eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ توکل: خوش اومدید خانم. جریان چیه فلاح؟ فلاح: دعوای دیروز. توکل رو به احسان کرد: و شما؟ احسان: احسان زند هستم. فلاح پوزخند زد: والدین شما هم فوت کردن جناب زند؟ احسان اخم کرد: نه! خداروشکر کاملا صحیح و سالم هستن. فلاح: پس بگید خودشون بیان. احسان: اگه کار شما واجب باشه، حتما! فلاح: بهتره بگید اگه بچه شون براشون مهم باشه! احسان: بهتره بگید موضوع چیه؟ فلاح: دعوا! زینب سادات: پس والدین طرف دیگه دعوا کجا هستن؟ فلاح: اینها به اون حمله کردن! دو نفر به یک نفر! زینب سادات: هیچ وقت تو دعوا فقط یک نفر مقصر نیست. احسان: انگار شما یکم حق به جانب هستید! لطفا تماس بگیرید! فلاح اخم کرد: برادر های شما دردسر هستن! زینب سادات: بعد از اومدن والدین طرف دیگه، صحبت میکنیم. توکل گفت: تماس بگیر لطفا. بعد رو به احسان و زینب سادات گفت: ایشون یکی از بهترین معاونینی هستند که تا حالا داشتم. احسان گفت: این آقای بهترین، بهتره یکم احترام گذاشتن یاد بگیره. فلاح پرخاش کرد: اصلا شما میفهمید سر و کله زدن با یک مشت بچه زبون نفهم یعنی چی؟ احسان کارتی از جیب کتش در آورد و به سمت توکل گرفت. بی اعتنا به عصبانیت رو به افزایش فلاح، با خونسردی گفت: دکتر احسان زند، متخصص گوارش اطفال. یکم از بچه های زبون نفهم میفهمم. زینب سادات گفت: جزء بهترین ها! ⏪ 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ کنایه زینب سادات باعث شد فلاح با خشم از دفتر بیرون برود: از چنین خانواده ای چنین بچه هایی دور از انتظار نیست. نیم ساعت آینده به پا در هوایی پسرها و خستگی و خواب آلودگی زینب سادات و احسان گذشت. فلاح با خانمی وارد شد: خانم احمدی رسیدن. فرستادم تا احمدی رو هم صدا کنن. خانم احمدی: روز بخیر جناب توکل! اتفاقی افتاده؟ توکل: سلام خانم. بفرمایید بشینید. در حقیقت دعوایی دیروز اتفاق افتاده و به همین علت اینجا جمع شدیم. خانم احمدی نشست. پسری در را زد و اجازه ورود گرفت. فلاح: بهتره شروع کنیم. دیروز این دو تا پسر به این بچه حمله کردن. زینب سادات: چرا زدنت؟ احمدی: الکی! زینب سادات: تا جایی که میدونم برادرم دیوانه نیست و به مردم حمله نمیکنه! فلاح پوزخندی زد: نکنه شما روان شناس هستی؟ زینب سادات با بی توجهی جواب داد: من پرستارم، مادرم روان شناس بودن. بعد رو به ایلیا پرسید: چرا زدینش؟ ایلیا: بخاطر حرفی که زد. زینب سادات: چی گفت؟ ایلیا سکوت کرد و محسن با تردید گفت: به ایلیا گفت بی بته! گفت بی پدر و مادره! زینب سادات نگاه خشمگینی به احمدی انداخت: به چه حقی هر چی به فکرت میاد، به زبون میاری؟ هان؟ به برادر من گفتی بی بته؟ میدونی اگه ..... ⏪ ... 📗 📙📗 📗📙📗
•°🌱 حسین جان❤️ هرچند باز اذن زیارت نداشتیم اما زِ دست دوست شکایت نداشتیم از تو به غیر لطف ندیدیم یا حسین قسمت اگر نبود لیاقت نداشتیم... 🌙 شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
☁️ بسم‌رب‌النـۅر ☁️
•°🌱 💠السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّان❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
شنبہ: ناهار : پیامبر خوبی ها؛ حضرت رسول الله(سلام و صلوات خدا بر او باد) شـام : اقا جانم حضرت امیر المومنین؛ (درود خـدا بر او باد) شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
#آیه_گرافی 🕊 ۞﴿يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَي اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ
🌿 ۞﴿وَ إِذ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَه إِنِّی جَاعِلُ فِی الأرضِ خَلِیفَه(۳۰-بقره)﴾۞ -هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت:من بر آنم که در زمین جانشینی قرار دهم . شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
🚫 دلے را نشڪن💔 شایـد خـانہ خـدا بـاشد ڪسی را تـحقیر مڪن❌ شایـد محـبوب خـدا بـاشد از هـيچ عبادتـے دریـغ مڪن🙂 شایـد ڪلید رضـايت خـدا بـاشد ســـر نمـاز اول وقـت حـاضر شو😇 شایـد آخـرین دیـدار دنیایـے‌ات با خـدا بـاشد هيـچ گنـاهي را كوچـك نـدان🖐🏻 شايـد دوری از خـدا در آن بـاشد😔 از هیـچ غمـے نالھ نڪن شایـد امتحانـے از خدا باشد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
مـے‌گفـت:‌وطـ‌ݩ‌جایـیہ‌ڪہ آدم‌تـوݜ‌بہ‌دنیـا‌میـاد،،،🌱 یہ‌بـار‌رفـت‌ڪربلا... نظـ‌رش‌عـ‌وض‌شـد(: شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
برشی از کتاب یادت باشد ❣⇩ شهید سیاهکالی اعتقاد ویژه ای به رزق معنوی هیئت داشتند ایشان بهترین روش برای جذب جوانان به معارف را ظرف هیئت می دانستند و بر همین اساس هیئت خیمه العباس را به همراهی دوستانشان راه اندازی کردند حتی در شب های سرد زمستان با موتور در هیئت هفتگی شرکت می کردند اصرار داشتند همسر و دوستانشان در این جلسات حضور داشته باشند. شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
سهمِ ما در وسطِ معرڪه‌ۍِ عشق چه شد؟ امسال غم و دلتنگۍ و حسرت همه یکجا با هم!!💔 🌙 شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی