eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 دوست دارم تمام سلام هایم اول به شما باشد پدر میدانم هر کجای این عالم پهناور که باشید میفرمایید و علیکم السلام السلام علیک یامولای یاصاحب الزمان قلبم گره خورده به عشقت یا مولا💕 🦋 صبحت بخیر آقا 🦋 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 『 @modafehh  』
دوشنبہ: ناهار :سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا(درود خدا بر ان ها باد) شـام :زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد(درود خـدا بر او باد) 『 @modafehh  』
شهید رجائی: به نماز نگویید کار دارم به کار بگویید وقت نماز است. @modafehh  』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸خاطره ای از حمید آقا🌸 همیشه در حال بدو بدو بود مخصوصا وقتی ایام شهادت یا ولادت ائمه میشد یا ماه محرم و ماه رمضان می‌گفتم بابا چرا اینقدر خودت رو خسته میکنی یه کم استراحت کن فقط لبخند میزد همش تو راه کار و هیئت و مراسمات و اینا بود ولی الان آرام آرام انگار که می دونست زود میخواد بره به خاطر همین این دنیا همش میدوید تا در دنیای ابدی آرام بگیره و با بهترینها آرامش بگیره @modafehh  』
°•~❤️🌻~•° زخمهاے دݪت را فقط بہ خـدا بسپـار خودش بهتــرین مࢪهم ها را دارد بـــــٰاور کن .. آࢪام آࢪام همھ چیز خوب می شـود @modafehh  』
 8- قرآن و ماه رمضان  امام رضا (علیه السلام) فرمود: من قرا فى شهر رمضان ایة من كتاب الله كان كمن ختم القران فى غیره من الشهور؛  هر كس ماه رمضان یك آیه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اینست كه درماههاى دیگر تمام قرآن را بخواند.     (بحار الانوار ج 93، ص 346) @modafehh  』
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ تمام حقوقی که از بنیاد شهید میگرفتند خرج داروهای قلب مادر میشد. از روزی که مشغول کار شده بود، کمی آب زیر پوست زهرا و محمدصادق رفته بود؛ طفلی ها از همه ی لذتهای دنیا محروم شده بودند و شکایت نمیکردند؛ این هم بدبختی دیگری که بر سرشان آمده بود. -آبجی مریم! صدای زهرایش بود. خواهرکش ِ - جان آبجی؟ زهرا: امروز میریم حرم مریم به فکر رفت. مادر را به که میسپرد؟ میشد چند ساعتی تنها باشد؟ داروهایش را که میخورد، چند ساعتی میخوابید: _مامان که خوابید میریم. زهرا با شوق کودکانه اش دوید و از کمد کوچک کنار اتاق، لباسهایش را آورد و مقابل مریم گذاشت. ِ سیاهی که به سر مقابل گنبد که قرار گرفت، زانو زد. زهرا با آن چادر داشت ، کنارش نشست. محمد صادق پشت سرشان ایستاده بود. مرد که باشی، سن و سالت مهم دیگر! غیرت داشت روی ناموسش! در هر سنی که باشی، غیرتی می شوی روی خواهرهایت! ُگرگ مرد که باشی، ُگرگ میشوی برای دریدن باشی ِشش دنگ حواست پی ناموس میدود، مهم نیست چند سالت باشد! نگاه مریم به گنبد طالی امام رضا )ع( دوخته شد در دل زمزمه کرد "السالم علی َک یا غریب الغربا! سالم آقا! سالم پناِه بیپناهها! سلام انیس جان! اذن دخول میدی؟ اذنم بده که خسته آمده ام سوی مرقدت! اذنم بده که شکسته ام سوی گنبدت! آقای شهر بی سرو سامان روزگار! آقای خسته تر ز من و همرهان من! ای صحن تو شده سامان قلب من! آقا نگاه میکنی که چگونه شکسته ام؟ آقا نگاه میکنی که مرا زخم میزنند؟ در شهر تو روی دلم پنجه میکشند؟ آقای ضامن آهو مرا ببین! ⏪ ... 📝@modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ آقا فقط تو مرا ببین! آقای شهر بی سروسامان روزگار!بنگر که چادر مادرت به سر دارم! ببین کنارنامم تو را دارم! حرمت شکن نبوده ام که مرا هجمه کرده اند! بی آبرو نبودم و رسوای عالم و آدم نموده اند! آقای خستگِی من و صدیقه کبری، دلم شکست! من آمدم که حقمـ را بستانم به دست تو! ضربی زنم به طبل انوشیروانیات!" صدای نقارهها بلند شد. مریم چشمهای خیسش را گرداند. لبخند بر لبش آمد! یکی دیگر شفا گرفت! این صدای نقارهها ندای شفا یافتن بود؛ شاید هم صدای ضرب طبل انوشیروان بود! "آقا! چگونه با دلم بازی میکنی؟ این همزمانی و این هم آواییات! آقا به من خسته اشاره میکنی؟ حقم بگیر ای تو تمنای بیکسان! حقم بگیر ای که نوایت مرا نشان! آقای خسته تر ز من و روزگار من! از روسیاهی من رو سیه گذر!" مریم که اشک میریخت، زهرا به‌کبوترهای روی گنبد نگاه میکرد. محمدصادق اخم کرده و برای امام، از امروز مریم میگفت، از دردهای مادر میگفت، از اشکها و هق هقهای زهرا میگفت! امروز جمعه بود... جمعه های دلگیر! امروز جمعه بود... جمعه ای که بوی انتظار میداد؛ جمعه ای که بود درد میداد، بوی درِد بیکسی! بوی درد نبود تو... تویی که منجی بشریتی! تویی که اگر بیایی دیگر زخم زبان نمیزنند! تویی که بیایی دیگر تهمت نمیزنند! تویی که بیایی دیگر یتیمی همه معنا ندارد؛ مگر تو پدر ی امت پدرت نیستی؟ مگر تو درمان درد کل جهان نیستی؟ پس بیا... بیا که حرفهای زیادی با تو دارم اگر بیایی!گریه هایش که تمام شد،به زیارت رفت. حرم مثل همیشه شلوغ بود. حرم مثل همیشه آرام بود؛ حرم مثل همیشه آرامش بود. حرم مثل همیشه پر از حاجتمند بود... حرم مثل همیشه بود. مثل همیشه هایی که با پدر میآمد. ⏪ ... @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
مومنانه🌱 موسسه مردم نهاد شهید عزیز🌹 @modafehh