🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗گام_های_عاشقی💗
قسمت25
نفس عمیقی کشیدم و رفتم داخل خونه
امیر روی مبل دراز کشیده بود و با دیدنم میخندید
- چیه شنگولی ؟
امیر: مامان زنگ زد ،واسه فرداشب قرار گذاشت !
- قرار چی؟
امیر: قرار جلسه ۵+۱
- بی مزه
امیر: من در عجبم تو چه جوری کنکور قبول شدی،انیشتین قرار خواستگاری دیگه
- چی میگییییییی؟ مامااااااان ،مامااااان!
مامان : چیه خونه رو گذاشتی رو سرت
- امیر راست میگه،زنگ زدین خونه سارا اینا
مامان: اره ،اینقدر مخمو خورد که هول شدم یه دفعه گفتم فرداشب
به امیر نگاه کردم خندم گرفت : یعنی تو نمیتونستی صبر کنی بزاری واسه آخر هفته
امیر: نخیر ،،از قدیم گفتن ،درکار خیر حاجت هیچ استخاره ای نیست
- دیووونه ،این الآن چه ربطی داشت به حرف من...
امیر: کلن مزمونش همینه که زود بریم
- حالا شماره خونشونو از کجا آوردی؟
امیر: با اجازه ات از دفتر تلفن توی اتاقت
یه نگاه شیطنتی بهش کردمو رفتم توی اتاقم
روی تختم دراز کشیدمو به کار احمقانه ای که کردم فکر میکردم ...
یه دفعه در اتاق باز شد و امیر وارد اتاق شد
- چیه ،باز چی میخوای؟
امیر اومد کنار تختم نشست
امیر:میگم آیه ،با سارا صحبت کردی ،فهمیدی که از من خوشش میاد یا نه
- آخه هویچ! اگه خوشش نمی اومد که نمیزاشت بری خواستگاریش ...
امیر: میگم ،من فرداشب چی باید بگم بهش
- یه کم دلقک بازی براش در بیار یه دل نه صد دل عاشقت میشه ...
بالشت کنار تخت و برداشت زد به سرم
- چیه ،چرا ناراحت میشی ، ولی خودمونیمااا در و تخته عین همین...
امیر: خوبه که لااقل ما مثل همیم تو چی،،بیچاره رضا باید تا آخر عمر تحملت کنه
- خیلی هم دلش بخواد ،پاشو برو بیرون میخوام بخوابم
امیر: انتقاد پذیرم نیستی دیگه. اخلاقت و عوض کن خواهر من
خواستم بالشت و سمتش پرت کنم که از اتاق رفت بیرون از حرفش خندم گرفت...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#گام_های_عاشقی💗
قسمت26
صبح زود از خونه زدم بیرون یه دربست گرفتم ،رفتم سمت دانشگاه
وارد محوطه دانشگاه شدم که یکی صدام کرد
برگشتم نگاهش کردم سارابود
- سلام عروس خانم ،اینجا چیکار میکنی ناسلامتی امشب شب خواستگاریته
سارا: نمیخواستم بیام ،ولی منصوری تماس گرفت گفت حتما باید بیای تازه گفت تو هم باید باشی
- عع من چرا ؟
سارا: نمیدونم بریم ببینیم چیکار داره
با سارا سمت اتاق بسیج حرکت کردیم ،بعد از در زدن وارد اتاق شدیم
- سلام
سارا: سلام
منصوری: سلام بچه ها بشینین کارتون دارم
رفتیم روی صندلی که کنار میز بود نشستیم
منصوری: یه مشکلی پیش اومده ،بچه هایی که هر ساله پکیج برای راهیان نور درست میکردن الان نمیتونن درست کنن ،گفتم بیاین اینجا تا یه فکری بکنیم ببینیم چیکار باید بکنیم
سارا: ببخشید من و آیه اسممونو واسه این سفر خط زدیم
منصوری:عه چرا؟
سارا:خوب نمیتونیم بیایم دیگه
( با حرف سارا خندم گرفت، به منصوری نگاه کردم)
- درسته که نمیتونیم بیایم ولی پکیج و درست میکنیم
منصوری یه لبخندی زد:
خدا رو شکر ،من تنها امیدم شما بودین
- خوب حالا باید چیکار کنیم
منصوری: باید برین بسیج برادران اونجا آقای هاشمی کمکتون میکنه
با شنیدن اسم هاشمی اخمام رفت تو هم ،یه روزه اومده کل کارو سپردن بهش
سارا: باشه ،چشم
با سارا از اتاق بیرون رفتیم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
عليكَ مِني السَلام
سَلامَ عاشِقٍ مُنتَظر،
لَيسَ لَهُ في الحِياةِ سِواكَ أمَل
سَيدي ياصاحِبَ الزَمانْ..
سلام بر عاشق منتظری که
جز تو امیدی به زندگی ندارد..❤️🌱
#هر_روز_با_توسل 😊
يَا أَبا عَبْدِ اللّٰهِ، يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الصَّادِقُ، يَا ابْنَ
رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا
تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ
يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛💚
@modafehh
📌شنبہ
ناهار:
پیامبر خوبی ها؛ حضرت رسول الله
(سلام و صلوات خدا بر او باد)
شـام:
آقا جانم حضرت امیر المومنین؛
(درود خـدا بر او باد)
╔═🍃❤════╗
@modafehh
╚════🍃❤═╝
تو خودت هر دری رو که صلاح میدونی
برای من باز کن...
# خدای مهربانم منبهتوقلباایماندارم♡
@modafehh
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
📗 #چکیدهکتابالغارات
🥀 #بهسفارشحاجقاسم
🕯 #منبر_دهم اوضاع مصر(پایان)
زمانی که خبر #شهادت محمد و #تصرف مصر به واسطه عمرعاص به امام رسید، حضرت بر منبر رفت و برای مردم خطبه خواند:
خدا را بر آنچه مقرر ساخته و مقدور فرموده و مرا گرفتار شما کرده ، سپاس میگویم؛
شما مردمی هستید که وقتی به شما فرمانی میدهم اطاعت نمیکنید و وقتی فرا میخوانم اجابت نمیکنید؛
اف بر شما؛
ای کاش مرگ من فرا رسد و میان من و شما جدایی بیفتد که من از همراهی شما بیزارم؛😔
بدانید که #مصر را #فاجران و #دوستدارانظلموستم تصرف کردند و #محمدبنابیبکر به #شهادت رسید.
به خدا قسم من نسبت به سختی #جنگ آگاهم ، قدم در راه میگذارم و موارد خطر را میشناسم؛
اما شما را با #فریاد بلند و آشکارا ندا دادم و از شما یاری خواستم ، ولی شما سخن مرا نمیشنوید و فرمان مرا اطاعت نمیکنید؛
شما کسانی هستید که نه به یاری شما میتوان انتقام گرفت و نه با پایمردی شما میتوان به مقصودی رسید؛
۵۰ و چند روز شما را به یاری برادرتان دعوت کردم اما شما مثل #شتری که لبهایش شکافته باشد و از خستگی بنالد ، نالیدید و مثل کسی که هیچ قصد جهاد با دشمن ندارد نمیخواهد ثوابی برای خودش بیاندوزد به زمین چسبیدید.
آیا این شگفت آور نیست که #معاویه مشتی مردم بیسروپا را فرا میخواند و آنها اجابتش میکنند و آنها را در هر سال یک یا دو یا سه بار به هرجا که بخواهد میفرستد، اما زمانی که من شما را فرا میخوانم ، شما یا در خانههای خود مینشینید و یا از دور من متفرق میشوید و از #فرمانم سرپیچی میکنید.
