#پست_شماره_۲۳: ✨✨🌷
✍️ فلسفه کجا و عرفان کجا :
🔸 فلسفه حرف می آورد و عرفان سکوت .
آن عقل را بال و پر می دهد و این عقل را بال و پر می کند .
آن نور است و این نار.
آن درسی بُوَد و این در سینه .
از آن دلشاد شوی و از این دلدار .
از آن خداجو شوی و از این خداخو .
آن به خدا کشاند و این به خدا رساند .
آن راه است و این مقصد .
آن شجر است و این ثمر .
آن فخر است و این فقر .
آن کجا و این کجا .
📗#کتاب_هزار_ویک_نکته_نکته ۱۹۶
#علامه_حسن_زاده_آملی
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
🍀خوشا به حال کسى که از خواب غفلت بيدار شود و خود را آماده سازد!
🍀خوشا به حال کسى که سرّ خود به غير خدا نگويد
🍀و فقط در راه تقرّب به او و لقا و رضايش کوشش کند!
🍀چه، به ما امر شده است جز او کسى را عبادت نکنيم
🍀و جز او کسى را نجوئيم.
🍀پس خدا را با خلوص قلب، يگانه دان!
🍀تا با چشم بصيرت نظاره کنى که لا هو الا هو و لا اله الا هو؛ و او اول و آخر و ظاهر و باطن است، و هر کجا باشيد با شماست.
📗#رساله_لقاء_الله
#علامه_حسن_زاده_آملی
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
4_5839394285320929542.mp3
16.23M
#شرح_دروس_معرفت_نفس
#جلسه_صدوسی۱۳۰
#شرح_کتاب_معرفت_نفس
#از_کتاب_معرفت_نفس
#علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید🙏💢
حضرت علّامه (ره)(2).mp3
3.76M
✳️ حضرت علّامه حسنزاده آملی (ره)
🔹 از زبان حضرت عیسی(ع) در قرآن شریف است که "وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَومَ وُلِدتُ".
🔸 به فکر روز میلاد فرزندانتان باشید که میلادشان، به سعادت، به سلامت و به سلام باشد.
🔹 "اَلوَلَدُ سِرُّ أبیهِ". فرزند، همان پدر است در این لباس، در این حقیقت و در این مقام که در حقیقت، حفظ فرزند، حفظ همان پدر است.
🔸 مقالات علمیهی ائمهی اطهار ما، این دعاهاست که در دست داریم.
🔹 امام زین العابدین(ع) در صحیفهاش فرمود:
بارالها! مرا در فرزندانم و در اعقابم حفظ کن.
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💠 استاد صمدی آملی حفظه الله
🔸 اینکه میبینید تمامی کلمات نظام هستی آنگونه که شایسته و بایسته است، هر کدام به فعل خود مشغولاند و حتّی به اندازهی یک میکرون از صراط مستقیمی که برایشان جعل شده تخطّی نمیکنند؛ دلیل بر این است که ولایت تکوینی انسان کامل دم به دم در تار و پود وجودی تمامی اشیای نظام هستی، سریان دارد و موجب بقای وحدت صنع آنها میشود. لذا وحدت صنع، یکی از بزرگترین ادلّهی اثبات سریان ولایت در نظام طبیعت است.
🔹 در حقیقت، باطن تمامی موجودات را ولایت تشکیل میدهد و بر اساس ارادهی مقام شامخ ولایت، هر موجودی میتواند به طریقی خاص رهنمون شود و یا حتّی برخلاف سیرِ متعارفِ مجعول خود، ظهور کند و این بُعدی ندارد.
