eitaa logo
مدافعان حجابیم
244 دنبال‌کننده
260 عکس
250 ویدیو
1 فایل
ـ﷽ـ🌱 〖خداوندگار‌م؛ رحمتِ‌تو ،💜 بیشتر‌از‌آرزوهایِ‌کوچکِ‌منھ'〗 • • • "✿ • •
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نُهِ دی که می شود یاد این بیت می افتم؛ "در روز عزا حرمت ارباب شکستند علمدار کجایی؟! این فتنه گران راه عزادارتو بستند علمدار کجایی؟!" افسوس که یک دهه گذشت و هنوز علمدار عدالت و آزادگی نیامده است! فتنه ها هر روز، جدید و جدیدتر می شوند و نبودنت، روز به روز سخت تر زندگی منتظر است تا آهنگ تغییر زنده ها، به سمت ساعت ظهورت میل کند و خدا نکند! که چرخش چپ عقربه ها خلاف لحظه ی موعود دق مرگ کند جوانی را! "اللهم عجل لولیک الفرج" @chadoram
★|ویـژه‌نامہ‌حماسہ‌۹‌دۍ رهبرۍدرتعریف‌فتنہ‌مۍفرمایند: ↓ ±فتنہ‌‌یعنۍحادثہ‌ایے‌غـبار‌آلودڪہ‌انسان‌نتواند‌‌دوست‌راازدشمن‌تشخیص‌دهد‌و‌دریابد‌ڪہ‌این‌فتنہ‌از‌ڪجا‌تحریڪ‌میشود ±فتنہ‌ها‌را‌بایـد‌با‌روشنگرے‌خاموش‌ڪردزیرا هـر‌جا‌روشنگرے‌باشد‌دست‌فتنہ‌انگیـزها‌ڪوتاه‌‌می‌شود... ✌️🏻 زنده نگه داشتیم تورو |🇮🇷 | ۹دی | -و-ايراني -٨٨ -انقلابي 【 @chadoram
مدافعان حجابیم
  #رمـــــان_دایرکتی #قسمت5 ✍ #فاطمه_قاف کم کم داشتم بهش عادت میکردم مدام برام نحوه استفاده داروه
  افشین به من علاقه مند شده بود،چند باری بهم گفت. حتی اگه نمیگفتم با اون همه قربون صدقه رفتن و دلبری مشخص بود دوسم داره! هر چی بهش میگفتم قرارمون این نبود! میگفت گور بابای قرار و مدار.. دل که این حرفا رو نمیفهمه!!!❤️💔 من آدم محکمی بودم،همه سعیمو کرده بودم که دلم نلرزه؛ اما بشدت وابسته شده بودم به کسی که بی چون و چرا گوش شنوا بود..! به افشین گفتم:دست از عشق و علاقه بردار،چون من کیوان رو دوست دارم! اگرم باهات حرف زدم فقط و فقط بخاطر داروهای گیاهی بود و بعدشم شاید فرار از تنهایی.. الانم پشیمونم چون نمیخوام بهت وابسته تر بشم و زندگیمو از دست بدم! حرفامو که دید؛به غلط کردن افتاد.. گفت باشه فرشته خانوم! من غلط کردم! دیگه حرفی نمیزنم؛ فقط تنهام نذار! باشه؟!.... قول میدم دیگه هیچ حرفی از حسم نزنم..... سخت بود برام دل کندن از مجازی و چت بیهوده... انگار معتاد شده بودم؛معتاد یه آدم مجازی که حتی چهرشو ندیده بودم... برام شده بود دایه دلسوز تر از مادر! گفتم باشه و خداحافظی کردم! گفت دمت گرم😍بعدشم استیکر خنده و خوشحالی فرستاد و خداحافظی کرد! توی این مدت دست و دلم به زندگی نمیرفت... مدام بهانه های الکی میگرفتم،سر مسائل جزئی و بی اهمیت با کیوان بحثم میشد... کیوان میگفت چته؟! چرا عوض شدی؟ کو اون فرشته ای که ورد زبونش قربونت برم وفدات شم بود؟! همش دعوا راه میندازی؛ اعصاب خودتو منو بهم میریزی! خب چته لعنتی.. بگو بذار بفهمم..؟! میگفت بگو بذار بفهمم!!! اما من خودم نمیدونیستم دقیقا چه مرگم شده! چی رو به کیوان میگفتم! من حرفی برا گفتن نداشتم..