مایکل دَنْدریا یک افسر سازمان سیا است که در ژوئن ۲۰۱۷ (خرداد ماه ۱۳۹۶) به عنوان مدیر جدید اداره عملیاتهای مخفی سیا در ایران منصوب شد.
او در عملیات جستجو و تعقیب اسامه بن لادن و همچنین قتلهای هدفمند پهپادی آمریکا نقش مهمی برعهده داشتهاست.
در طول عملیات جستجو و شکار اسامه بن لادن، دندریا تجزیه و تحلیل فرضیههای رقیب را انجام میداد تا پیشبینی نماید که چه کسانی ممکن است در پناهگاه اسامه بن لادن حضور داشته باشند و در کنار او هدف قرار گیرند.
از جمله فعالیتهای دیگر دندریا، میتوان به نظارت بر بازجوییهای ابوزبیده، عبدالرحیم النشیری و خالد شیخ محمد اشاره کرد که در گزارش مجلس سنای ایالات متحده مصداق «شکنجه» دانسته شده بودند. آنطور که گفته شده، او در ترور #عماد_مغنیه از فرماندهان ارشد حزبالله لبنان در دمشق، سوریه نقش داشتهاست. او بابت حمله به اردوگاه چپمن در خوست افغانستان که منجر به کشته شدن هفت مأمور سازمان سیا توسط یک بمبگذار انتحاری گشت، به شدت سرزنش شد.
حملهٔ پهپاد نقطهزن در سوم ژانویهٔ ۲۰۲۰، که به شهادت #حاج_قاسم_سلیمانی و تعدادی از اعضای حشدالشعبی در نزدیکی فرودگاه بغداد انجامید از جمله بزرگترین عملیات دندریا به شمار میآید.
نام مستعار او «آیتالله مایک» و «شوالیهٔ سیاه» است.
@mohabbatkhoda
9.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 امانتی پیامبر(ص)
◾️شهادت حضرت زهرا(س) تسلیت باد.
#تصویری
@Panahian_ir
سلام علیکم جمیعا شبتون بخیر
تسلیت میگم ایام شهادت سیده زنان عالم
فاطمه زهرا سلام الله علیها رو به محضر امام زمان عج و رهبر معظم انقلاب
وشما عزیزان
امیدوارم در این ایام فاطمیه راه و رسم فاطمی بودن رو یاد بگیریم و در مسیر فاطمه زهرا زندگی کنیم
مهمترین کار فاطمه زهرا سلام الله علیها
دفاع از ولایت بود
و این مهمترین کاری هست که تک تک ما موظفیم الگو بگیریم و مدافع حریم ولایت باشیم
بدونیم کی اقدام کنیم ، کی سکوت کنیم ، کی فریاد بزنیم
بفهمیم که برای دفاع از ولایت باید خودمون رو فدای امام کنیم
فاطمه زهرا سلام الله علیها الگوی زن مسلمان و با تقوا یی هستند که در تمام زوایای مختلف زندگی بهترین انتخابها رو داشتند و تمایلات خودشون رو بدرستی مدیریت کردن
فرزندی
مادری
همسری
عبادت وبندگی
همه وهمه درجه یک وکامل بودن.
گریه بر مصائب اهل بیت علیهم السلام خیلی خوبه اما گریه با بصیرت خوبتر ه
انشاالله در تمام مراسم هایی که شرکت میکنید همه دوستان رو دعا کنید
و از خدا بخواهید که به حق مظلومیت خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها
فرج فرزندش مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را نزدیک کند
و ما و شما رو در زمره یاران ایشان قرار بده
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🙏🙏◾️◾️◾️
#رمان_هاد
پارت۱۲۹
- از کجا معلوم راهی که اون پیدا کرده درسته؟
- از نتیجش. آرامشی که اون داره کمتر کسی داره. همه تلاش می کنن که به آرامش برسن و وقتی یکی توی این سن کم اینقدر آروم باشه یعنی کوتاهترین فاصله رو طی کرده
- ولابد اون کوتاهترین مسیر دین و دینداریه؟
- مشکل تو با دین چیه؟
- به نظر من دین آدمو محدود می کنه. آزادیت رو می گیره. نمی تونی اونجور که دوست داری زندگی کنی
- قبول دارم که دین آدمو محدود می کنه اما مسئله اینجاست که آیا همه محدودیت ها بده؟ایستادن پشت
چراغ قرمز، بستن کمربند، سرعت مجاز ... همه و همه آدمو محدود می کنه اما در عوض سلامتی و
