﯽ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ،ﺍﺯﺵ ﺗﺸﮑﺮ
ﮐﻨﯿﻢ.
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﻣﺪﺭﮎ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟؟؟
ﺣﺘﯽ ﻗﺪ ﯾﻪ " ﺩﻧﺪﻭﻥ ﭘﺰﺷﮏ "؟؟؟
🦋ﻭ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻣﺮﺩم ﺭﺣﻤﺘﻲ ﺑﭽﺸﺎﻧﻴﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ، ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﮔﺰﻧﺪﻱ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺳﺪ ، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ .
سوره روم(٣٦)🌿
#هر_روز_یک_آیه_قرآن
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