😭 کیوانم گاهی عصبی میشد و سمتم نمی اومد.. بعد از مشاجره ای که داشتیم،کیوانم کمی تغییر کرد.. دیگه به اندازه قبل قربون صدقه ام نمیرفت؛ برام وقت نمیذاشت.. البته بیشتر من مقصر بودم؛ چون بیخود و بی جهت دعوا راه مینداختم! از اون طرف افشین سنگ صبورم بود و آرومم میکرد! و من از لحاظ روحی و روانی تا حدودی از جانب افشین تامین میشدم! اگر کیوان باهام بدخلقی میکرد دیگه مهم نبود،چون یکی دیگه جاشو پر کرده بود.. ادامه دارد. 🌷‌-----*~*💗*~*-----? @chadoram
مدافعان حجابیم
  #رمـــــان_دایرکتی #قسمت6 ✍ #فاطمه_قاف افشین به من علاقه مند شده بود،چند باری بهم گفت. حتی اگه ن
  روز به روز از کیوان فاصله میگرفتم و به افشین نزدیکتر میشدم.. 🔥❤️🔥❤️🔥 چند وقت بعد افشین دوباره ابراز علاقه کرد؛توقع داشت منم هم متقابلا اینکارو انجام بدم!!! نمیدونم چرا،اما اینبار ترسی وجودم روفراگرفت... ترسیدم از این دوستت دارم های تایپ شده توی صفحه ی گوشی... ترسیدم از اینکه دلم بی هوا بلرزه... ترسیدم از اینکه کسی بهم میگه دوستت دارم که نامحرمه و همسرم نیست!!! 😞😞💔 ترسیدم و لرزیدم... تمام تنم می لرزید... تا ساعات ها جواب افشین رو ندادم اون مدام پیام میفرستاد اما من گوشه خونه کز کرده بودم و زل زده بودم به نقطه ای نامعلوم... حس کردم سقوط کردم سقوط آزاد.... 😭 اما چطور نفهمیده بودم؟! تمام مکالمه روزای اول یادم بود همش گفته بودم درست نیست! یعنی چی درد و دل.... من همسر دارم!! وای من همسر ،د ... ا... ر... م😢 به اسم همسر که رسیدم بغضم ترکید های های گریه کردم😭 انقدر گریه کردم تا کمی آروم شدم توی آینه خودمو نگاه کردم،چشمام قرمز شده بود 😭😔 همش تو فکر بودم شب کیوان منو با این چشمهابینه،چی بهم میگه... به افشین گفتم اگر یه کلمه دیگه حرف از علاقه بزنه؛دیگه تو اینستا نمی مونم بزور قبول کرد! میخواستم همون شب از دنیای مجازی بیام بیرون.... اما وابستگی کار دستم داده بود!!! 😞 سخت بود یهو از کسی که 3ماه تمام برا درد و دلام وقت گذاشته بود و گاهی کمکم کرده بود دل کند! مثل معتادی شده بودم که هی میگفتم از فردا، از فردا دیگه ترک میکنم. اما حس گناه باعث شد که کمتر چت کنم کمتر استرس و اضطراب سراغم می اومد.... ترس چک شدن گوشیمو نداشتم.... حس میکردم یه پرنده ام... پرنده ای که از قفس آزاد شده.. ادامه دارد... 🌷‌-----*~*💗*~*--- @chadoram
از بےبنــد و بارے بیــزار بود.😤 حجــاب و حیاے😇 زیادے داشت. مےگفت: "بــدم مےآید از دختــرهایے که جلــوے درب مدرسه پسرانه منتظــر مےمانند .تا پســرها تعطیـ❌ـل شوند و همدیگــر را ببینند. " روزے که قرار بود فـ👑ـرح براے بازدید به مدرسه‌شان برود، توے دفتـ📒ـرچه‌اش نوشته بود: "گفته‌اند هرکه حجــابش را برندارد☝️ یا در مراسم شرکت نکنــد✋ از انضباطش کم⬇️ مےکنند یا اخراجش🚫 مےکنند. من به هیچ وجه در این مراسم شرکت نمےکنم...❗️ حتے اگر اخراجــم کنند." ✅💪 🕊 😌 @chadoram
