#نهج_البلاغه
🔴وَمَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ
💎كسى كه تقوا و ورع او كم شود قلبش مى ميرد»
🖌 زيرا حيات قلب به احساس مسئوليت در پيشگاه خدا و در برابر مردم ووجدان خويش است. قلبى كه احساس مسئوليت نكند و عكس العمل مناسب در مقابل خطا نشان ندهد مرده است و به يقين بى تقوايى سبب مرگ قلب می سود.
کتابخانه علامه محدث نوری سعادت آباد
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🌻موضوع:
*آگاهی در افراد باتجربه و غرور در بعضی جوان ها*
💐سوره، آیه: یوسف/۱۴
بسم الله الرحمن الرحیم
"قَالُواْ لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَّخَسِرُونَ؛
(فرزندان یعقوب) گفتند: اگر گرگ او را بخورد، با آنکه ما گروهى قوى هستیم، در آن صورت ما زیانکار (و بى کفایت) خواهیم بود."
🌷پیام ها:
۱. گاهى بزرگ ترها از روى تجربه و آگاهى، احساس خطر مى کنند، امّا جوان ها به قدرت خود مغرورند و خطر را شوخى مى گیرند. «ونحن عصبة» (پدر نگران، ولى فرزندان مغرورِ قدرت خود بودند.)
۲. قوى بودن، دلیلى بر امین بودن نیست. (برادران یوسف قوى بودند، «نحن عصبة»، ولى امین نبودند)
۳. برادران از این که گرگ یوسف را پاره کند، ابراز نگرانى نکردند ولى در برابر این که نیرومندى و قدرت آنان مخدوش گردد، عکس العمل نشان دادند. «ونحن عصبة انّا اذاً لخاسرون»*
۴. اگر کسى مسئولیّتى را بپذیرد و خوب انجام ندهد، سرمایه، شخصیّت، آبرو و وجدان خود را در معرض خطر قرار داده و زیانکار خواهد بود. «لخاسرون»
۵ . ظاهر فریبى و ابراز احساسات دروغین، از دسیسه هاى افراد دو رو و منافق است. (برادران در حضور پدر گفتند:) «انا اذاً لخاسرون»
۶. برخى براى رسیدن به اهداف شوم خود حتّى حاضرند از آبرو و شخصیّت خود صرف نظر کنند. «انّا اذاً لخاسرون»
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
کتابخانه علامه محدث نوری سعادت آباد*
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
*🌴قالیچه سوخته🌴*
مردی ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷده بود و ﻓﻘﻂ يك ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺩﺍﺷﺖ، ﮔﻮﺷﻪ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍﯼ كه ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ: ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ١٠٠ ﯾﺎ ۱۵۰ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ نمیخریم. ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ و به ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ میرفت.
داخل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ، ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﯽ ﺷﺪﻩ كه ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ؟
ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺰﻟﻤﻮﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ، ﺫﻏﺎلها ﺭﯾﺨﺖ و ﻗﺎﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ.
ﻫﺮ ﭼﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ مىتونى ﺍﺯﻡ ﺑﺨﺮ، ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻡ ...
ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ پرسید: گفتی ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ؟
گفت: بله.
مغازه دار گفت: ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﺍی اﺭﺑﺎﺏ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ ١ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺯﺕ ﻣﯿ ﺨﺮﻡ.
قالیچه رو خرید و روی میزش پهن کرد و تا آخر عمرش آن یک قسمتی که سوخته بود رو همیشه گلمحمدی و رز میخرید و روی قسمت سوخته قالیچه که به اندازه کف دست بود پرپر می کرد و دوستان صمیمی و همکارانش همه به نیت تبرک یک پر از گل را برداشته یا در جانمازشان میگذاشتند یا در قوری چای یا غذایشان می ریختند.
اوﻥ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ تو روضه سوخته ﺑﻮﺩ قیمت گرفت، کاش دلمون تو روضهها بسوزه.
اونوقت بگیم: دلمون سوخته بیبی، چند میخری؟!😭
کاش حسینی باشیم و حسینی بمیریم🤲
*صلیاللهعلیکیااباعبدالله*
🏴🏴🚩🏴🏴🚩🏴
امام صادق(ع)
همه ی ما اهل بیت کشتی نجاتیم؛ اما کشتی جدم #حسین وسیعتر و در عبور از امواج سهمگین دریاها سریعتر است.🌹
بحار؛ ۲۶:۳۲۲
کتابخانه علامه محدث نوری سعادت آباد
🏴🌺🏴🌺🏴🌺
بسم الله الرحمن الرحیم
"فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَن يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَٰذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ؛
هنگامی که او را با خود بردند، و تصمیم گرفتند وی را در مخفیگاه چاه قرار دهند، (سرانجام مقصد خود را عملی ساختند؛) و به او وحی فرستادیم که آنها را در آینده از این کارشان با خبر خواهی ساخت؛ در حالی که آنها نمیدانند."
