خداوکیلی برای یکبار هم که شده به جای نگران شدن ، شروع کنید به تولید محتوا در مورد حمایت از نیروی انتظامی
والله اگر سفت و محکم بایستید اینها عقب نشینی خواهند کرد
ظرفیتهای مردمی باید بیاد پشت نیروی انتظامی
اگر اونها کار رسانه ای میکنند شما هم کار رسانه ای بکنید
شک نکنید اگر مقاومت کنید پیروز خواهیم شد و بساط بی حجابی جمع میشه
دیگه یک عده با وقاحت تمام دارن تو خیابون راه میرن ، کاملا لختن
با اینها اگه برخورد نشه فردا آمار تجاوز تو کشور زیاد میشه ،آمار جرم و جنایت بالا میره
مردم هوشیار شدن
دیگه بخاطر حجاب کف خیابون نمیان
فقط باید مراقب کار رسانه ای دشمن باشیم که به بهانه گشت ارشاد گسل های اقتصادی رو فعال نکنه برای آشوب های خیابونی
دولت موظفه وضع اقتصادی رو ساماندهی کنه وگرنه به بهانه حجاب از همین سوراخ گزیده خواهیم شد
اگر هر کدوم از ما یک عکس نوشت یک کلیپ یک متن در حمایت از این طرح تولید کنیم فضای مجازی پر میشه از این حمایت ها
اگر اونها دو تا رفتار بد گشت ارشاد رو وایرال میکنند ما هم هزار تا رفتار خوبشون رو وایرال کنیم
خدا کنه این ویروس خود تخریبی جبهه انقلابی زودتر از بین بره تا کمتر خودمون ، خودمون رو تخریب کنیم
به اسم جذب حداکثری دارن فضا رو برای کار رسانه ای دشمن آماده میکنند
نگذارید این اتفاق بیفته
نکته روز:
خواهرا و داداشای عزیز و متاهلم خوب گوش کنند
کاش یه روزی بفهمیم که همه دلخوشی خانمها به همسرشونه و همه دلخوشی مردها به خانمشون
تا میتونید بهم ابراز محبت کنید چون این زندگی رو شیرین تر میکنه
اگه هوای همدیگه رو داشته باشید هم خدا هواتونو داره هم خودتون کیف میکنید
والله اینجوری ٩٠ درصد خیانتها اتفاق نمیفته
آقایون تا قبل از بدست آوردن همسرشون هر کاری میکردن تا دل خانومشون رو بدست بیارن ولی بعد از ازدواج انگار یادشون میره
میدونم مشکل اقتصادی هست و داره فشار میاره
خانمها هپای شوهرتون رو داشته باشید و بهش ابراز محبت کنید بگذارید مرد همه زورش رو برنه تا شما رو خوشبخت کنه
والله دعوا و تندی کردن فقط دوری میاره
به همدیگه توجه کنید اونوقت ببینید مشکلات اقتصادیتون چطور حل میشه اینو با تجربه میگم
آی خانم
آی آقا
همه دلخوشی خانمت باش
کمبودهای اخلاقی و اقتصادی رو چشم پوشی کن ببین چی میبینی تو زندگی
دنبال بهانه نباشید برای خوشحال کردن همدیگه ، کارتون همین باشه که دل همدیکه رو بدست بیارید
به جای غر زدن به سر همدیگه ، ابراز محبت کنید
خواهرم
هیچ موجودی با غر زدن بهت جذب نمیشه
این مهربانی و محبت توست که همسرت رو جذبت میکنه
به جرأت میگم وقتی به مردت محبت کنی قطعا از خداشه زودتر بیاد خونه تا دوباره شما رو ببینه
آی آقا
دلخوشی همسرتون فقط به شماست
نامردیه دلشو بشکنی
رفقا تا میتونید حواستون به دل همدیگه باشه
فضائل علوی:
ابن ابی الحدید از ان عباس نقل می کند: روز دومی که مردم با امام علی ع بیعت کرده بودند به مسجد آمد و فرمود:
« به خدا سوگند ! آنچه از عطایای عثمان و آنچه از بیت المال مسلمین به این و آن بخشیده به صاحبش (بیت المال) بر می گردانم اگرچه با اموال کابین و مهریه زنان و یا با آن کنیزان خریده باشند زیرا عدالت گشایش می آورد و کسی که عدالت بر وی گران آید تحمل ظلم و ستم بر او گرنبار تر خواهد بود.»[1]
این سخنان تند ولی صریح و آشکارا درباره بازگرداندن اموال کسانی بود که عثمان به جمعی از بستگان و اصحابش بدون اینکه خدمتی به اسلام و مسلمین کرده باشند بخشیده بود. ابن ابی الحدید می گوید:
« امام پس از تصدی خلافت بلافاصله دستور داد تمام سلاحهایی که در خانه عثمان بود و بر ضد مسلمانان به کار رفته بود و شترهایی زکات و تمام اموالی که او و اصحابش از بیت المال تصرف کرده بودند در هر کجا که باشد بگیرند و به بیت المال برگردانند. وقتی این خبر در «ایله» یکی از مناطق شام به عمروبن عاص رسید نامه ای به معاویه نوشت و یادآور شد که هر فکری داری بکن، زیرا فرزند ابوطالب تمام ثروتی را که در این مدت تهیه کرده ای از تو خواهد گرفت همانطوری که از عصا پوستش کنده می شد[2]
آری علی (ع) از همان روزی که به مقام حکومت رسید عملا دست به کار شد و عدالت اجتماعی را به اجر در اورد
علی کشته عدالت خویش شد
منابع :
شرح ابن ابی الحدید، ج1، ص269 و نهج البلاغه خطبه ١۵
نکته مهدوی:
قدیمها وقتی یه نهالی کاشته میشد از ترس اینکه باد و باران به نهال آسیب برسونه و اونو خم کنه یه چوب دوشاخه رو بهش متصل میکردن تا مواظبش باشه تا قدش خم نشه
رفیق
امام زمان عج حکم اون دوشاخه رو داره و نمیگذاره مسیرت منحرف بشه
نمیگذاره کم بیاری
نمیگذاره شرمنده عیالت بشی
کافیه ازش بخواهی که حواسش بهت باشه
اگه دنبال زندگی آروم و با نشاط هستی ، زندگیتو به امام زمان عج بسپار اونوقت معجزه رو به چشم خواهی دید
اکه دوست داری توام به جمع ٩۵٣٨ نفری باشگاه امام زمانی ها بپیوندی و برای اومدن مولامون دعا و نذر کنیم
بسم الله
بزن رو لینک
https://ppng.ir/d/3VxA
📚 #کاردینال
📖 #قسمت_هفتاد_و_نهم
✍ #م_علیپور
*امیر
حوله رو برداشتم و دست و صورتم رو خشک کردم.
با دیدن مامان که پرده رو کنار زده بود لبخند زدم.
معمولاً این ژستش برای زمانی بود که بچه بودیم و مامان بی سر و صدا داشت زاغ سیاهمون رو چوب میزد که سر از کارمون دربیاره که یه موقع گندی بالا نیاریم ، یا وقتی با رفیق هامون گل کوچیک بازی میکردیم ، حواسش باشه که یه وقت شاخه های درخت ها رو نشکونیم!
گرچه درخت های وقتی بزرگتر و پربارتر شدن بازی کردن توی حیاط قدغن شد.
پشت سر مامان ایستادم تا بفهمم اینبار دیگه توی حیاط چه خبر شده که مادر عزیزمون واردعمل شده و داره شخصاً ماجرا رو رصد میکنه!
از گوشه ی پرده خانم مقدم رو دیدم.
میخواستم سرک بکشم تا بفهمم تو حیاط چه خبره که یهو مامان با دیدن من یه متر از جا پرید ...
طفلی حسابی ترسید و دستش رو روی قبلش گذاشت و شروع کرد به نفس نفس زدن.
دستش رو گرفتم و گفتم :
- منم مامان جان ... برای چی ترسیدی؟
در همون حالت بازم به من پشت کرد و رو به پنجره ایستاد و آروم گفت :
- پسر نصفه جونم کردی ، واسه چی پشت سر آدم وایمیسی خبر نمیدی؟
با لبخند دستش رو توی دستام گرفتم ...