💌🍃 شهیــــد احمــــد کاظـــمی: کاری کنید وقتی یک نفر با شما ملاقات کرد حس کند حس کند با یک ملاقات in کرده... 🌱👌 @chadoram
یا صاحب الزمان دست دعای فرج من فلج است بر نیاید ز من این کار خودت کاری کن... @chadoram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در ارزوی شهـــادت: هروقت دعوت می شد برای برنامه یا کلاس یا یکی از دوستانش می خواست باهاش قرار بزاره، یه نگاه به تقویمش می کرد و اگر اون زمان وقتش پر بود مودبانه معذرت میخواست: ببخشید تو اون زمان من وقتم پره یا ببخشید من یه قرار ملاقات مهم دارم و ... یک روز که حسابی از به تعویق انداختن نمازش ناراحت بود از خودش پرسید چرا من تمام برنامه های مهمم رو سرساعتشون انجام می دم اما نمازم رو نه! با اینکه مهم ترین قرار زندگی من با خالقم ساعات اذانه حلقه گم شده یک جمله بود از اون به بعد به همه کس و همه چیز که میخواست تو ساعت نماز اول وقت ، وقتشو بگیره محترمانه می گفت: ببخشید من یک قرار ملاقات خیلی مهم دارم! وقتی موبایلش وقت نماز زنگ می زد یا براش پیامک می رسید، بدون اینکه به صفحه اش نگاه کنه آروم همین جمله رو می گفت به تلویزیون وقتی یه برنامه جذاب داشت هم همین طور حتی کمی مانده به اذان صبح وقتی آلارم گوشیش به صدا در می آمد و او وسوسه می شد که بگه "فقط ده دقیقه دیگه بخوابم!" با قاطعیت به صاحب اون وسوسه می گفت: نه! من یه قرار خیلی مهم دارم حالا تمام نمازهاش اول وقت شده بود ✨💛| @chadoram
...😊✋🏻 💬مےگفت: ”سـرباز امام زمان(عج) اهل توجیہ نیست...“ راست مےگفت...👌 یہ عمـر خودمون رو با سـربار بودن از سـرباز بودن تبرعہ کردیم 🌿توجیہ کافیہ باید بلند شیم وقتہ گفتنہ وقت عمل کردن وقت اینکہ شعار رو بذاریم کنار...😕 بیا از همین امـروز شروع کنیم🌱😁 یہ شروع دوباره... ...ـــــوڹ_باشہ نسل ما نسل ظهور است ......ــــــــربــ..ـــــرخیزیــــ....ـــــم💪 أَبْـنٰـاءُالـزَّهْـرٰاء 🌱🦋💫ـــــــــــــــ.. 📿 •❥•❤️ ┄┅┅❁💚❁┅ @chadoram ┄┅┅❁💚❁┅
کمیل...کمیل...حمید...📟📡 حمیدجان به گوشم 📞 اینجا هوا صافه ، اونجا چی؟🌤☀️ هی حاجی کجایی که ببینی اینجا چه خبره؟🌍😔 هوا صاف صافه☹️☹️🌱 به صافی تمامی موهای بیرون ریخته 💆💁به صافی نگاه های دوخته🕵👀به صافی مانتوهای چسبیده👚👕به صافی مارک های ازپشت دیده آگ🔚🔛🔜 حاجی نمیشه جاتو عوض کنی؟♥️🍃 سید مرتضی را دیدی بگو دوربینش را بیاورد یک مستند بسازد از ما بنام روایت غفلت!📽🎞🎥 حاجی اینجا روسری ها عقب نشینی کردن... 👰🙆دشمن محاصرمون كرده!👺👹 رو پشت بومھا بمبهای بشقابی گذاشتن📡📡! قلب و فكرمون رو هدف گرفته!🔫💔😔 خيلی تلفات داديم...😣 حاجي اینجا مانتو ها دیگه دكمه نداره...👗 اونم با آستین های کوتاه👘👗 !!! سلاح جدیدشون ساپورته...👖👠 چشم اکثر جونارو آلوده کردن! 🕵💔🕶 حاجی صدامو میشنوی؟ 🔊🔉🔈 حــــــاجـــــی! (صدای بیسیم قطع و وصل میشه🔕🔇 ﺣﺎﺟﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺸﻨوی؟ 