🌷یک نکته:
از آنجا که خداوند اراده کرده یوسف را حاکم کند، باید دوره هایی را ببیند. بَرده شود تا به بردگان رحم کند. به چاه و زندان اُفتد تا به زندانیان رحم کند. همانگونه که خداوند به پیامبرش می فرماید: تو فقیر و یتیم بودی تا فقیر و یتیم را از خود نرانی«اَلَمْ یَجِدْکَ یَتیٖمًا....فَاَمَّا الْیَتیمَ فَلاتَقْهَرْ....»(ضحیٰ/۱۰_۶)
🌿پیام ها:
۱. اتّفاق نظر و اِجماع چند نفر، نشانهٔ حقانیّت نیست«أَجْمَعُوا أَن يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ»
۲. زمانی به یوسف وحی شد که وی از خانواده دور شد و مورد بی مِهری برادران قرار گرفت«فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ....أَوْحَیْنَا إِلَیْهِ»
۳. اِمداد الهی، در لحظه های حسّاس به سراغ اولیای خدا می آید«فِی غَیَابَتِ الْجُبِّ وَ أَوْحَیْنَا»
۴. یوسف در نوجوانی، شایستگی دریافت وحی الهی را دارا بود«أَوْحَیْنَا إِلَیْهِ»
۵. خداوند اولیای خود را با سختی ها آزمایش و آنان را هدایت می کند«أَوْحَیْنَا إِلَیْهِ»
۶. از کارهای زشت با اِشاره و کنایه یاد کنید(در اینجا توطئهٔ قتل یوسف، با کنایه مطرح شده است)«بِأَمْرِهِمْ»
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
کتابخانه علامه محدث نوری سعادت آباد
🏴🌸🏴🌸🏴🌸🏴
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
✅ شگفتانه تابستان!
✍انجیر شگفتانهی میوههای تابستان است! گویی همه حرارت خورشید و تلاش تابستان به ثمر رسیده تا انجیرهای شیرین برسند و به تن و جان عصارهی شیرین و مغذی را برسانند.
انجیر ادرار آور و عرق آور است و میتواند حرارت بدن را کم کند، مقوی کلیه باشد، در بهبود هضم کمکرسان شود و البته ضد التهاب است و در سرفه و مشکلات ریوی توصیه میشود. انجیر منبع غنی فیبر، قند، پتاسیم، فسفر، کلسیم و انواع ویتامینها است پس در پیشگیری از بیماریهای قلب و عروق، در کنترل فشار خون، در رفع یبوست، در درمان دردهای آرتروز و در پیشگیری از پوکی استخوان و درد مفاصل بینظیر است. انجیرهای شیرین گوگرد دارند و در ریزش مو بسیار توصیه شدهاند.
گرم و تر است و مولد خون، لذیذ است و در بانوان شیرده در افزایش تولید شیر کمکرسان!از همه اینها که بگذریم میوهی بسیار زیبایی است شکل خاص آن، دم کوتاه، و وقتی باز میشود آنهمه ظرافت در چینش دانهها چشم را خیره می سازد و جان آدمی از اینهمه بخشندگی و لطف خالق لبریز میشود!
🌹انجیر
کتابخانه علامه محدث نوری سعادت آباد
🔅
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
📚کتاب تنها گریه کن
فصل دهم/ قسمت ۹۸
📖 مردم فکر می کنند گردش و مهمانی و بگو و بخند، حواس مادری را که
و زودتر از او از دنیا رفته، پرت می کند، ولی نمیدانند یاد بچه ی آدم توی دلش است؛ نه جلوی چشمش، یا بین یادگاری هاش، یا حتی در اتاق و خانه اش.