دستایی که توی این سالها خیلی چروک برداشته بودن!
دستایی که حسابی در نبود وسایل عادی مثل لباسشویی که تقریباً اون موقع نصف ایران داشتن و ما نداشتیم ؛
لباس های ۳ تا پسربچه ی شیطون و بچه مدرسه ای رو شسته بود و یه قرون دوزار کرده بود تا بتونه هزینه لباسشویی که بابا پس انداز کرده بود رو ،
به جیب بابا برگردونه تا بشه اون پیکان قراضه رو با یه ماشین بهتر عوض کنه ...!
حس کردم چشمام سوخت و دست هاش رو بالا بردم و بوسیدم ...
مامان یهو سمتم برگشت و نگام کرد.
لبخندی زد و در حالی که دستش رو از دستام جدا میکرد گفت :
- الهی که عاقبت بخیر بشی.
لبخندی زدم و گفتم :
- الهی آمین! حالا نمیخواین بگین توی حیاط چه خبره که انقدر با تمرکز ایستادین و مخفیانه خانم مقدم رو نگاه میکنید؟!
مامان نیمچه اخمی کرد و پرده رو ول کرد.
گوشه بلوزم رو گرفت و با خودش به سمت آشپزخونه کشوند و گفت :
- خانم مقدم ...؟ یعنی چی که زنت رو خانم مقدم صدا میزنی؟!
فهمیدم حسابی سوطی دادم ، پس در جهت رفع و رجوع گفتم :
- دیگه دیدم از پشت پنجره نگاه میکنید ، گفتم من رسمی طور اسمش رو به مادر شوهر بگم.
مامان ظرف مربا و کاسه ها رو دستم داد و در حالی که خودشم بقیه صبحونه رو توی ظرف مخصوص میریخت گفت :
- بار اولت که نیست! دیشب هم رسیدین ۲ بار گفتی " خانممقدم" !!
مگه این دختره اسم به این قشنگی نداره؟
پَ چرا اینطوری صداش میکنی؟ باباتم که یک عمر نظامی بوده مثل تو انقدر عصا قورت داده رفتار نمیکنه!
تو چرا انقدر بی احساسی پسر؟
گاهی وقتا شک میکنم که اصلاً این دختره رو دوست داری یا نه؟!
در حال ریختن مربا توی کاسه گفتم :
- این چه حرفیه.
مامانم سینی بزرگ لوازم صبحونه رو به دستم داد و گفت :
- از امروز دیگه نبینم و بشنوم با این دختر به سردی رفتار کنی! مثلاً این دختر عروس این خونه و مهمون ماست.
هر چی نباشه توی این شهر غریبه و چشم و امیدش اول به تو بعدم به ماست!
نخورده ی دو لقمه ما نبوده که اینجا اومده! خودشون مال و مکنتی دارن ...!
به فرض که هیچی هم نداشتن ، بازم دلیل نمیشه یه مرد اول زندگی و دوران عقد که همه خوش خوشانه و دوره ی لبخند و شادی شونه ؛ دختر طفل معصوم رو خون به جگر کنی؟
با لبخند گفتم :
- من که کاری نکردم مادر من! چرا انقدر زود قضاوت میکنید؟!
- مامان یکی به شونه م زد و گفت :
- خیلی هم خوب میشناسمت که اگه نخوای به کسی رو بدی و باهاش گرم بگیری ، عالم هم به زمین بیاد همون آدم یوبس و بد عنقی که بچگی بودی ...
ضمناً بعدظهر خودت رو آماده کن که کلی کار داریم.
با تعجب گفتم :
- چه کاری ...؟!
مامان در حال راهی کردنم به هال و سفره ی پهن شده گفت :
- بعداً میفهمی، فعلاً اینا رو سر سفره بچین.
ضمناً زنت الان که از در اومد خیلی با مهربونی و لطافت " هُدی جان " باید صداش کنی فهمیدی؟
در حالی که با سرعت ظرف های صبحونه رو میچیدم گفتم :
- بابا گربه رو دم حجله میکشتن ها؟ نمیشه که از اول با لطافت ...! بالاخره زنی گفتن مردی گفتن!