📢📣 ﻣﺠﻨوﻥ ﺟﺎﻥ!📞 ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻢ.📞👂 ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﺗﻨﮓ ﺗﺮ ﺷﺪﻩ برادر ...🙏🏃🙇 ﺣﺎﺟﻲ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻧﺮﻡ ﺍﺳﯿﺮﺍﻣﻮﻥ👁🗨🎴 ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪﻧﺪ 💂💂💂 ﺧﻮﺍﻫﺮﺍ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍ ﺭو ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻗﯿﭽﯽ ﻣﯽ کنن نامردا🕷🍂🌿 ... ﻋﺎﻣﻞ ﺧﻔﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻮﯼ ﮔﯿﺎﻩ نميده، 🍀☘🍃 ﺑﻮﯼ ﮔﻨﺎﻩ ميده ... ﺣﺎﺟﯽ!🌍☔️☹️ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍ ﻫﻤﺶ ﻣﯿﮕﯿﻢ ﭘﺮ ﭼﺎﺩﺭﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺣﺎﺋﻞ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﺸﺎﻣﺘﻮنُ ﺍﺫﯾﺖ ﻧﮑﻨﻪ😣😰😪 ﻭﻟﯽ ﮐﻮ ﮔﻮﺵ ﺷﻨﻮﺍ...؟👂🔔 ﺣﺎﺟﯽ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﮐﺶ ﻫﺎﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍ ﻓﻘﻂ قلبُ ﻣﯿﺰﻧﻪ!💣💔 لقمه های حروم هم که دمار از همه بریده💘💔ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯾﻢ ﺣﺎﺟﯽ👑👨👨👦👦 ... تازگی ها جیش الشیطان اسمش رو عوض کرده گذاشته داعش😹👺👹👻💀! دارن سر بچه های شیعه رو بیخ تا بیخ میبرن ... 🙌😴😒حاجی صِدامو داری ؟؟؟ به حسن باقری بگو در این جنگ نابرابر تاکتیک نداریم!🙌🖐 فقط علی اکبر شیرودی چیزی نفهمد اگر بفهمد واویلاست،😣😡 میمرد برای خمینی!♥️🌱 شاهرخ ضرغام را حتما خبر کن،💪 بگو به خمینی ای که روی سینه ات خالکوبی کردی، میخندند!😬 راستی؛ حاج احمد، اصلا میدانی موبایل چیست ؟ 📱 تا حالا با وایبر و واتس آپ کار کرده ای ؟💬😏 بیخیال برادر، ☹️😶 همان بیسیمت را بیاور، 📞 من آخرین نسخه ی اندروید را رویش نصب میکنم!💾فقط خواهشا به نیروهایت دستور بده آن تندروی هایی که در مریوان و پاوه و فکه و خرمشهر و شلمچه کردند... در فضای مجازی نکنند! اینجا آداب خودش را دارد!😕 باید همه چیز را با گفتگو حل کنیم!👍😏حاج احمد، تلفات زیاد داده ایم!😡😔مسامحه و غفلت امانمان را بریده!😭عده ای به اسم جذب حداکثری،حداقل اعتقاداتشان را به حراج گذاشته اند!⚠️🔰 تو را بخدا برگرد! 😭🌱خدا را چه دیده ای،شاید در این مخمصه ای که گیر کرده ایم، تو و رفقایت به دادمان رسیدید!😢 نقطه سر خط...⭕️❕ "اللّهم اَکْشِف هذه الغُمة عَن هٰذه الاُمة بحُضوره و عجل لنا ظهوره"🌱♥️ 🌱🦋💫ـــــــــــــــ.. ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ @chadoram ┄┅┅❁💚❁┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عرقی که زنی زیر چادر می ریزد سه جا برای او نور می شود🌈 درون قبر، در برزخ، در قیامت!!{🔥💦} |مرحوم آیت الله بهاء الدینی| ☺️ @chadoram
