هدایت شده از ستاد پشتیبانی جبهه مقاومت
برای اطلاع از نیاز رزمندگان مدافع حرم و کمک به #جبهه_مقاومت به ما ملحق شوید و ما را به دوستان خود معرفی نمایید...
لطفا نشر دهید...
کانال رسمی ستاد پشتیبانی #جبهه_مقاومت در ایتا:
👇 👇 👇
http://eitaa.com/joinchat/3071541250C3f7d25e894
sare rahat_300418094125.mp3
10.13M
❤️ شیعیان را گر شفیعی هست لبخند شماست...
🌺🌺🌺 آغاز امامت ولی الله الاعظم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را تبریک عرض می نماییم. 🌺🌺🌺
#عید_بیعت
#امام_زمان
#جبهه_مقاومت اینجاست:
👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3071541250C3f7d25e894
🌺 خاطره ای بسیار زیبا و درس آموز از عملکرد شهید بابایی...
🔴 همراه با تيمسار بابايي با يك وانت تويوتا به قرارگاه نيروي زميني در غرب كشور مي رفتيم. به نزديكي هاي قرارگاه كه رسيديم، در پيچ و خم كوهها، در هر صد قدم دژباني ايستاده بود. بابايي به من گفت:
ـ حسن جان! ببين اين دژبانها براي چه در اينجا ايستاده اند.
من نزديك يكي از آنها كه رسيدم، شيشه را پايين كشيدم و پرسيدم:
برادر! براي چه اينجا ايستاده ايد؟
دژبان گفت:
ـ گفته اند كه تيمساري به نام «بابايي» مي آيد. دو ساعت است كه ما را در اينجا ميخ كرده اند. تا حالا هم كه نيامده و حال ما را گرفته.
تيمسار با شنيدن صحبت هاي سربازِ دژبان خيلي ناراحت شد. رو كرد به دژبان و گفت:
ـ برادر! فرمانده ات گفته اين جا بايستيد؟
دژبان گفت:
ـ آره ديگه. تو نَميري تو اين آفتاب كلي ما را علّاف كردهاند. ضد انقلابها هم اگر وقت گير بياورند سر ما را مي برد. اصلاً اينها بي خيال بي خيالند. ما را الكي در اينجا كاشته اند.
عباس گفت:
ـ برادر! از قول من به فرمانده ات بگو كه به فرمانده اش بگويد، بابايي آمد؛ خجالت كشيد و برگشت.
سپس رو به من كرد و در حالي كه عصباني به نظر مي رسيد گفت:
ـ حسن! دور بزن بر گرديم.
با ديدن اين صحنه احساس عجيبي به من دست داد. احساس كردم كه گويا علي ـ عليه السلام ـ در آستانه شهر «انبار» است و كساني را كه در استقبال او به تعظيم ايستادهاند، نكوهش مي كند...
حسن دوشن...
شادی روح مطهرش صلوات...
#شهید
#تلنگر
#جبهه_مقاومت
@moghavematt