مامان اخمی کرد و به آشپزخونه برگشت و با صدای بلندتری جواب داد :
- خوبه خوبه ... لازم نکرده تو از امیرالمومنین(ع) جلو بزنی و ادعای مردونگی بکنی!
خود آقا قربونش برم همسرش رو " زهراجان " و " حبیبتی " صدا میکرد!
به سمت آشپزخونه رفتم تا چایی ها رو بیارم.
مامان هم در رو باز کرد تا صداشون بزنه ...
خانم مقدم و بابا که ظاهراً مشایعت و هم صحبتی با هم حسابی بهشون خوش گذشته بود وارد شدن.
بابا همچنان در حال تعارف کردن برای نشستن خانم مقدم سر سفره بود که مامان برام خط و نشون کشید که به پیشواز عروس برم.
👇
مدافعان ظهور
📚 #کاردینال 📖 #قسمت_هفتاد_و_نهم ✍ #م_علیپور *امیر حوله رو برداشتم و دست و صورتم رو خشک کردم. ب
نفس عمیقی کشیدم و بسم الله گفتم و از در آشپزخونه خارج شدم.
خانم مقدم همچنان سرپا ایستاده بود و به سفره نگاه میکرد و پشتش به من بود.
آبِ خشک شده توی گلوم رو به سختی قورت دادم و با تارهای صوتی که انگار مال من نبود و با دهنی که کاملاً بعید میدونستم مال من باشه گفتم :
- سلام هُدی ... جان ! صبحت بخیر
دیشب ... خوب خوابیدی؟!
خانم مقدم که انگار با شنیدن این جمله از منم متعجب تر شده بود برگشت و نگاهمون به هم گره خورد ...
آب دهنم رو باز قورت دادم و اصلاً نفهمیدم که مامان و بابا که اطرافمون بودن چی گفتن.
فقط میدونم که به خودم اومدم و هر دو کنار هم سر سفره نشسته بودیم.
خانم مقدم با لبخند از مامان بخاطر صبحونه تشکر کرد و مامان جواب داد :
- تو که هنوز چیزی نخوردی عزیزم ، امیر برای زنت از این نیمرو ها بریز .
بعد رو به خانم مقدم گفت :
- میدونم به پای سفره مجلل و پذیرایی شما نمیرسه ، اما کم ما و کرم شما ...
خانم مقدم با خجالت گفت:
- خجالتم ندین تو روخدا این چه حرفیه ... خیلی زحمت کشیدین.
مامان در حالی که مربای هویج و آلبالو رو به سمت خانم مقدم نزدیک میکرد گفت :
- نوش جونت عزیزم، اما خیالت راحت باشه که همه شون ارگانیک و محلی هستن.
خانم مقدم باز هم تشکر کرد و مشغول خوردن شد.
رو به مامان گفتم :
- پس این دوقلوهای افسانه ایت کجا رفتن؟ دیشب هم نبودن که!
مامان رو به من جواب داد :
- خاله اینات همه دم عیدی مسافرت رفتن.
خونه شون خالی بوده داداشات رو فرستادم اونجا برن.
بابا زیرچشمی لبخند کمرنگی زد که من کاملاً متوجه شدم بابا به زور فرستادشون که ما راحت باشیم.
خانم مقدم در حال خوردن گفت :
- واقعاً مرباهاتون عالی بودن ... تو عمرم مربایی به این خوشمزگی نخوردم ، یه تشکر هم از آقای نعمتی با این سبزی های خوشمزه ای که چیدن.
من هیچوقت سبزی بومادران و خرفه رو از نزدیک ندیده بودم!
مامان با تعجب گفت :
- شما که تهرانی دخترم ، همه چی که باید اونجا دیده باشین؟
خانم مقدم با لبخند جواب داد که مادرم فقط ریحان و گشنیز و نعناع رو دوست داره و باقی سبزی ها رو چندان نخورده.
مامان که شروع کرد به تعریف کردن از خواص بومادران و خرفه که سبزی مورد علاقه حضرت زهرا(س) بوده و هر خانمی باید این سبزی رو همیشه بخوره و گشنیز برای خانم ها اصلاً خوب نیست.
بابا رو به من و خانم مقدم گفت :
- معلومه آقای مقدم چقدر دختر گل شون رو دوست دارن و یک روز هم طاقت دوریشون رو نداشتن.
