#حدیث
♥️ #امام_على (ع) فرمودند:
🌴 المَعذِرَةُ بُرهانُ العَقلِ
🍃عذرخواهى، دليل خردمندى است
📖عيون الحكم والمواعظ، ص35.
*🎊میلاد سراسر نور امام حسن عسکری(ع) تبریک و تهنیت باد🎊*
*اللهم عجل لولیک الفرج*
http://eitaa.com/joinchat/3071213572C618cfd91f
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
🔸 بزرگوارانی که توانایی قوی در نوشتن #رمان دارند وارد بشن
✅ میخوایم که یه تعداد رمان تنهامسیری جدید در سطح کشوری داشته باشیم
@farjampoor
👆🏼 به این ای دی پیام بدید و توانایی ها و سوابق خودتون رو بگید تا شما رو عضو گروه کنند
هدایت شده از فرجام پور
✅ خواهرانی که جلسات سخنرانی دارند
لطفا جهت همکاری با تشکیلات به ایدی زیر پیام بدن👌
@farjampoor
رسیدن به #لذت_بندگی
و #برنامه_ترک_گناه 140
🔹✦🌺•┈•✾🌴🌺
#مبارزه_با_راحت_طلبی 60
"رهای از ناراحتی ها"
⭕️ در مورد راحتی کمی صحبت کردیم. الان میخوایم در مورد انواع ناراحتی ها صحبت کنیم.
🔻ناراحتی ها دو جور هستن:
🔹ناراحتی هایی که آدم خودش انتخاب میکنه.
ناراحتی های قشنگیه مثل ناراحتی نماز شب.
آدم بلند میشه از خواب ناز! ناراحتی انفاق و جهاد و روزه و ... 🌺🌷💖
👆✔️اینا ناراحتی های انتخابی هست که "معرفت" انسان و "ایمانش" رو هم رشد میده.
❌اما بعضی از ناراحتی ها تحمیلی هستن که آدم رو اذیت میکنن...
🌹شما سعی کن توی دنیا همش از ناراحتی های نوع اول بچشی.☺️
👈چون نمیشه توی دنیا ناراحتی و رنج تحمل نکنی! حتما رنج هست.
یه بار دیگه با خودت تکرار کن:
✔️حتما رنج هست!
برای اینکه ناراحتی بیخود نکشی باید تمرین کنی.
خب یه تمرین عااااالی بهت بدم لذتش رو ببری؟!😊
💖 هر موقع راحت شدی برو در خونه ی خدا...🌹
کیا امروز راحت ترن؟
👈هر کی امروز راحت تر هست یکمی نمازش رو پر آب و رنگ تر بخونه.
الله اکبر....
🌷آروم بخون...
💕قشنگ بخون...
خیلی شمرده و منظم بخون...
🔸بعد به خدا بگو
خدایا ببین من اگه راحت باشم میام در خونت...😌
میشه بقیه ی زندگیم رو هم راحت کنی؟😊💖
🔸به خدا قسم که خدا این کار رو خواهد کرد...
بنده به این راحتیا قسم نمیخورم.
اما اینجا قسم خوردم...
💢هدف راحتیت رو این بذار که تا به راحتی رسیدی بری سراغ خدا...
http://eitaa.com/joinchat/3071213572C618cfd91f1
#آزادی_انسان 🌱🌱
4⃣
#آزادی_اجتماعی در #قرآن
(قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا ولا یتخذ بعضا بعضا اربابا" من دون الله ) #آل_عمران /64.
ای پیغمبر !
به این کسانی که مدعی پیروی از یک کتاب اسمانی گذشته هستند ، (یهودی ها ، مسیحی ها ، زرتشتی ها ، و..)
که در قرآن اسمشان آمده است ،
این طور بگو : بیایید همه ما جمع شویم دور یک کلمه
جمله اش این است : (الا نعبد الا الله ولا نشرک به شیئا ).
در مقام پرستش ، جز خدای یگانه ، چیزی را پرستش نکنیم
نه مسیح را بپرستیم ، نه غیر مسیح را و نه اهرمن را ،
جز خدا هیچ موجودی را پرستش نکنیم . 👉👌
هیچ کدام از ما دیگری را #بنده و #برده خود نداند 👉
و
هیچ کس هم یک نفر دیگر را #ارباب و #اقای خود نداند .👉
یعنی نظام آقایی و نوکری ، ملغی .
نظام #استثمار ، مستثمر ، ملغی .
❌❌
هیچ کس حق #استثمار و #استعباد_ دیگری را نداشته باشد.
❌❌
در راستای شناخت#اسلام_ناب 👉
🌱🌱🌱
http://eitaa.com/joinchat/3071213572C618cfd91f1
#آزادی_انسان 🌱🌱
5⃣
🔱 یکی از #مقاصد_انبیاء به طور کلی وبه
طور قطع این است که #آزادی_اجتماعی را تامین کنند
و با
انواع #بندگی ها و #بردگی های- اجتماعی و سلب ازادی هایی که در اجتماع هست ، مبارزه کنند
✅✅
در راستای شناخت#اسلام_ناب
🌱🌱🌱
http://eitaa.com/joinchat/3071213572C618cfd91f1
🌀 برای خودسازی و مدیریتِ خود، اول باید خودت را دوست داشته باشی!
🌀 بین دوستداشتنِ خود با «دوستداشتن خواستههای بدِ خود» فرق هست
🔻 #آخرین_آمادگی_برای_ظهور؛ اصلاح مدیریت در جامعه و خانواده (ج۹)-۲
🔹 همانطور که برای مدیریت جامعه و خانواده، محبت لازم است، برای خودسازی و «مدیریتِ خود» هم اول باید خودت را دوست داشته باشی. اگر خودت را دوست نداشته باشی، نمیروی منافعت را تأمین کنی.
🔹 باید اینقدر به خودت علاقه داشته باشی تا خودت را ارزان خرج نکنی، خودت را تباه نکنی، لگدمال دشمن نشوی و اجازه ندهی دشمن به تو حمله کند و ضربه بزند.
🔹 خدا میفرماید: شیطان، دشمن تو است «إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» یعنی تو دوستِ خودت باش و مقابل دشمن خودت بایست! کسی که مقابل دشمن خودش بیعار و بیسپر باشد و مراقب دشمنش نباشد، یعنی خودش را دوست ندارد!
🔹 محبت در مدیریت نفس، لازم است و الا «منفعل» میشوی و مدام میگویی: «حالا کجای این نفس را درستش کنم؟ این درستشدنی نیست!» آدم تا خودش را دوست نداشته باشد، نمیتواند خودش را بسازد؛ لذا خودش را رها میکند.
🔹 خیلی زشت است که یککسی بگوید «من که بدبخت هستم! من آشغال هستم و به درد نمیخورم، اصلاً معلوم نیست برای چه زنده هستم و...» این حرفها چیست که میگویی؟ چرا به خودت توهین میکنی؟! تو برای خدا عزیز هستی.
🔹 عاشق خودت باش! مؤمن، عاشق خودش است و خدا دوست دارد انسان عاشق چیزهایی باشد که خدا به او داده است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید خدا رحمت کند کسی را که قدر خودش را بداند. (غررالحکم/۵۲۰۴)
🔹 البته بین دوستداشتنِ خود با دوستداشتن «خواستنیهای بدِ خود» فرق هست؛ بعضیها دوستداشتنیهای بدی دارند و خودشان را فدای آن دوستداشتنیهای بد و کم ارزش میکنند. این محبتِ هوای نفس است که بد است و الا جان تو خیلی ارزش دارد، بهحدی که خدا به آن قسم خورده است «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها» قسم به آن کسی که این نفس و این جان آدمی را زیبا آفریده است!
👤علیرضا پناهیان
🚩دانشگاه امامصادق(ع)- ۹۸.۶.۱۷
http://eitaa.com/joinchat/3071213572C618cfd91f1
#رمان_هاد
پارت۳۳
سعید پرسید:
- برنامه امروزت چیه؟
- باید برم پیش استاد
- استاد؟
آها ... بابا ولش کن، دیگه یادش رفته..
- اینکه من می بینم بمیره هم یادش نمی ره. از هفته پیش تا حالا هر وقت منو دیده یه لبخند می زنه. اگر
روش می شد می گفت چرا نمیای. من از دستش در می رم. فردا باهاش کلاس دارم. نمی خوام شک کنه
- خب شک کنه. تو که می خوای انصراف بدی
- اگر چیزی بگه سر کلاس نمیشه جوابش رو داد. خیلی ناجور حال می گیره. منم که میشناسی کم
نمیارم
- تو آخرش سر کم نیاوردن سرت رو میدی
- سرم بره بهتر از اینکه کم بیارم
سعید دستی به شانه اش زد:
- پیش استاد خوش بگذره. ما می ریم دَدَر
- ما؟
- با بچه ها
- آها! از اون لحاظ
سعید چشمکی زد. دست هایشان را به هم زدند و از هم جدا شدند...
شروین نگاهی به تابلو بخش انداخت.
- مهدوی 224
بالای اتاق ها را نگاه می کرد. در یکی از اتاق ها باز شد و کسی بیرون آمد. از کنار شروین رد شد و
نگاهی به شروین انداخت .یک لحظه با هم چشم در چشم شدند. چشمان آشنایی داشت. همانطور که داشت
فکر می کرد بالای در اتاق ها را نگاه می کرد.
- خودشه
در زد.
- بفرمائید
شاهرخ پشت میزش بود و روی میز خم شده بود.
- ببخشید
استاد سر بلند کرد. با دیدن شروین لبخندی زد
- بفرمائید
شروین وارد شد و نشست.
- زودتر از این منتظرتون بودم
شروین عکس العملی نشان نداد. برگه ها را درآورد و به شاهرخ داد. نگاهی به سوال ها انداخت و
نگاهی به شروین.
- عجب سوال هایی
کنار شروین نشست. خودکارش را درآورد و مشغول توضیح دادن شد. گاهی از شروین سوال می کرد
وجواب می خواست. وقتی تمام شد شروین دستی به موهایش کشید و نفسش را بیرون داد. شاهرخ گفت:
- از اون سوال های نفس گیر بود
بعد چایی ریخت و طرف شروین گذاشت. شروین برگه هایش را جمع کرد. شکلاتی از توی ظرف برداشت.
- اینطور که معلومه خیلی به درس علاقه داری. این سوال ها برای هر کی پیش نمیاد
شروین چایی اش را برداشت ولی حرفی نزند. شاهرخ به صندلی تکیه داد و درحالیکه به قاب عکس
روبرویش خیره شده بود گفت:
- بهترین سال های عمر آدم دوران دانشجوئیه. با بچه ها شیطنت می کنی، با استادها کل کل می کنی. یاد
اون موقع ها افتادم . من همیشه با سوال هام پاپیچ استادها می شدم. توی همون کتاب هایی که بهت دادم
نمونه سوال هام هست. اگر دقت کنی متوجه میشی
شروین به سرفه افتاد. شاهرخ لیوانی آب برای شروین ریخت و درحالیکه به کمرش می زد پرسید:
- چی شد؟
شروین سرفه کنان جواب داد:
- هیچی ... شیرین بود. پرید تو گلوم
لیوان آب را گرفت. شاهرخ پرسید:
- راستی کتاب ها به درت خورد؟
شروین لیوان را سر کشید.
- نه. هنوز وقت نکردم ولی سعی می کنم بخونمشون
سریع بلند شد.
- بابت جواب ها ممنون
استاد تا دم در همراهش رفت.
ادامه دارد
✍ میم مشکات
http://eitaa.com/joinchat/3071213572C618cfd91f1