#منبع_کتاب_الغارات
@modafehh
تو باب حاجاتی.mp3
14.68M
🔊 #صوتی | #شور
📝 تو باب حاجاتی تو نور مشکاتی
👤 حاجسیدرضا #نریمانی
🌺 ویژه ولادت #حضرت_زینب
@modafehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حسین طبیب ِ زینبم پرستاره (:
هدایت شده از •|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
یکشنبه:
نهار: مادرجان، حضرت زهرا(درود خدا بر او باد)
شام: غریب مدینه، امام حسن مجتبی(درود خدا بر او باد)
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
╔═🍃❤════╗
@modafehh
╚════🍃❤═╝
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
صبر و ادب به پای تو قد خم نموده اند
این واژه ها بدون تو معنا نمی شود
دریا اگر مرکب و گل ها قلم شوند
یک شمه از فضائلت انشا نمی شود
💐 ولادت حضرت زینب سلام الله
💙صلوات📿 💝 💚یادت نره❤️
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
📗 #چکیدهکتابالغارات
🥀 #بهسفارشحاجقاسم
🕯 #منبر_یازدهم آشوب در بصره (۱)
بعد از تصرف #مصر ، معاویه به فکر #بصره افتاد از این رو #عبداللهبنعامرحضرمی را فراخواند و به او گفت: به بصره برو چون مردم آنجا درباره عثمان با ما هم عقیدهاند و شدیداً کینه ی علی بن ابی طالب را به دل دارند و به دنبال کسی هستند که آنها را جمع کند و برای گرفتن انتقام خون عثمان و خونهای قبیلهشان بسیج کنند. آنجا که رسیدی #پرچمعزایعثمان را بلند کن و خونهایی که علی از آنها ریخته است را به یادشان بیاور.
هر کس تو را یاری کرد به او مال بسیار بده و او را از خاصان همیشگی خودت قرار بده. #ابنحضرمی گفت: آماده انجام دستورات تو هستم ، خودت بارها مرا آزمودهای، با هر کس با تو سر جنگ داشته باشد میجنگم و در جنگ با قاتلان عثمان یاور تو هستم.
#ابنحضرمی عازم #بصره شد. زمانی که به بصره رسید #عبداللهبنعباس در شهر #کوفه بود و #زیادبنابیه جانشین او در شهر بصره بود.
طبق نقشه معاویه ، #ابنحضرمی عَلَم خونخواهی عثمان را به پا کرد و همین امر باعث شد در میان بزرگان شهر بصره اختلاف بیفتد و عدهای موافق و عده ی مخالف او باشند.
وقتی که #بیشترمردم به دور ابن حضرمی جمع شدند و پیروانش زیاد شد ، #زیاد که در دارالعماره بود،ترسید و به همراه #بیتالمال مسلمین به خانه یکی از یاران باوفایش به نام #صبرهبنشیمانازدی پناهنده شد.
به این صورت دارالعماره شهر بصره خالی از فرماندار شد و همین امر باعث شد که ابن حضرمی و یارانش برای #تصرفدارالعماره نقشه بکشند و به آنجا حمله کنند.
#منبع_کتاب_الغارات
@modafehh
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
.
.
سوخت بی عطر تو این باغ کمی زود بیا..♥️
-ایهالعزیز-
#امام_زمان
🌱@modafehh
📌دوشنبہ:
ناهار:
سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا
(درود خدا بر ان ها باد)
شـام:
زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد
(درود خـدا بر او باد)
✨@modafehh
🌹#شهیــد_همــت:
به جوانـان بگوییــد:
امروز چشـم شهیـدان بـه شماست
بپاخیزیـد
اسلام و خود رادریابیـد
#طوفان_الاقصی | #فلسطین | #غزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگرانی های امام صادق
از دوران آخرالزمان...🥺🌱❤️🔥
#پیشنهاد_دیدن
خدایا عاقبتمون رو ختم به خیر بفرما🥀