سر صبحی زنگ زد و احوال بچه ها رو گرفتن و گفتن گوشی هُدی خانم خاموشه.
میخواست ببینه به سلامت رسیدن یا نه؟
گفتم این بنده خداها نیمه شب رسیدن و اونقدر خسته بودن که زود خوابیدن و هنوز هم بیدار نشدن ...
من و خانم مقدم که به شدت متعجب شده بودیم به بابا زل زدیم که ادامه داد :
- اتفاقاً تماس شون مزید بر علت شد و بهشون گفتم که قصد داشتم امروز تماس بگیرم و در مورد مراسم جشنی که قراره بگیریم باهاشون حرف بزنم.
گویا اون بار که مادرت زنگ زده بود آقای مقدم ماموریت بودن.
الان هم خداروشکر برگشته بودن و برای مراسم جشن دعوتشون کردم ...
بنده خدا همخیلی تشکر کردن و گفتن که حتماً میان ...
ادامه دارد ...
#م_علیپور
حدیث آرزومندی جلسه 23 .mp3
38.08M
🎙 #حدیث_آرزومندی_صوتی جلسهٔ بیست و سوم
تفاوت عقل و قلب در سیر الی الله
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری (دامتبرکاته)
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
1_10889245973.mp3
3.03M
💠 حضرت علّامه حسنزاده آملی (ره)
🔹 اَلمَعرِفَةُ بَذرُ المُشاهَدَة
🔹 تخم معارف و مشاهده را در این نشئه باید در مزرعهی دل بکاریم
🔹 اینجا برای ابد داریم خودمان را میسازیم که اگر کسی در اینجا بذر معارف نپاشیده، در آن نشئه، کور محشور است ابداً.
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💠 استاد صمدی آملی
🌺 دستور العمل نماز توبه یکشنبه های هر ماه
زمان : از اذان صبح تا اذان مغرب
🔸 اول، غسل به نیت توبه روز یکشنبه؛
🔹وضو به نیت نماز توبه( حتی اگر وضو دارید)
🔸بعد، نیت نماز توبه ، چهار رکعت نماز پشت سر هم بدون قنوت و تشهد؛
🔹در هر رکعت، یک مرتبه حمد و سه مرتبه توحید و معوذتین( سوره فلق و ناس) را یک بار، بخوانید و بعد رکوع و دو سجده؛
رکعت دوم و سوم و چهارم مانند رکعت اول
🔸در پایان دو سجده در رکعت چهارم ، تشهد و سلام
🔹بعد نماز ، هفتاد بار استغفرالله ربّی و اتوبُ اِلیه؛
بعد، یک بار( حوقله) لا حَول و لا قوة الّا بِا الله العَلیّ العَظیم بگویید؛
بعد، بگویید: "یا عزیز یا غفار اغفرلی ذنوبی و ذنوب جمیع المؤمنین والمؤمنات فانّه لا یَغفر الذّنوبَ الّا انت"؛
و تا آخر اذکار ، اصلا بدن را تکان ندهید.
🔸بعد از نماز، هفت فرشته نازل میشوند.
🔹اولی میگوید؛ انشاءالله یکشنبه آینده توفیق بشود که دوباره نماز بخوانید.
🔸دومی میگوید؛ بر اهل تو و ذریّه تو مبارک باشد.
🔹سومی میگوید؛ تمام دشمنانت از تو راضی باشند.
🔸چهارمی میگوید؛ مرگت بر اساس ایمان هست.
🔹پنجمی میگوید؛ پدر و مادرت از تو راضی میشوند هر چند غضب داشته باشند و بلکه، پدر و مادرت هم بخشیده می شوند و روزیت در دنیا و آخرت وسعت مییابد.
🔸وفات، صد سکرات دارد.
بعد جبرئیل میگوید؛ من با ملک الموت نازل می شوم که سَکرات، کمتر شود.
🔹این دستورالعمل را پیامبر(ص) در معراج از جبرئیل گرفتند.
