من چه گناهي کردم کہ، تو خوابم میایی، اما
تو بیداریم نہ؛ تو قلبم هستي ولی تو چشمام
نہ؛ تو سرم هستی، ولی تو بغلم نہ ..
و من فرار میکنم از فکرکردنِ بهت، مثل رد کردنِ یه آهنگي که خیلی دوسش دارم، خیلی ..
از همه غمانگیزتر میدوني چیه؟ زمانیه که،
کسی که تو اون و دوسش داری هیچتلاشي
نمیکنه حتی برای یهثانیه نگهداشتنت ..
تجربهکردیناینو؟خیلیدردناکه (: