#داستان_فرار_از_جهنم #قسمت_چهلم چشم هاش بسته بود اما می تونستم غم رو توی وجودش حس کنم ... همیشه فکر می کردم آدم بی درد و غمه .... قرآن رو باز کردم و شروع کردم به خوندن ..... اما تمام مدت حواسم به اون بود ... حس می کردم غم سنگینی رو تحمل می کنه و داشت از درون گریه می کرد .... من از دستش کلافه بودم ... از پس منطق و قدرت فکر و کلامش بر نمی اومدم ... حرف هاش من رو در دوگانگی شدید قرار می داد و ذهنم رو بهم می ریخت ... طوری که قدرت کنترل و مدیریت و تصمیم رو از دست می دادم ... من بهش گفتم مزخرف .. اما فقط عصبی بودم ... ترجیح می دادم اون آدم مزخرفی باشه تا من ... اما پسر اون یه احمق بود ... فقط یه احمق می تونست از داشتن چنین پدری ناراحت باشه ... یه احمق که اونقدر خوشبخت بود که قدرت دیدن و درک چنین نعمتی رو نداشت ... از صفحه ۴۰ به بعد، حاجی رفته بود اما من تمام روز و شب، قرآن رو زمین نگذاشتم .... ۱۸ ساعت طول کشید ... نمی دونستم هر کدوم از اون جملات، معنای کدوم یکی از اون کلمات عربی بود ... اما تصمیم گرفته بودم؛ اونو تا آخر بخونم .... ادامه دارد . . .

#داستان_فرار_از_جهنم #قسمت_چهل_و_یکم این انتخاب من بود ... اما تنها انتخابم نبود ... فردا صبح، مرخص شدم . نمی تونستم بی خیال از کنار ماجرای پسرش بگذرم ... حس عجیبی به حاجی داشتم پسرش رو پیدا کردم و چند روز زیر نظر گرفتم ... دبیرستانی بود ... و حدسم در موردش كاملا درست ... شرایطش طوری نبود که از دست پدرش کاری بربیاد ... توی یه باند دبیرستانی وارد شده بود ... تنها نقطه مثبت این بود ... خلافکار و گنگ نبودن .. از دید خیلی از خانواده های امریکایی تقریبا می شد رفتارشون رو با کلمه بچه آن یا یه نوجوونه و اصطلاح دارن جوانی می کنن، توجیح کرد ... تفننی مواد مصرف می کردن به سیگار می کشیدن . به جای درس خوندن، دنبال پارتی می گشتن تا مواد و الكل مجانی گیرشون بیاد ... و ... این رفتارها برای یه نوجوون ۱۶ ساله آمریکایی از خانواده های متوسط به بالای شهری، عاديه ... اما برای به مسلمان؛ نه.... ادامه دارد . . .

بسم‌رب‌الحسین...(: صلّـي‌اللّه‌علـیكِ‌یاابٰاعَبـدالله‌الحُسین... :)

بسم الله الرحمن الرحیم اللّهمّ صلّ علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک. اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً» بدون ترک گنه انتظار بی معناست امید دیدن روی نگار بی معناست   تمام زنده دلی ها ز اشک نیمه شب است بدون فیض سحر درک یار بی معناست   دگر به دوری آقا نموده ایم عادت و گر نه بر دل مجنون قرار بی معناست   خزان عمر رسید و بهار ما نرسید بدون تو گل نرگس  بهار بی معناست   بهای زندگی ما رضایت یار است و گر نه گردش لیل و نهار بی معناست   برای مستی دل می کشیم ناز تو را میان میکده داد و هوار بی معناست به سینه هرکه تمنای کربلا دارد همیشه در دل خود روضه‌ای به پا دارد کسی که عشق تو دارد دگر چه کم دارد؟ بدون عشق تو عالم کجا بها دارد؟ دیگه میخوایم با هم روضه بخونیم .....

