eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.6هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون: @modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh @khaleghiii
مشاهده در ایتا
دانلود
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ رها: تا شما از خرید برگردید من عکسای سید مهدی رو از روی دیوار جمع میکنم، لباساشو جمع میکنم، ارمیا برگشته و تو دوباره اشتباه روزعقدت روتکرارنمیکنی! _دیوار خالی میشه با یک عالمه میخ! رها: خودم درست میکنم؛ کاری نکن که حس بدی داشته باشه! _منم حس بدی پیدا میکنم. رها:خودتو جمع کن‌آیه،حواست‌کجاست؟ میفهمی چی میگی؟ میفهمی چیکار میکنی؟ میفهمی شکستن دل ارمیا تاوان داره؟ _دل منم شکسته! رها: اما ارمیا دلتو نشکسته. _به‌خاطر اومدن اونه که شکسته! رها: تو هیچوقت اینقدر بیمنطق نبودی، چی شده؟ چه بلایی سر آیه اومده؟ خودت بهش جواب مثبت دادی! _به‌خاطر زینب بود. رها: دلیلش مهم نیست، تو قبولش کردی و باید وظایفتو انجام بدی! خیلی نمک نشناسی آیه... خیلی! تو اونی نیستی که به من میگفت راه برگشت نیست و باید با صدرا زندگی کنم! تو گفتی باید صدرا رو بشناسم! گفتی بهش فرصت بدم! من به‌خاطر حرفای تو الان اینجام و تویی که لالایی گفتن بلدی خودت خوابت نمیبره! چهل روز ارمیا رو از زینب دور کردی به‌خاطر خودخواهیات، چهل روز آب شدن دخترتو دیدی و هنوز هم با خودخواهی دل ارمیا رو میشکنی! حالا که اومده زندگی کن آیه... زندگی کن! _دو روز دیگه میره! رها ابرو در هم کشیده گفت: _کجا میره؟ ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ _گفت نمیدونست تو این خونه پذیرفته شده، به‌خاطر همین یه ماموریت یه ماهه گرفته! رها: چیکار کردی باهاش که نرسیده پای رفتنشو فراهم کرده؟ چیکار کردی آیه؟ _با مراجعات هم اینطوری حرف میزنی؟ باید تو مدرکت تجدید نظر کرد! رها: تو مراجع نیستی، تو خواهرمی و من اصلا بیطرف نیستم؛ من طرف تو و زندگی توئم، من طرف ارمیا و زندگی اونم! آیه: مرسی خواهری، اما احیانا خواهر منی یا ارمیا؟ رها: فرقی نداره، ارمیا هم جای برادرم؛ وقتی تواحمق میشی من بایدخواهر شوهرت بشم! صدای خانم موسوی، منشی مرکز بلند شد: _دکتر رحمانی، مراجتون اومدن. زن جوان دستی در موهایش کشید تا آشفتگی آنها را بهبود ببخشد: _ببخشید دکتر! نتونستم زودتر برسم! آیه لبخند زد: _بریم داخل، بهتره زودتر شروع کنیم. رها به رفتن آیه نگاه کرد: _آیه؟! آیه به سمتش برگشت و سوالی نگاهش کرد. رها: یه روز رو تخت بیمارستان به من گفتی مواظب باش، شاید این امتحان تو باشه! حالا من بهت میگم "آیه مواظب باش! ممکنه این امتحانت باشه!" حالا برو به کارت برس که چیزی به اومدن شوهرت نمونده! از قصد گفت شوهرت... گفت تا آیه باور کند... که آیه زن شود برای آن مرد که میآید. ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ رها: سلام؛ کار آیه تموم نشده! مراجعش دیر اومد، آیه هم تحت هر شرایطی چهل و پنج دقیقه رو باید رعایت کنه؛ بیشتر بشه اما کمتر نشه، وجدان کاریش فعاله، پولش حلال حلاله! ارمیا: از آیه جز این برنمیاد! رها: بفرمایید بشینید، براتون چایی بریزم؟ امروز آیه بهارنارنج دم کرده! ارمیا لبخندی زد و دستان آیه را در حال دم کردن چای تصور کرد: _زحمتتون میشه! رها به سمت آشپز خانه‌ای که در میانه‌ی سالن بود و تنها با کابینت و سینک و سماور شکل آشپزخانه شده بود رفت و استکانی چای ریخت و با ظرف کوچک خرمایی که از یخچال برداشته بود به سمت ارمیا رفت: _استکان خود آیه‌ست. هرکس برای خودش استکان داره و اضافی نداریم! ارمیا استکان را در دست گرفت و گفت: _ناراحت نمیشه؟ رها رسید: از شوهرش؟ ارمیا زینب را روی پایش نشاند: _از اینکه کسی توی استکان مخصوصش چای بخوره! رها: نه از شوهرش؛ بعدشم خدا شستن رو برای چی گذاشته؟! ارمیا چای را به رسم آیه و سیدمهدی‌اش نفس کشید... عطر زندگی میداد. عطر آیه میداد! چیزی شبیه عطر عشق! همیشه که عشق عطر ادکلنهای فرانسوی نیست؛ گاهی عطر بهارنارنج است؛ گاهی عطر قیمه است؛ گاهی عطر سیب سرخ حوا؛ گاهی عطر گندم آدم؛ عشق گاهی عطر کاهِگل میدهد؛ گاهی عطر باران... شایدحق با شاعر است "اگر در دیده‌ی مجون نشینی، به‌غیر از خوبی لیلی نبینی" مگر ارمیا جز خوبی در آیه ای که لحظه به لحظه دلش را میشکست میدید؟! هنوز چایش به نیمه نرسیده بود که در اتاق باز شد و آیه مراجعش را بدرقه کرد. ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
..•○🌱 میانِ‌این‌همھ‌‌‌تشویش‌و‌بیقراریِ‌شهر امن‌ترین‌تکیھ‌‌‌گاهِ‌نوکرهاست✌️🏻🪴' - جانانٰم‌حسین(: شهدایی ✧❁🌷 @modafehh 🌷❁✧
✨🦋بسم الله الرحمن الرحیم🦋✨
○•🌱 ♥️✋ صبح ها رابه سلامی به توپیوندزنم ای سرآغازترین روز خدا صبح بخیر به امیدی که جوابی زشمامی آید گفتم ازدورسلامی به شماصبح بخیر ✧❁🌷 @modafehh 🌷❁✧
برنده های مسابقه ندبه های عاشقی @modafehh
سہ شنبہ: نـاهار :باقـر العلـوم؛ امام مــحمد باقـر ( درود خدا بـر او بـاد ) شـام: شیخ الائمہ؛ امـام صادق ( درود خـدا بـر او بـاد) ✧❁🌷 @modafehh 🌷❁✧
برادر و خواهر گرامی متاسفانه بازی را باور کرده‌ایم! "وَمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ" 🌱 @modafehh
خاطره ای از حمیدآقا☘ آقا حمید همیشه میگفت من آخرش شهید میشم🌹یه روز به من گفتن بیا با هم عکس برای شهادت رو انتخاب کنیم😔😔انتخاب کردیم .... بعد از اعلام خبر شهادت من رو منزل مشترک بردن و من کامپیوتر ایشون رو روشن کردم و بدون معطلی فایل عکس های شهادت رو برداشتم😭هیچ کس باور نمیکرد که ما تا این اندازه آماده برای شهادت بودیم🌹🌹🌹 ✧❁🌷 @modafehh 🌷❁✧
⭕️ فقط بخوانند! 🔅 سید بن طاووس می فرماید: سحرگاهی در سرداب مقدس سامرا بودم، ناگاه صدای ملایم امام زمان را شنیدم که برای شیعیان خود دعا میکردند و میفرمودند: 🔹 "خدایا شیعیان ما را از شعاع نور ما و باقیمانده گِلِ ما خلق کرده ای، آنها گناهان زیادی با اتکاء بر محبت و ولایت ما انجام داده اند؛ اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با توست از آنها بگذر که ما را راضی کرده ای و آنچه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان هست خودت اصلاح کن... و آنها را از آتش جهنم نجات بده، و آنها را با دشمنان ما در خشم و غضب خود جمع نفرما" 📚 کتاب برکات حضرت ولیعصر ص۳۹۹ 🔺 کجایند گناهکارانی که به بهانه گناه و معصیت، از امام رئوفشان می ترسند و ظهورش را به ضرر خود ‌ ✧❁🌷 @modafehh 🌷❁✧
♥️ . اینکہ‌تیریاترکش‌بہ‌من‌وتواصابت‌کند و‌بمیریم‌کہ‌شهادت‌‌نیست! :) دشــمن‌هم‌با‌تیروترکش‌میمیرد!🚶🏻‍♂ . شهادت‌آن‌زمان‌شهادت‌‌است‌وزیباست‌کہ... بہ‌تکلیف‌عمل‌کرده‌باشیم!✌️🏼 ومزد‌‌واجر‌آن‌را‌خداوند‌تعیین‌کند✨ وآن‌موقع‌است‌کہ‌شهادت،|شهادت|است!🔥 . شهیدعلی‌حسینی‌کاهکش ✧❁🌷 @modafehh 🌷❁✧