eitaa logo
🥀🕊شهید محمود نریمانی🕊🥀
191 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
6 فایل
🌷از تبار مدافعان حرم عمه سادات ❣تولد:1366/10/12 💔شهادت:1395/5/10 محل شهادت:سوریه_حماه براثر انفجار مین ⚫️مصادف با شهادت امام جعفرصادق علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
سر قبر نشسته بودم ، باران می آمد روی سنگ قبر نوشته بود: « »  از خواب پریدم . مصطفی ازم خواستگاری کرده بود ولی هنوز عقد نکرده بودیم . بعد از ازدواج را برایش تعریف کردم . زد به خنده😄 و شوخی گفت : «بادمجون بم آفت نداره» ولی یکبار خیلی جدی پیاپی اش شدم که «کی میشی مصطفی⁉️» مکث نکرد گفت:« » باران می باریدشبی که خاکش می کردیم @modafeharamnarimani
🥀🕊شهید محمود نریمانی🕊🥀
دوباره خبر رسید ڪه‌یه لاله پرڪشید🕊 رزمنده مدافع حرم اصغر پاشاپور( اصغر ذاکر) در منطقه حلب سوریه در
♻️حدود یک هفته از شروع جنگ۳۳ روزه لبنان می گذشت با اصغر تماس گرفتم و گفتم: داداش این لباسی که پوشیدیم الکی نیست که شنیدم خود حاجی هم رفته لبنان بیا بریم التماس کنیم ما رو هم بفرستن برای جنگ -مصطفی جون من سه روزه که نامه نوشتم و درخواست اعزام دادم دیر بفکر افتادی +اصغر خیلی نامردی تلفن رو قطع کردم و تو دلم کلی بدوبیراه گفتم به اصغر آخه هیچ وقت تک خور نبود، همیشه هرچی داشت اول می داد به دور و وری ها بعد خودش خودکارم رو برداشتم و شروع کردم به نوشتن بسمه تعالی به... از... موضوع: درخواست اعزام با عرض سلام و احترام... شاید ده دقیقه طول کشید در اتاقم باز شد، دیدم اصغر با اون هیبت حیدری و محاسن نرم و زیباش و اون لبخند همیشگی و ملیحش ایستاده بین چارچوب در و یه نگاه چپ به من میکنه، بهش گفتم: +چیه؟چته؟ بی معرفت!!! -حالا گوشی رو رو من قطع میکنی؟ روی من؟!!! +بدون اینکه به من بگی رفتی درخواست اعزام دادی! - نمیخواستم کسی بفهمه، الانم نباید بهت می گفتم اما وقتی دیدم میخوای داوطلب بشی دلم نیومد که به تو نگم. الانم حواست باشه کسی نفهمه آخه ریا میشه( باخنده) -حالا داری چه غلطی می کنی؟ + دارم درخواست می نویسم، بیا یکم کمکم کن برگه A4 رو از زیر دستم درآورد و هم زمان سرم رو گاز گرفت و گفت: اینم تنبیهت ات بود که دیگه تلفن رو رو من قطع نکنی شروع کرد به نوشتن؛ بعد من پاک نویسش کردم و با موتور اصغر رفتیم ساختمان فرماندهی و نامه رو تحویل دبیرخانه دادیم. تو راه برگشت بهم گفت: یه سر بریم پیش ... یه مقدار پول ازش قرض بگیرم لازم دارم. ۵۰ هزار تومن گرفت، وقتی برگشتیم قرارگاه همین که میخواستیم چای بخوریم یکی از سرباز ها در زد و اجازه گرفت تا وارد اتاق بشه پسر خوبی بود، بچه افسریه، فقط یکم زیادی شرارت داشت از بس فرار کرده بود از خدمت، ۴ سالی می شد که خدمتش ادامه داشت، اما حالا تنها نبود، دیگه زن و یه بچه ۶ ماهه هم داشت اسمشم حسین... بود گفتم: بله حسین جان کاری داری؟ گفت: آقای گودرزی یه مشکلی برام پیش اومده یه مقدار پول لازم دارم میتونید بهم قرض بدین؟ بهش گفتم: دو سه روز دیگه بیا کارت رو راه میندازم حتما. دیدم اصغر بلند شد و دست کرد توی جیبش و همه ۵۰ هزار تومنی رو که گرفته بود داد به حسین و راهیش کرد که بره گفتم: اصغر جان این چه کاری بود خودت گیر بودی گفت: اون سربازه بیشتر از من گیره حالا من یه کاریش میکنم حالا شده و هر لحظه خاطرات اون توی مغزم جولان میدن، خاطراتی که هر کدومش ساعت ها قلبم رو به درد میاره .
🌷حاج حسین : در عالــم رویا به گفتم چرا برای ما نمی‌ڪنید ڪه شــهید بشـــیم؟! میگـفت ما دعـا می‌ڪنیم براتون شهادت میـــنویسن ولی می‌ڪنید پاڪ میشه!!
به حرمت خون پاک تو ای عزیز، فردا همگی ما پای صندوق های رای خواهیم آمد....🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 "مهرهای انتخاباتی شناسنامه " @modafeharamnarimani
یا مَوْلانا ... یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَـجَلَ الْعَـجَلَ الْعَـجَلَ بعد از تو معنی را عمیق تر می فهمم سردار بعد از تو ،بیشتر شده ایم فرمانده برای ما هم دعا کن 🌷 @modafeharamnarimani
✨اسان ترین راه رسیدن به خدا گمنامی ست ✨ سلام اگر تو هم ارزوی شهادت و‌گمنامی داری مثل علی ما بیا و ببین علی هم مثل مادرش گمنام است ....... توی اینجا هم .... 🌱عکس و فیلم از شهید جاویدالاثر علی آقا عبداللهی داریم هم از بقیه شهدا 🌱وصیت نامه شهدا 🌱رمان 🌱پویش دعای هفتم صحیفه سجادیه 🌱و.... ✅✅تنها کانال شهید علی آقا عبداللهی در ایتا #شهید جاویدالاثر علی آقا عبداللهی @shahidaghaabdoullahi
🥀🕊شهید محمود نریمانی🕊🥀
🔴‏پسری که یک شبه، مرد شده‌... حواسش هم به تابوت پدر هست، هم مواظب خواهر... -در حاشیه مراسم وداع با
💠سرمقاله جالب روزنامه صبح نو در خصوص تصویر فرزندان شهید الله کرم در کنار تابوت پدر کسی هست که صحبتهای طبری را در دادگاه نشنیده باشد؟ متهم اکبر طبری روبه‌روی قاضی ایستاده و با جسارت می‌گوید: «اگر من ۸۰۰ میلیارد هم بخواهم این برادرانم می‌دهند و اگر کل لواسان و کارخانه‌اش را بخواهم به نام من می‌کنند. این است. اگر شما از این دوستان ندارید، به من ارتباطی ندارد.» 🍃🌸در همین زمان و در نزدیکی همین دادگاه، در حسینیه معراج‌الشهدا، تابوتی چوبی که روی آن را با پرچم سه‌رنگ پوشاندند، روی زمین گذاشته شد. خانواده و چهار سال بودند که جواد برگردد؛ حالا آمده. دختر کوچکش در که روی سینه پدر باشد به خواب رفته و پسرش که انگاری یکدفعه مرد شده باشد، هم حواسش به تابوت پدر است و هم مواظب خواهر. شهیدی که می‌گفت؛ «مهم نیست چه مسئولیتی داریم و کجا هستیم، هرجا که هستیم باید درست انجام وظیفه کنیم». یعنی جواد الله‌کرم، برادرانی دارد که فقط یک خواسته از او دارند؛ آنکه شفاعتشان کند. ✍اشک فرزندان شهدا دامن‌گیر است طبری ها بترسید از روزی که باید در دادگاه عدل الهی پاسخگو باشید البته اگر ایمان داشته باشید @modafeharamnarimani
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 آقا محمود تازه عقد کرده بود.قرار شد با آقا محمود و همسرش بریم زیارت امام رضا علیه‌السلام. میخواستیم با ماشین خودمون بریم . مسافت طولانی بود و سهمیه کارت بنزین ما هم برای این مسافت کافی نبود . تصمیم گرفتیم از کارت بنزین تاکسی آقاجون که معمولا تو پارکینگ بود استفاده کنیم . محمود گفت: اگر از کارت بنزین تاکسی استفاده کنید ما همراه شما نمیایم . گفتم: سهمیه بنزین تاکسی زیاد هست و آقاجون هم که خیلی با ماشین کار نمیکنه. محمود گفت : تاکسی وسیله حمل و نقل عمومی هست و برای همین هم سهمیه بنزین بیشتری داره . از نظر شرع و عرف هم جایز نیست ما از سهمیه بنزین تاکسی استفاده کنیم . با همین سهمیه بنزین راهی میشیم و هر جا هم که سهمیه بنزین تموم شد ، بنزینِ آزاد میزنیم. و این شیرین ترین و بیاد ماندنی ترین زیارتی بود که در کنار محمود و همسرش مشرف شدیم. برای شدن باید شهید کرد 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @modafeharamnarimani
🍃🌸برای شدن باید شهید کرد🍃🌸 @modafeharamnarimani
🍃🌸برای شدن باید شهید کرد🍃🌸 @modafeharamnarimani
روزهایی هستند که یاد آوریشان سخت است روزهایی که عزیزترینت را از تو جدا نموده دهم مرداد یادآور تلخترین روز زندگی ماست اما اما برای تو نه به گمانم حتی شیرین ترین روز دنیاییت بوده یقین دارم که همینطور است اصلا آرزوی دیرینه ات بود و تو در آنروز به آن آرزوی همیشگی دست یافتی بیخود نیست که میگویند : «شهید قبل از همه چیز دنیایش را به قربانگاه برده» کاش می‌دانستم چه چیزی را دیدی که فرزندت را که جگر گوشه ات بود و همسرت را که عزیزترینش می‌دانستی و پدرو مادرت را که تمام هستی ات بودند را رها کردی و سبکبار سفر کردی پس چرا ما نمی‌توانیم ؟ چرا اینقدر گیر کرده ایم؟ چرا اینقدر چسبیده ایم؟ یادمان بده محمود جان ! چطور باید دنیایمان را به قربانگاه ببریم؟؟ نه نمیشود نمیتوانم برای من سخت است مثل تو کم است هرکسی لیاقت ندارد راست میگویند که برای شدن باید شهید کرد برای ما هم دعا کن بتوانیم مثل تو شویم ما سخت محتاج دعایت هستیم ای شهید😭 @modafeharamnarimani
کن ای ...🌷 🔅بعضی وقت ها ؛ درگرد و غبارگناه این دنیاچه کنم. 🔅مرا اززمین دستم رابگیر... دردنیای تو آرام . 🌷 🍃🌹🍃🌹 @modafeharamnarimani