‌ ‍ ♻️🍃♻️🍃♻️🍃♻️🍃♻️🍃♻️ ؟؟ حجاب حرف 👳🏻 نیست.✋ حجاب و خیلی از محدودیتهای دیگه دستور ... 😇 این که میگه: "وقتی چیزی تو این دنیا محدوده باید بهینه مصرفش کرد."⚠️ همون که : تاکید میکنه بشر نباید هرجور دلش میخواد مصرف کنه چون بی‌‌آبی و خشکسالی رخ میده یا بی‌مبالات نخوره که فشار خون نگیره و آزادانه و قند استفاده نکنه تا دچار مرض قند نشه! ☔️ همون توصیه میکنه که : زن زیبایی‌هاش رو در معرض دید قرار نده تا و همیشه باشه. 🙀🙀 به حکم اگر خانمها دوست دارند و بیشتری دریافت کنند باید محدودیتهایی رو در پوشششون رعایت کنن؛ 👍 ⛔️و طبیعتا اگر رعایت نکنن اولین ضررش متوجه خودشونه نه جامعه... 😞 یه دانشمند غربی میگه: روزگاری در اروپا مردان جوان آرزو داشتند انگشت پای یک زن را ببینند!! 😍 بله؛ در اروپا هم محدودیتهای حجاب مراعات می‌شده اما متاسفانه امروزه بخاطر این بی‌فکری‌هایی که امروزه میبینید، اون به زن، از بین رفته و زن الان اون خاص بودن رو نداره و زیبایی‌هاش اونقدر در دسترسه که وجودش برای دیگران عادی شده. 😒 اما این وسط بیچاره زنایی که از لحاظ زیبایی یه مقدار پایینتر باشن...😞 اینا بخاطر جلوه‌نمایی دیگران محکوم هستن به طرد شدن و بی‌توجهی... 😭😭 همونطور که الان تو کشور ما بخاطر رواج فرهنگ غرب، دقیقا همین حالت پیش اومده... 🌪 قطعا خدا این ظلم بزرگ رو نادیده نمی‌گیره...⚡️ @chdoram
مدافعان حجابیم
  #رمـــــان_دایرکتی #قسمت7 ✍ #فاطمه_قاف روز به روز از کیوان فاصله میگرفتم و به افشین نزدیکتر
  افشین شاکی شده بود،میگفت:گفتی ازعلاقه حرف نزن گفتم چشم! اما الان تا میخوام حرفی بزنم،خداحافظی میکنی میری..! هر سری یه بهانه می آوردم براش.. بهش نگفتم میخوام برای همیشه از مجازی برم،چون میترسیدم با حرفاش وسوسه ام کنه..! بالاخره موفق شدم تایم رو به یک ربع برسونم. اما با خودم اتمام حجت کردم که فردای اون روز همه حرفام رو برا افشین تایپ کنم و تمام... شروع کردم به تایپ کردن..! افشین خان از اول هم گفته بودم اینکار غلطه اما شما به حرفام گوش نکردی! من خام حرفای شما شدم،در واقع ببخشیدا نمیدونم چرا خر شدم! هم من اشتباه کردم هم شما... ما یه جورایی از اعتماد همسرامون سواستفاده کردیم! هر چند حرف خاصی بینمون نبود،تا اینکه این اواخراحساسی شدن شما باعث شد من کمی به خودم بیام! ما خطا کردیم،امیدوارم خدا از سرتقصیرات هر دومون بگذره.. من که دارم دیوونه میشم....😭 نمیدونم چطوری قراره تاوان این گناه رو پس بدم!!! حرفای روزای آخر شما باعث شد بفهمم چه گندی به زندگیم زدم..... جای شکرش باقیه جز وابستگی کاذب، علاقه ای به شما پیدا نکردم! بین من و شما یه موجود زرنگ بود! موجودی به اسم شیطان..🔥 نفر سوم رابطه ما بیکار ننشسته بود! نفسمونم قلقلک داد و ما هم از خدا خواسته افتادیم تو چاه..! سقوط کردیم میفهمید سقوط😭 اما من میخوام دوباره به زندگی برگردم حتی اگه کیوان دیر بیاد خونه.. حتی اگه مدام گیر بده و بچه بخواد! برای همیشه از مجازی میرم چون جنبه بودن تو این فضا رو نداشتم و پام بدجور لیز خورد خداحافظ برای همیشه.. منتظر جوابش نموندم،سریع همه چی رو حذف کردم.. 📵📵📵 ادامه دارد... 🌷‌-----*~*💗*~*-----🌷 @chadoram
  نشستم روی کاناپه و زار زار گریه کردم. همش به این فکر میکردم که چی شد به اینجا رسیدم،یه ارتباط غلط و بی دلیل!!! توی همین فکرا بودم که کیوان زنگ زد _الو +الوسلام _سلام،خوبی؟ +خوبم _دارم میام خونه چیزی نمیخوای؟ +نه...منتظرتم بیا! _باشه،خداحافظ! یه بغض و خشم خاصی توی صداش حس کردم،نمیدونم چرا ناخودآگاه تنم لرزید..!😥 میز شام رو چیدم،منتظر شدم تا بیاد! کمی دیر اومد؛حالت آشفته و بهم ریخته ای داشت! گفتم حتما خستگی کاره... بدون اینکه نگاهم کنه،نشست سر میز! گفتم دست وصورتتو بشور تا غذا رو بکشم گفت میخوام باهات حزف بزنم گفتم باشه حالا شام بخوریم بعد.. سرم داد زد گفت مگه کری!!😡 گفتم میخوام باهات حرف بزنم! خشکم زد.. 😥😰 کیوان تا حالا اینجوری باهام حرف نزده بود! به اجبار نشستم روی صندلی،زل زدم به کیوان تا ببینم این چه حرفیه که بخاطرش سرم داد زده! شروع کرد.. _چند وقتیه حواست به زندگیمون نیست،هست؟! +چرا هست کیوان.... _مطمئنی؟! +با صدای لرزون گفتم آره _حواست بود و نفهمیدی چقدر از هم فاصله گرفتیم!؟ +یعنی چی کیوان _ساکت!حرف نزن..گوش کن فقط! حواست هست و نفهمیدی هفته پیش تصادف کردم! حواست هست که شبا تا دیروقت بیرون بودم و عین خیالت نشد! حواست هست که لوبیا پلو دوست ندارم الان بوش توی خونه پیچیده! حواست هست موهای ژولیده و شلختگی رو دوست ندارم؛اما دو هفته بیشتره اصلا به خودت نرسیدی؟! حواست هست ریش پرفسوری دوس نداری اما این ریش رو گذاشتم و تو غر نزدی!! حواست هست پیراهن چارخونه قرمز دوست نداری،الان با این پیراهن روبروت نشستم و هیچی نمیگی!؟ حواست هست کیوان جان،شد کیوان؟ حواست هست چند وقته بهم نگفتی دوستت دارم؟!! تو حواست کجا بوده که اینجا کنارم نبودی؟! جسمت اینجا بود،اما روحت... روحت معلوم نیست کجاها سیر میکرده.. ادامه دارد... 🌷‌-----*~*💗*~*--- @chadoram
💚حضرت_زینب من بہ قرباݩ ٺو و صبر و قرارٺ زینب من ڪه باشم ڪه بگویم ز وفایٺ زینب همہ شب، مادر مـݩ بین نماز میخوانَد پسرم، ایل و ٺبارم، به فدایٺ زینب 🌱پیشاپیش تولد بانوی وفا را به همه دوستدارانش تبریک میگویم❤️ ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ @chadoram ┄┅┅❁💚❁┅┅┄
🌸🍃 تمام جنگها سر همین است. اگر می گویند ... قصدشان این است که حجابت را بردارند... جنگ امروز اسلحه نمی خواهد. @chadoram
ولادت حضرت زینب سلام الله علیه رو به تمام شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض میکنم ♥❤❤♥❤❤♥♥♥😘😘😄😄😍😍😍😍😍😍🎆🎊🎆🎆🎉🎆🎉🎆🎉🎆🎊🎆🎇🎇🎊🎊🎇🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎇🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎆 @chadoram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا