#هذا_یوم_الجمعه ...
سلام آقا
دوباره #جمعه و
چشم انتظاران غریبت
سر راهت نشستند عاشقانه
که برگردی
که برگردی
#گل_زهرا به خانه
سلام میزبان جمعههای معطر، #مهدی_جان
ماراببخش که برای تمامی دردها و نداشتههایمان، بیوقفه دنبال چارهایم بجز اندوه بزرگ #فراق تو.
ببخش که یادمان رفته خانه خراب همین فراقیم.
یه وقتایی
لازمه از خودت بپرسی ؛
| اگه امام زمان نگات کنه این کار رو میکنی ؟ |
توی زیارت #روز_جمعه ، همون اول #دعا
ڪه میخوای سلام به مولا بدی میگے :
| اَلسَّلامُ عَلَيْک يا عَيْنَ اللهِ فی خَلْقِهِ |
سلام بر تو
ای دیده ی #خدا در میان مخلوقاتش . . .
چشم حضرت ،
فراگیره مثل دیدهی خدا !
فقط گاهے
به خودت بگو . . .
داره میبینه ..
🍃🌸 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
#جمعه_های_دلتنگی
#یا_صاحب_الزمان
#مسجد_جمکران
@modafehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حمید اقا سیاهکالی مرادی 🍁
#رفیق شهیدم
@modafehh
بآ ندبه ی مآ نیآمدی حرفـی نیست..
یکـ جمعه تو ندبه کن که"مآ برگـردیم"...
#ایهالعزیز♥️
@modafehh
25.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اکنون تپه نور الشهدا🌷
مکانی که حمید اقا دلشون میگرفت تشریف می اوردن 🍁
@modafehh
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#پیام_مدیریت
با عرض سلام خدمت همه شما بزرگواران و خوبان و همراهان همیشگی 🌹
برای جمع آوری کمک نقدی به یک نیازمند به همراهی همیشگی شما دوستان احتیاج داریم لطفا برای هماهنگی بیشتر
به آی دی زیر مراجعه بفرمایید
(تحت نظارت خانواده شهید عزیز)
@khaleghiiii
@modafehh
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈•
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_سوم
《 آتش 》
🖇چند روز به همین منوال میرفتم مدرسه …
پدرم هر روز زنگ میزد خونه تا مطمئن بشه من خونهام … میرفتم و سریع برمیگشتم …
مادرم هم هر دفعه برای پای تلفن☎️ نیومدن من، یه بهانه میآورد …
تا اینکه اون روز، پدرم زودتر برگشت …
🔻با چشم های سرخش که از شدت عصبانیت داشت از حدقه بیرون میزد … بهم زل زده بود … همون وسط خیابون حمله کرد سمتم …موهام رو چنگ زد و با خودش من رو کشید تو …😡😱
🔷اون روز چنان کتکی خوردم که تا چند روز نمی تونستم درست راه برم🚶🚶…
حالم که بهتر شد دوباره رفتم مدرسه … به زحمت میتونستم روی صندلیهای چوبی مدرسه بشینم …
هر دفعه که پدرم میفهمید بدتر از دفعه قبل کتک میخوردم …
چند بار هم طولانی مدت زندانی شدم⛓⛓ …
اما عقب نشینی هرگز جزء صفات من نبود …
بالاخره پدرم رفت و پروندهام رو گرفت…
وسط حیاط آتیشش زد🔥 …
هر چقدر التماس کردم …
نمرات و تلاش های تمام اون سالهام جلوی چشمهام میسوخت👀🔥💥 …
🔸هرگز توی عمرم عقب نشینی نکرده بودم اما این دفعه فرق داشت …
اون آتش داشت جگرم رو میسوزوند …
تا چند روز بعدش حتی قدرت خوردن یه لیوان آب رو هم نداشتم … خیلی داغون بودم …😔
بعد از این سناریوی مفصل، داستان عروس کردن👰 من شروع شد …
اما هر خواستگاری میومد جواب من، نه بود … و بعدش باز یه کتک مفصل …
علی الخصوص اونهایی که پدرم ازشون بیشتر خوشش میاومد …
ولی من به شدت از ازدواج و دچار شدن به سرنوشت مادر و خواهرم وحشت داشتم …
ترجیح میدادم بمیرم اما ازدواج نکنم…❌
تا اینکه مادر علی زنگ زد …☎️
✍ ادامه دارد ...
@modafehh
•┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈•
| وَمَن يَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ |
-و هر ڪس ڪھ بر خدا توڪل ڪند ؛
خـدا برایش ڪافے خواهد بود ... 🍃
#وخدایےڪھبھشدتڪافیست...
#شبتون بخیر 🌙
@modafehh