امشب دلتون گرفته شاید حالتون هم خوب نباشه آخه اونهایی که کربلا میرفتن این موقع ها خاطره ها رو تعریف میکردن برا رفقا شون. این ویروس هم داره شیوع پیدا میکنه دیگه روضه رفتن سخت شده شاید خیلی ها هنوز بغض توی گلوشون باشه .... امشب هم میخوام روضه رو با سوال شروع کنم ..... مگه گودال چقدر جا داره مگه گودال چقدر جا داااااره ی سپاه داره سرش میریزه خواهرش بالا سر ایستاده بود هی میدید هرکی میره بر نمیگرده چند لحظه طول میکشه میاد بیرون یکی دیگه میره فکر میکردن کار حسین تموم شده یهو می‌دیدن ی نفس میکشید یهو یکی دیگه میرفت چقدر رو به روم طولش دادن ی جوری هر کدوم طولش دادن کشتنتو جلو چشمای من سه ساعته تموم طولش دادن سر فرصت سرتو بریدن به چه قیمت سرتو بریدن بمیرم داداش غریبم توی غربت سرتو بریدن یکی داره پیرهنو میدزده پیراهن که نه کفن رو میدزده یکی با ی کهنه خنجر سرو از بدن می دزده ببخشید منو ..حلال کنید منو ای حسین من غریب مادر ای حسین من غریب مادر گفتم مادر خیلی دلم میخواست از مادر بگم امشب رزقمون مدینه هست تو کوچه ها ای غلاف تیر شرمی دست دست فاطمه است تو نمی‌دانی که این دست خدا را باور است ضربه دستی که از گوشواره بشکند چون کند با صورتی کز برگ گل نازک تر است صدا صدای درو مادری که پشت در است صدا صدای شکستن دری که شعله ور است دم دمای غروب .نوشتن بین دو نماز بی بی جان داد حسنین دوان دوان اومدن مسجد به امیرالمومنین خبر دادن بماند که علی چی شد اومد بالا سر همسرش زهرا جان با من حرف بزن موقع غسل دادن مادر فلذا اسما میگه دیدم امیرالمومنینی که مامور به سکوته یهو سر به دیوار گذاشت شروع کرد داد بزنه و گریه کنه صدا زد اَسما دست به دل علی نزار سه ماهه هیچی به من نگفته اما الان دارم میفهمم ی نگاه به صورتش کردم گره های معجرش که که باز کردم دیدم ای وای ی طرف صورت سیاهه بازو رو که میشستم دیدم ای وای بازو هم داره ازش خونابه میاد به پهلو رو که دیگه نگو چه بالایی به سر همسرم آوردن ببخشید منو ی جای دیگه هم امشب میخوایم بریم امیرالمومنین بچه ها رو صدا زد بیاین برا آخرین بار مادرو ببینید اینجا بچه ها. اومدن خودشون انداختن رو بدن بی جان مادر این بدن سالمه . کامله ..میشناسنش اما من ی جایی رو سراغ دارم ی سربریده رو وارد کردن صدا زد عمه. این سر سر کیه نمی دونم چیکار با این سر کردن دیگه دخترش سرو نشناخت ای حسین. چقدر سرده بابا هوای خرابه دیگه خسته ام از این شبای خرابه حالا هر جور میخوای گریه کنی گریه کن دیگه هیچ کسی نیست بفهممه چی میگم دیگه لکنتم خسته کرده لبم رو دیگه وا نمیشه چشای کبودم تا گریه پایین بیاره تبم رو ببخشید منو نبودی ببینی تو بازارای شام به النگو طنابو رو دستام چه زجری کشیدم تا زجرو میدیدم فقط این طرف .اون طرف می‌دویدم با با ی جوری منو زد که دادم در اومد دیگه بعد از اون هیچ جا رو ندیدم بگو بچه بودی کتک خوردی یا نه زیر تازیونه کم آوردی یا نه بابا واسه دختراشون النگومو بردن همونایی که یادگار تو بوده ای حسین. حسین.

ادامه روضه رو اینجا گوش بدید . . .

اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج خدایا آخر و عاقبت ما رو ختم بخیر بگردان خدایا گناهان ما رو ببخش و بیامرز توفیق راز و نیاز توی دل شب به ما عنایت بگردان توفیق اشک بر اهل بیت علیهم السلام رو بهمون عنایت بگردان توفیق زیارت آقا امام حسین علیه السلام رو هر چه سریع تر بهمون عنایت بگردان ما رو پیرو ولایت فقیه آقا سید علی خامنه ای قرار بده همه رو دعا کنید . . . برا حقیر هم اگه لایق می تونید دعا کنید ..... یا زهرا سلام الله علیها

#شهادتت_مبارک_عزیزم♥️ #ممنونم_اگر_نروے #میمیرم_اگر_بروے #از_پیش_من_نرو #پناهم_باش #شهـღـیدآقاحمید‌سیاه‌کالےمرادے♥️ @modafehh

بسم رب المهدی .....🌷

سلام آقای جهان، مهدی جان سلام بر مهربانیِ بی نهایتت سلام بر لبخند زیبایت سلام بر صبر بزرگت سلام بر قلب رئوفت سلام بر دعای شبانگاهت سلام بر انتظار دیر پایت سلام بر تو و بر همه‌ی فضائلت اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ @modafehh

من عاشق خدا و امام زمان﴿عـج﴾ گشتہ‌ام؛ و این عشق هڕگز با هیچ مانعے از قلـب من بیرون نمےرود تا اینکہ‌بہ‌معشوق‌خود،‌یعنے‌اللّہ‌برسم . . .♥️🖖🏻 #شهید‌حسین‌فهمیده🌱 #سالروز‌شهادت💔 @modafehh