به حاج حبیب هم همین حرف ها را زدم، وقتی تصمیم گرفت خانه را عوض کند، به هوای اینکه خاطره های محمد آزارم می دهد. ولی دخترها و دامادها و فامیل که می آمدند و اصرار می کردند برویم برای گشت و گذار و هواخوری، نه نمی آوردم. نمی خواستم فکر کنند داغ محمد نشسته روی دلم و زندگی ام را تعطیل کرده است. اصلا خجالت می کشیدم در انظار مردم گریه کنم. وقتی یادم می افتاد حضرت زینب علیه السلام در یک روز چقدر داغ دید و صبر کرد، دندان سر جگر می گذاشتم، توسل می کردم و آرام می شدم. میان جمع برای محمدم شیون نکردم. گریه هایم را هم نگه می داشتم برای خلوت و سحر؛ حتی آن اوایل که توی مراسم ها هرکسی یه گوشه ای بق می کرد و به آب و غذا بی میل بود، اولین نفری که می نشست سر سفره، خودم بودم تا بقیه بهانه ای نداشته باشند. برای بقیه سه سال از شهادت محمد گذشته بود، برای من هر روز این سه سال، به اندازه ی سی سال کش آمده بود. نبودن محمد دلم را چنگ می زد، اما کاری نکردم انگشت نما شوم. داغ جوان شوخی نیست! یکی یکی یادم می آمد. محمد تا روز شهادتش چندبار خطر و بلا از سرش گذشته بود. انگار چندباره از خدا گرفته بودمش؛ اما با قسمت نمی شود جنگید، روزی اش چیز دیگری بود خوشا به حالش که خوش روزی بود.
بوی محرم می آمد و همه می دانستند برنامه ی زندگی ما در آن دهه معلوم است. روضه رفتنمان را برای هیچ کاری تعطیل نمی کردیم؛ این شد که زودتر قرار و مدار گذاشتند و یکی دو روزی برای آب و هوا عوض کردن رفتیم کرمجگان.
نشسته بودم توی ایوان خانه باغ که دیدم نوه ام، مسعود، روی پله ها تلوتلو می خورد. اگر نمی جنبیدم، با سر به زمین می خورد. بچه را روی هوا گرفتم، ولی پای خودم لیز خورد و از میان نرده رد شد و گیر کرد. تعادلم را از دست دادم و با سر خوردم به سیمان کنار جوی آبی که از بغل باغچه می گذشت. بچه ها کمک کردند و پایم را از میان نرده آزاد کردند، ولی هم سرگیجه داشتم و عقب سرم اندازه ی یک گردو باد کرده بود، هم نمی توانستم پایم را تکان بدهم. دید چشم هایم تار شده بود. همه را فقط یک شبح می دیدم و نمی توانستم آدم ها را از هم تشخیص بدهم.
دکتر درمانگاه بعد از معابنه ی سطحی، سفارش کرد زودتر برگردیم قم و برای عکس و آزمایش بروم بیمارستان. وقتی رسیدیم قم، بهتر شدم. دیدم واضح شده بود و سرگیجه نداشتم. زیر بار حرف بچه ها نرفتم
🔹️ادامه دارد، ...
کتاب تنها گریه کن/ ۹۸
انتشارات حماسه یاران
🔸️کتابخانه علامه محدث نوری
https://chat.whatsapp.com/LiFiykUwu1e9nKJZedGceG
سخنان مقام معظم رهبری: ایستادن در برابر گرگ ، شجاعت میخواهد و دفع خطر موریانه بصیرت! "بصیرت" سواد نیست "بینش" است. بصیرت، یعنی اینکه نگاهت به "شخصیت"ها نباشد، بلکه همواره به "شاخص"ها چشم باشد بصیرت، یعنی اینکه بدانی حتی مسجد میتواند "مسجد ضِرار" باشد .و پیامبر آن را خراب کند. بصیرت، یعنی اینکه بدانی جانباز صفین میتواند قاتل حسین در کربلا باشد! ملاک حال فعلی افراد است. بصیرت، یعنی اینکه بدانی در جنگ با فتنه نمیتوانی آغازگر باشی اما وقتی شروع کردید باید آن را از ریشه بدر آورید. بصیرت، یعنی اینکه" مالک اشتر"ها را به تندروی و "ابوموسی اشعری"ها را به اعتدال نشناسی! بصیرت، یعنی اینکه بدانی معاویه ها، به سست عنصرهای سپاهِ علی(ع ) دل بستهاند!.. بصیرت یعنی اینکه بدانی: تاریخ تکرار می شود، نه با جزئیاتش، بلکه با خطوط کلی اش.🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست
•در جوابم اینچنین گفت و گریست
•لیلی و مجنون فقط افسانهاند
•عشق در دست حسین بن علیست
●السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
با عرض سلام و احترام. فرا رسیدن ماه محرم، ماه عزای سرور و سالار شهیدان را خدمت تک تک عاشقان آقا تسلیت عرض میکنیم.. 🥀🖤
ان شاءالله زیر سایه آقا بتوانیم بیرق عزای امام حسین را برافراشته نگه داریم.
#محرم #امام_حسین #ماه_محرم
📚کتاب تنها گریه کن
فصل دهم/ قسمت ۹۹
📖 حوصله ی بیمارستان و دکتر و معطلی اش را نداشتم؛ ولی اصلا نمی توانستم پایم را تکان بدهم. گفتم به جای بیمارستان، من را ببرید حاج ممد شکسته بند تا به پایم نگاهی بیندازد. آن بنده ی خدا هم کمی استخوان پایم را بالا و پایین کرد و گفت تمام شد؛ ولی من هنوز درد داشتم، نمی توانستم کف پایم را روی زمین بگذارم. یک طوری درد می پیچید توی پایم که تا مغز سرم می رفت. هر چقدر خواستم به روی خودم نیاورم، فایده نداشت. راضی شدم بروم بیمارستان. بعد از عکس و معاینه، تشخیصشان این بود که پایم را تا بالای زانو گچ بگیرم. خودم را میشناختم. ځلقم تنگ می شد. حوصله نمی کردم بنشینم گوشه ی خانه و دست و پایم بسته باشد؛ همین شد که قبول نکردم. دوباره همان باند و پارچه ها را بستم و برگشتم خانه.
ورم پشت سرم هم این قدر اذیت داشت که شب ها برای این پهلو به آن پهلو شدن، نمی توانستم سرم را روی بالشت بچرخانم. از خواب بیدار می شدم، می نشستم و خودم را جابه جا می کردم.
هفت هشت روزی این وضع را تحمل کردم. گاهی برای روضه، خودم را لنگان لنگان می رساندم خانه ی در و همسایه. می نشستم یک گوشه و حسرت می خوردم. با خودم میگفتم: «اشرف سادات! می بینی زمین گیر شدی؟ مگه بی لیاقتی چطوریه؟ دهه محرم از نصف گذشته و تو نتونستی یه سینی چای بگردونی تو روضه. یه استکان نٓشُستی تو این چند روز» این از کار افتادن برایم خیلی سنگین بود. غصه اش مانده بود سر دلم و بی تابم می کرد. دوست داشتم مثل هر سال از این روضه به آن روضه بگردم و هر خدمتی از دستم برمی آید، انجام دهم؛ دم غروب هم خودم را برسانم مسجد المهدی و روضه ی حاج اقا حسینی را گوش کنم و به یاد محمد که چقدر به این مسجد و عزاداری هایش دلبستگی داشت، چندتا یاحسین بگویم.
اخرشب هم بنشینم و به دست های خشک و ترک خورده ام نگاه کنم. یادم بیاید که خیلی ها به هوای سیده بودنم، دلشان نمی آید حتی یک استکان زیر آب بگیرم، ولی من هرطور شده، با خواهش و اصرار، کارهای روضه را با افتخار و دقت انجام می دهم. از کارهای ساده و معمولی گرفته، تا آشپزی و شستن ظرف های چند صد نفر آدم. پوست دستم را که از کار زیاد توی این روضه و آن روضه زبر شده، چرب کنم و زیر لب بگویم فدای خستگی بچه های امام حسین علیه السلامظ.
محرم آن سال تقدير من چیز دیگری بود. یک هفته در حسرت روضه سوختم تا اینکه صبح روز هشتم محرم زنگ خانه مان را زدند و بعد از سلام وعلیک، خودشان راه بلد، مستقیم رفتند زیرزمین سروقت دیگ ها. کار هرساله شان بود. چندتایی دیگ و ظرف و ظروف برای غذای تاسوعا و عاشورا می بردند مسجد و بعدش هم برمی گرداندند.
تا آن روز باورم نشده بود در این دهه هیچ کاری نکرده ام. بی طاقت رو کردم به یکی از مسجدی ها و پرسیدم: «حاج اکبر! مسجد چه خبر؟ کاری هست؟» جواب داد: «خانم سادات کار که خیلی زیاده، ولی آدم کم داریم.
🔹️ادامه دارد، ...
کتاب تنها گریه کن/ ۹۹
انتشارات حماسه یاران
🔸️کتابخانه علامه محدث نوری
https://chat.whatsapp.com/LiFiykUwu1e9nKJZedGceG
«تربیت اولاد را پیش شما کوچک کردند. تربیت اولاد بالاترین چیزی است که در همهی جوامع از همهی شغلها بالاتر است.