📚 شرح رسالهی انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه/ ص ۹۳
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
نکته روز:
یه تکنیک بهتون میگم شک نکنید اگر انجامش بدید ، زندگیتون لذت بخش میشه و از چیزی ناراحت نمیشید
هر وقت از دست همسرتون (زن و شوهر) ، فرزندتون و ...ناراحت شدید ، کافیه یه لحظه پیش خودتون فکر کنید که اینها خدای نکرده دو روز دیگه میمیرند ، اونوقت دیگه خیلی از کارهاشون ناراحتتون نمیکنه
راحت تر از اشتباهاتشون گذشت میکنید
سعی میکنید بیشتر بهشون محبت کنید
سعی میکنید بیشتر بهشون خدمت کنید
آی آقایون
پیامبر فرموده هر کی عیالش رو خوشحال کنه من دوستش دارم و با من همنشینه تو بهشت
آی دختر دارا :
اگر دخترتون رو شاد کنید دل خدا رو شاد کردید
فضائل علوی:
در بزرگی آقامون علی ع همین بس که همه علائمش رو این ملعونها حذف یا تخریب کردن ولی اسمش تو تاریخ کماکان عین خورشید میدرخشه
هر چی رو بتونن کتمان کنن شکاف کعبه رو نمیتونن
، مامور گذاشتن ملت بهش دست نزنن ولی مگه میتونن این رو مخفی کنند
شیعه و سنی میاد تبرک میجوید از این مکان
عشق کردم خدایی
نکته مهدوی:
آی مردم
اگر برای اومدن امام زمان عج کاری نکنید مدیونید
کعبه در تسلط این ملعونهاست
ان شاءالله یه روز با خود مولامون آزادنه بیاییم و حج به جا بیاریم و پشت مقام ابراهیم ع نماز بخونیم
بیایید برای اومدنش نذر و دعا کنیم
اگر دوست دارید شما هم جزو ۱۱۶۰۷ نفر باشگاه امام زمانی ها باشید بما بپیوندید
بسم الله
بزن رو لینک و توام عضو شو
https://ppng.ir/d/3VxA
📚 #کاردینال
📖 #قسمت_نود_و_یکم
✍ #م_علیپور
*امیر
تکتم خانم به اینجای صحبت های آقا سید که رسید شروع به گریه کردن و با چادرش صورتش رو پنهان کرد.
صدف خانم با ناراحتی گفت :
- ببخشید ما واقعاً نمیدونستیم که اون خانواده انقدر به شما آسیب زدن ...!
واقعاً دخترتون رو کُشتن؟!
آقا سید که حالا اشک هاش در اومده بود و روی محاسن سفیدش میریخت گفت :
- معلومه که کشت ... همون روزی که دختر مظلومم با شکم ۹ ماهه ، استکان چایی اون به اصطلاح حاجی عطا رو دیر برد و چندان عربده ای سرش کشید که دختر بیچاره ترسید و پاش سر خورد و از پله های اون عمارت نفرین شده به زمین سقوط کرد ...!
تکتم خانم به اینجای حرفای آقا سید که رسید شروع به هق هق و شیون کرد ...
گوشه ی چادرش رو کنار زد و با گریه گفت :
- نجمه عمرش به این دنیا نبود مرد ... چرا این همه سال داری به مُرده تهمت میزنی!
تو که میدونی حاج عطا چقدر نجمه رو دوست داشت؟
آقا سید دندون خشم خودش رو به هم سابید و گفت :
- مثه دختر خودش دوست میداشت؟! پس کی بود که دهن نجس خودش رو باز کرد و نجمه رو خواستگاری کرد؟!
تکتم خانم بازم به گریه افتاد...
آقا سید این بار رو کرد به ما و با ناراحتی گفت :
- وقتی نجمه رو خواستگاری کرد ، از شما چه پنهوون گل از گلم شکفت! آخه پسرحاجی تازه از فرنگ برگشته بود و درس خونده بود.
رو کردم به حاج عطا و گفتم :
- حاجی جان ، نجمه چند کلاس بیشتر سواد نداره ، نکنه پسرحاجی بعداً بی سوادی نجمه رو تو سرش بزنه ...؟
شما هم که فقط با اعیان و اشراف در ارتباطین ، چی شده دختر رعیت به چشم تون اومده؟
دیدم حاج عطا زیر خنده زد و گفت :
- پسرم که شیرینی خورده ی دختر یکی از سفیر و وزراست. من نجمه رو برای خودم میخوام ...
نبات دیگه سنی ازش گذشته و نمیتونه بچه دار بشه و ما موندیم و این همه مال و مکنت با یه دونه پسر! دیگه وقتشه چند تا پسر و ارث خور دیگه بیارم.
اینو که گفت یهویی چشمام تار شد و دنیا دور سرم چرخید! آب تو دهنم خشک شد و دیگه نتونستم بگم چطور توی ۵۵ ساله میخوای دختر ۱۴ ساله رو خواستگاری کنی؟
تکتم خانم اشک های باقی مونده ش رو پاک کرد و داستان شوهرش رو اینطوری ادامه داد :
- آخرش هم که نجمه زن حاج عطا نشد ... نبات بانو فهمید و قهرش گرفت.