✅ جلسه بیست و نهم؛ شب عید سعید فطر ۱۴۴۵ (ه.ق)؛ ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ (ه.ش)
کانال مهدوی مدافعان ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
4_5915592584314488056.mp3
30.6M
🎙#محبت جلسه ششم
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
#پست_شماره_۱۵ : ✨✨🌷
✍️عبادت در دلِ شب ، کارِ مقرّبین است .
📗#کتاب_هزار_ویک_نکته_نکته ۱۰۴
#علامه_حسن_زاده_آملی
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
إلهی، حسن که منزلی طی نکرده و به مقامی نائل نشده این همه از أشباهُ الناس اشمئزاز دارد؛ کسانی که منازلی سیر کرده اند و به مقاماتی رسیده اند، از حسن چقدر بیزاری می جویند.
فراز۳۴۳
#علامه_حسن_زاده_آملی
#الهی_نامه
#مدافعان_ظهور
@modafeanzuhur
#پست_شماره_۱۰:🌷✨
✍️عابد کیست :
یعنی کسی که علاوه بر انجام واجبات ، نماز و روزه و امثال اینها را اضافه تر و فزون تر از آنچه بر او واجب است، بجای می آورد و بر آنها مواظبت دارد . این شخص « عابد » است . روزه گرفتن که روح پرور و نورآفرین است و یکی هم نمازگزاردن است . عابد کسی است همواره سِر ، زبان و فکر خویش را در مقام عندیّت مشاهده می کند و سلطان توحیدش قیام کرده و این انسان خودش را فراموش نمی کند ، مواظبِ مقامِ عندیّت است و در همه حال، به ذکر می پردازد .
📗#نمط_نهم ص ۵۸
#شرح_اشارات_و_تنبیهات
#علامه_حسن_زاده_آملی
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
4_5787129347986948336.mp3
14.77M
#شرح_دروس_معرفت_نفس
#جلسه_صدوبیست۱۲۰
#شرح_کتاب_معرفت_نفس
#علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید🙏💢
مدافعان ظهور
#شرح_دروس_معرفت_نفس #جلسه_صدوبیست۱۲۰ #شرح_کتاب_معرفت_نفس #علامه_حسن_زاده_آملی #استاد_صمدي_آملي @m
✨▫️▫️✨✨▫️▫️✨
#دقت_در_زندگی_حیوانات
🔸قبل از وقوع زلزله، نوعا حیوانات باخبرند. زنبور عسل چقدر باطهارت است، اگر یک زنبور آلوده باشد، قبل از ورود به کندو، او را می کشند. مرغ کرچ در طول 24 ساعت، یک بار غذا می خورد تا برای دفع فضولات زیاد از روی تخم ها بلند نشود.
🔸باید از خو کردن متولد شویم. جان به لب می آید تا جام به لب آید.
🔸آن جا که موجودات نمایش می دهند، جمالی اند. همه ی موجودات هم دل نما و هم دل ربایند.
🔸نحوه ی نور دادن خدا به ما گوناگون است، هر جور ارباب دستور داد، در امور جزیی و کلی، عمل کنیم. باید پله پله گرم شویم.
🔵 ثمره وجودی انسان این است که در مقام اعلای انسانی اش به حیرت تام بیفتد و این حیرت هم مراتب دارد. حیرت هر کس به اندازه سعه وجودی شخص است.
🔵 ملایکه عالین به آدم سجده نکردند چون آن چنان در جلال و دهشت الهی غرق اند که از خود و دیگران خبر ندارند.
🔵 انسان در تشریح هر چه می بیند باید به مقام حیرت بیفتد. فرموده اند که علم، تشریح دار وجود است و عالم، علم انباشته روی هم است.
🔵 ثمره علم باید حیرت باشد. در حیرت دهشت هست. دهشت ترس از مقام و عظمت وجود است برخلاف وحشت که ترس از امور مادی است.
🔵 شجاعت امر حکمی و از اقسام حکمت است و حکمت میانه روی و اقتصاد است و باید امت وسط بود.
🔵 هر کس علم اولین و آخرین را می خواهد به طرف قرآن برود و آن را شخم بزند.
#شرح_دروس_معرفت_نفس
#جلسه_صدوبیست۱۲۰
#شرح_کتاب_معرفت_نفس
#علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید🙏💢