امنیت رو بهت میده. قطاری که از ریل خارج شده شاید رها باشه اما هرگز به ایستگاه نمی رسه. دین یعنی قانون. اگر بی قانونی خوبه پس چرا آدم ها اگر کسی بهشون تعرضی بکنه شاکی میشن؟ پس محدود کردن دزد و قاتل کار بدی نیست. فرق دین با قوانین جامعه اینه که دزد و قاتل درون تو رو کنترل می
کنه تا تبدیل به کسی نشی که جامعه بخواد به زور بهت دستبند بزنه و حبست کنه
- یعنی تو می خوای بگی همه آدم ها دزد و قاتل ان؟
- کسی که با رفتارش آرامش خودش و اطرافیانش رو سلب می کنه دزدی نکرده؟ کسی که خوبی های
خودش رو از بین می بره قاتل نیست؟ ما فقط به ظاهر نگاه می کنیم. مشکل از درونه اما خودمون رو گول می زنیم و به جای درست کردنش انکارش می کنیم
- اما خیلی ها دین ندارن اما همون آرامشی رو دارن که هادی داره دارن
- هرکسی در درونش قدرت تشخیص خوبی و بدی رو داره. دین که یه اتفاق فضایی نیست. فقط یه نقشه است که به قطب نمای درونت کمک می کنه. اگر نقشه نباشه بازم قطب نما جهت شمال رو نشون میده
فقط ممکنه به جای راه کوتاه مسیر های طولانی و پرپیچ و خم رو انتخاب کنه
- پس قبول داری که بدون دین هم میشه به مقصد رسید
- اگر دین نباشه ممکنه مجبور باشی کیلومترها شنا کنی تا به مقصد برسی ولی دین یه بلیط هواپیما برات
می گیره و در عرض یک ساعت تو رو از اقیانوس رد می کنه. نگفتم تنها راهه گفتم کوتاهترین راهه.
هزینه کمتر سود بیشتر. این بده؟
- خب شاید یکی بخواد شنا کنه!
- حرف خنده داریه! آره شاید شنا کردن هم جواب بده اما مسئله اینجاست که تو اونقدر وقت نداری که با آزمون و خطا به نتیجه برسی. هیچ کس دنبال راه طولانی و پر دردسر نمیره
شروین نگاهی به شاهرخ که همانطور با گوشی ور می رفت حرف می زد انداخت و دوباره سرش را
به طرف خیابان برگرداند. شاهرخ سربلند کرد و کمی با نگاهش در پیاده رو جستجو کرد و گفت:
- اینجا نگه دار باید یه چیزی بخرم
تا ساعت چهار اکثر کارها تمام شده بود. شروین و شاهرخ دم بیمارستان منتظر علی بودند. بالاخره سر و کله اش پیدا شد.
- من با ماشین خودم میام
- سوار شو بریم. به اون لگن هم می گن ماشین؟
- خب اگه با شما بیام ماشین خودم می مونه. اونوقت صبح بدون ماشین می مونم
شاهرخ با لحنی خاص گفت:
- تو هم مثل بقیه با وسایل نقلیه عمومی بیا
و کلمه وسایل نقلیه را چنان با لحن ادبی گفت که بالاخره علی رضایت داد سوار شود.
- نکته آموزشیش بود؟
- دقیقا! با اون پراید داغونت آبروی ما رو هم می بری
- حالا وقتش می شه برای همین لگن التماس کنی
قبل از اینکه شاهرخ جوابی بدهد شروین گفت:
- شاهرخ؟ اگر ماشین نبود کافیه اشاره کنی
شاهرخ و علی که هر دویشان دهانشان از این طرفداری غیرمنتظره باز مانده بود نگاهی به هم انداختند.
شاهرخ خودش راجمع و جور کرد.
- واووو! حال کردی؟ دیگه برام کلاس نذار
بعد با قیافه ای جدی رو به شروین ادامه داد:
- قربون دستت شروین. فردا اون بنز رو بیار. یه جلسه کاری مهم دارم
شروین دنده را عوض کرد و گفت:
- حالا من یه چیزی گفتم. جنبه داشته باش
علی خنده اش گرفت ولی آمبولانسی که از کنارش رد شد باعث شد خنده اش فروکش کند. شاهرخ برگشت چیزی بگوید که دید علی ساکت شده و توی فکراست. برای اینکه اذیتش کند گفت:
- زندگی پر از ناامیدیه. خیلی بهش فکر نکن
علی که انگار حرف شاهرخ را نشنیده باشد گفت:
- یاد هادی افتادم. وقتی صبح باباش رو آوردن رنگش پریده بود. یکی دوبار نزدیک بود از حال بره.
باباش سکته کرده بود. هرچی شوک زدیم فایده نداشت و آخرش...
مونده بودم چطور بهش بگم. وقتی فهیمد عکس العمل خاصی نشون نداد. ولی از چشماش معلوم بود
حالش خرابه. گفت می خواد با باباش تنها باشه. با اینکه می ترسیدم ولی گذاشتم بره تو و خودم جوری
ادامه دارد....
✍ میم مشکات
@mohabbatkhoda