آقا سید با نیشخند ادامه داد :
- چرا نمیگی حاج عطا ترسید که نکنه نبات بانو جول و پلاس این جماعت نمک نشناس رو بگیره و از اون عمارت دراندشت بندازه بیرون؟
شهریار که تا این لحظه سکوت کرده بود پرسید :
- اصلاً شما چطوری با حاج عطا آشنا شدین؟!
آقا سید با ناراحتی روی دستش زد و گفت :
- ای که جوونی بری و برنگردی!
یه روزی رفتم تو حرم ، جلو پای آقام که داشت برای مردم تو صحن روضه آقامامام حسین رو میخوند نشستم و وایسادم روضه ش تموم بشه.
بعدش هزار بار حرفام رو توی دهنم مزه مزه کردم و گفتم :
- آقاجان من میخوام برم طهرون!
آقا جانم چشماش چهارتا شد و گفت :
- پسر کسی امام رضا(ع) رو ول میکنه میره توی اون خراب شده که معدن فحشا و منکرات زندگی کنه ...؟
ای کاش که همون موقع به حرف آقاجانم گوش میکردم ... اما نکردم و عاقبتم این شد!
آقا سید به اینجای حرفاش که رسید آهی کشید و گفت :
- خوش خوشان دو دست لباس کهنه داشتم زیر بغلم زدم و اومدم تهران ... گفتم برم درس بخونم و سری تو سرا در بیارم.
اول کاری آدرس بهارستان رو پرسیدم، دیدم خلایق همونجا نشستن و یه مُلا صاحب نامی قراره بیاد سخنرانی کنه ...
منمهمونجا رو زمین نشستم و کفش های پاره م رو زیر بغلم گذاشتم! دیدم یهویی یه شیخ کم سن و سالی رفت روی منبر نشست و شروع کرد با یه صدای قشنگی نطق کردن :
- مردم به حرف این جماعتی که میخوان این ماده ی کثیف و بدبو و نجس رو از دل زمین که جایگاه اجنه و شیاطینه در بیارن و برای یه قرون دوزار مال دنیا که چرک کف دسته ، ایمان و خدا و پیغمبرمون رو ازمون بگیرن گوش نکنید.
وظیفه ما و شما اینه که هر طور شده جلوی این کار نجس رو بگیریم ... از الان سینه چاک میزنیم و کفن میپوشیم تا جلوی این مردم کافر وایسیم!
👇
مدافعان ظهور
📚 #کاردینال 📖 #قسمت_نود_و_یکم ✍ #م_علیپور *امیر تکتم خانم به اینجای صحبت های آقا سید که رسید
منم که یه جوون خام شهرستانی بودم به مردم طهرون نگاه کردم همگی شعار دادن و تکبیر گفتن و ریختن تو خیابون!
شیخ کم سن و سال که از قضا مریدای زیادی هم داشت خودش اول جمعیت ایستاد و با صدای بلند فریاد میزد :
- اونی که حُبِّ علی تو دلشه / صنعت ملی نفت سی چِنِشِه ؟
ما هم با شعر قافیه دار شیخ تو خیابون ریختیم و شعار سر دادیم ... یهو یکی اومد منو که با صدای بلند شعار میدادم از وسط جمعیت جدا کرد و گفت شیخ عطا کارت داره!
گل از گلم شکفت ... شیخ عطا نگام کرد و گفت :
- خیلی صدای بلند و خوبی داری پسر!
منم بادی به غبغب انداختم و گفتم :
- آخه من از بچگی تو حرم آقام امام رضا(ع) و پشت سر آقام مکبّر و قاری بودم!
از فردا ور دست حاج عطا شدم که هر شعاری میگفت با صدای بلند تکرار میکردم و اینطور شد که کم کم تو خونه ی حاج عطا با تکتم بانو مسئول خدمه و خونه زندگی خودش و نبات بانو که خانم خونه بود شدیم!
صدف به اینجای حرف آقا سید که رسید گفت :
- گفتین آقای مقدم پول خون بهای دخترتون رو واریز میکنه ...! اما تکتم خانم که گفتن دخترتون خودش از پله سر خورده و به رحمت خدا رفته ...؟
آقا سید از پنجره اتاق زل زد به گلدون شمعدونی توی حیاط و گفت :
- نجمه وقتی از پله سقوط کرد پا به ماه بود! وقتی به بیمارستان رسوندیم گفتن محاله برگرده و برنگشت ...! اما عمر بچه ش به دنیا بود و سالم درش آوردن .
پدرش که همون موقع هم مرد زندگی نبود طفل معصوم رو توی بغل ما انداخت و گورش رو گم کرد و رفت.
ماه بعد عروس حاج عطا هم فارغ شد ، اما یکی از قل ها سر زا از بین رفته بود!
زندگیشون جهنم شده بود ...
آخه خاله خامباجی ها قبل زایمان ، گفته بودن بچه ت دختره و عروس هم کل خونه رو آذینِ دخترونه بسته بود!
یهو یه پسر گذاشته بودن تو دامنش و گفته بودن که دخترتم سر زا رفته ...
عروس حاجی چنان شیونی به پا میکرد که بیا و ببین .
نوزاد پسر بود رو پرت میکرد اون ور و حتی بهش شیر نمیداد ...!
یه روز پسرحاجی اومد دم اتاق ما و گریه زاری کرد که بیا و ببین!
گفت زنم داره از دستم میره و بچه مم داره از گرسنگی تلف میشه!
بیاین کار خیر کنید و این نوه ی بی پدر مادرتون رو بدین به ما تا به جای دختر سر زا رفته م به زنم نشون بدم و بگم اشتباه شده و دخترمون زنده ست ...!
شاید حالش بهتر شد و به زندگی برگشت و این نوه شما هم تو ناز و نعمت و زیر سایه پدر مادر بزرگ شد ...
دیدم بد نمیگه و این دختر هم دست ما امانته چه بهتر تو ناز و نعمت بزرگ بشه نه توی نداری و بدبختی!
اینطور شد که نوه ی دسته گلم رو برداشتن و بردن و بعدشم جشن به دنیا اومدن دوقلوهای پسرحاجی رو گرفتن!
اسمشون رو هم گذاشتن : هادی و هُدی ...!
ادامه دارد ...
#م_علیپور
.
🌛عروس ماه 🌜
فصل دوم: ☀️طلوع خورشید☀️
قسمت یازدهم
هوا روشن شد و درب خانه امام به صدا درآمد، جاسوسان طبق عادت هر روز به خانه امام وارد شدند و شروع به جستجو کردند. هرکس خبر تازهای از این خانه به خلیفه میرساند، جایزه بزرگی دریافت میکرد.
اما به اذن خدا مهدی علیهالسلام پنهان گشت و آنها نتوانستند او را بیابند و دست از پا درازتر خانه امام را ترک کردند.
امام در خانه خود نشسته بودند و به موضوع مهمی فکر میکردند، از طرفی باید ولادت مهدی علیهالسلام از حکومت عباسی مخفی بماند و از طرف دیگر باید شیعیان از این موضوع باخبر بشوند.
امام میدانستند که در آینده عدهای پیدا میشوند که خواهند گفت: «امام یازدهم از دنیا رفت و هیچ فرزندی از او باقی نماند»
شیعیان باید حجت خدا را بشناسند، مهدی علیهالسلام امام دوازدهم آنها است. باید ایشان را به آنها معرفی کرد تا در آینده دچار فتنهها نشوند.
این وظیفه بسیار سنگینی است که خدا بر عهده امام حسن عسکری علیهالسلام گذاشته است.
معرفی امام دوازدهم باید با دقت زیادی انجام میشد.
کافی بود یکی از جاسوسان خلیفه از این موضوع با خبر شود و به خلیفه گزارش دهد، آن وقت خلیفه برای بدست آوردن مهدی علیهالسلام ممکن بود به هرکاری دست بزند، از دستگیری امام حسن عسکری و زندانی و شکنجه کردن او، تا کشتن نرجس و ...
خدا باید کمک میکرد تا امام حسن عسکری علیهالسلام بتواند این مأموریت را به خوبی انجام دهد.
ادامه دارد...
#قسمت_یازدهم
✍نویسنده و پژوهشگر:فاطمه استیری
📝ویـراسـتـــار : دکتـر زهــــرا خـلخـالـی
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
و این ترس به قدری پیش میره که یک مصونیت عجیب و غریبی برای مستکبرین ایجاد میکنه
به طوری که هر قدر که دلشون بخواد به مردم زور میگن
و برای خودشون در ذهن مردم مستضعف غولی شکست ناپذیر میسازن تا مردم جرأت نکنند باهاشون تقابل کنند