هیچ شغلی به شرافت مادری نیست و اینها منحط (پست) کردند این را.
این خیانت بزرگی است که به ما کردند و به ملت ما کردند.
مادرها را منصرف کردند از بچهداری...
بچهداری را یک چیز منحطی حساب کردند؛ در صورتی که از دامن همین مادرها مالک اشتر پیدا میشود، از دامن همین مادرها حسین بن علی پیدا میشود...»
📖 صحیفه امام خمینی؛ ج۷، ص۴۴۷
🌾از مهم ترین فواید امر به معروف از نظر امام حسین در خطبه ایشان می توان گفت:
-ممکن است امر به معروف و نهی از منکر در زمان حال تاثیر نداشته باشد و در آینده تاثیر گذار باشد؛ مانند قیام فاطمه زهرا(ع)و واقعه کربلا.
🌾-گاهی امر به معروف و نهی از منکر ما، فضا را براي دیگران حفظ می کند؛ مثل ایستادن پشت چراغ قرمز که حتی اگر نیمه شب و خلوت هم باشد، فضا براي دیگران حفظ خواهد شد.
ممکن است امر به معروف و نهی از منکر گناهکار را از گناه باز ندارند، اما لذت گناه را در کام او تلخ می کند. حتی اگر امر به معروف و نهی از منکر هیچ تاثیري نداشته باشد اما با نگفتن، محیط ترس و سکوت حفظ می شود؛ شما باید بگویید تا محیط ترس و سکوت شکسته شود.
🌾حتی اگر امر به معروف و نهی از منکر در دیگران اثر نکند، حداقل براي خود ما تمرین شجاعت و دلسوزي است. حتی اگر دیگران به امر و نهی ما عمل نکنند، اما براي خود ما مقام آفرین(مقامات معنوي)است.
#شرح_خطبه_امام_حسین_درمنا
#بریده_کتاب
🌾اولین مطلبی که حسین بن علی(ع) در این خطبه مطرح ساخته است انحراف از حق و خارج شدن از مسیر صحیح و اصل ولایت و به فراموشی سپردن وصایاي رسول خدا(ص) در این موضوع مهم و اساسی است که رسول
خدا(ص) از اولین روزهاي بعثت و در طول 23سال دوران نبوتش موضوع ولایت و امامت را مطرح و با بیانات مختلف و تعبیرات گوناگون امیرمومنان(ع) را به مردم معرفی می نمودند.
انحرافی که خشت اول این بناي کج با نفی وصیت و با استناد به اجتماع و تصمیم صحابه گذاشته شد؛ دقیقا خشت دوم آن و به فاصله تقریبا دوسال با اتکا به وصیت و بانفی اجتماع و سلب هر نوع اظهار نظر از صاحب نظران و بدون توجه به راي اهل حق و عقد و خبرگان، استحکام بخشیده شد.
🌾پس از ده سال براي انتخاب خلیفه سوم راه دیگري، که مخالف با دو روش قبلی بود، به نام شورا به کار گرفته شد.
اگر این انحراف از مسیر صحیح و تناقض سه ضلعی و تضاد سه قطبی در کیفیت انتخاب خلیفه از نظر یک عده مساله اي مربوط به تاریخ گذشته و عملی انجام شده تلقی می شود، اما نباید فراموش کرد نتایج تلخ آن را.
#شرح_خطبه_امام_حسین_درمنا
#بریده_کتاب
🌾سیدالشهدا(ع) در این خطبه می فرمایند:
-افرادي که به این اعتبار که طرفدار حق و پاسدار فضیلتند، از کوه و عظمت در جامعه برخوردارند و در دل اقویا و ضعفا داراي مهابتند و درنظر همه طبقات احترام به خصوصی دارند.
🌾اما آن انتظارات و توقعاتجامعه اسلامی تحقق نپذیرفت و از دین و قرآن پاسداري ننمودند و در این راه محتمل ضرر مالی نگشتند و حاضر به پذیرش محرومیت و شکنجه و
زندان نگردیدند بسیار مسئول خواهند بود.
🌾بنا به فرمایش سیدالشهدا(ع)صاحب منصبان در دین و جامعه که به حامیان دین و شکنجه شدگان در راه اسلام و تبعیدیان در راه قرآن، ارج ننهادند و براي شکسته شدن حریم اسلام و قرآن فریاد ننمودند، بلکه عملا با دشمنان اسلام مداهنه و راه سازش پیش گرفتند و در نتیجه راه را براي تسلط ظالمان و تضییع حقوق ستم دیدگان هموار ساختند، بسیار مسئول خواهند بود.
#شرح_خطبه_امام_حسین_درمنا
#بریده_کتاب
🌾حسین بن علی(ع) در بخش سوم از این خطبه گروهی از مسلمانان و صحابه و یاران رسول خدا و فرزندان آنها را، که در آن مجلس تاریخی و مهم حضور داشتند، مورد خطاب قرار داد؛ افرادي که سرشناسان جامعه و داراي شخصیت مذهبی اجتماعی بودند و میتوانستند نقشی ایفا کنند و جامعه را به حرکت در آورند.
🌾 آنان که قول و عمل گفتار و کردارشان و حرکت و سکونشان براي آحاد ملت، الگو و سرمشق بود و باید موقعیت و شخصیت خود را بشناسند و ارزش واقعی خود را دریابند و در فکر سعادت جامعه و نجات مظلومین باشند.
🌾ولی در اثر رفاه طلبی و فرار از
سختی ها و مرارت ها و در مقابل عشق به زندگی و لذایذ مادي و گاهی در اثر تحجر و قشري بودن، خود را می بازد و براي نیل به اهداف کودکانه و در «خلود الی الارض» وظیفه خطیر خود را به ورطه فراموشی سپردند و
اوامر و نواهی خدا را به گونه اي که خواسته آنان را تامین می کند، تفسیر و تاویل می کنند و کج راهه به حرکت خود ادامه می دهند.
#شرح_خطبه_امام_حسین_درمنا
#بریده_کتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلیلی برای نگرانی نیست
وقتی آخر هر اتفاقی رو خدا امضا میکنه :))
🦋مَّا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
🪴ﭼﻮﻥ ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺘﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩم ﺑﮕﺸﺎﻳﺪ ، ﺑﺎﺯﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ، ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﺎﺯﺩﺍﺭﺩ ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻓﺮﺳﺘﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﻭ ﺍﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﻱ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .(٢)
📗 فاطر/۲
کتابخانه علامه محدث نوری
سعادت آباد
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴
🌷از_نشانه_هاى_اصلى_ايمان
🌹نهج_البلاغه
💥 لَا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ، حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ، أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِه.
🌎ايمان بنده اى درست نباشد جز آن كه اعتماد او به آنچه در دست خداست بيشتر از آن باشد كه در دست اوست.
✍اشاره به اينكه خدا از يكسو رزق بندگان خود را تضمين كرده و از سوى ديگر وعده داده است كه با انفاق، انسان چيزى را از دست نمى دهد، بلكه خدا پاداشى بيشتر در جنبه هاى مادى و معنوى به او مى بخشد
📘حکمت_310
کتابخانه علامه محدث نوری
سعادت آباد
🏴 🚩 🏴 🚩 🏴 🚩
✨﷽✨
🌹پندانه
🌼خدا با صابران است
✍نقل است دهخدا مادری داشت که بسیار عصبی و پرخاشگر بود. طوری که دهخدا بهخاطر مادرش ازدواج نکرده و پسر مجردی بود و در کنار مادرش زندگی میکرد.
نصفشبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد. مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت: آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد، به گوشهای از اتاق رفت و زار زار گریست.
به خدا گفت:خدایا من چه گناهی کردهام که بهخاطر مادرم بر نفسم پشت پا زدهام. من خود، خود را مقطوعالنسل کردم. این هم مزد من که مادرم به من داد، خدایا صبرم را تمام نکن و شکیباییام را از من نگیر.
گریست و خوابید. شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت:برخیز، در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.
از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامعترین لغتنامه و امثال و حکم است، گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد.
کتابخانه علامه محدث نوری
سعادت آباد
🖤🌷🖤🌷🖤🌷🖤
📚کتاب تنها گریه کن
فصل دهم/ قسمت ۱۰۰
📖 ببین می تونی چندتا از خانم ها رو سفارش کنی بیان. ماشالا همه میرن روضه هیچکی واسه کار نمی مونه. شما بودی بقیه رو راه مینداختی، که خودت این طوری گرفتار شدی.
گفتم: «پام شکسته، ولی هنوز زنده ام و نفس دارم. میام هرطوری شده. خدا رو چه دیدی. شاید آقا نظری کرد و این پای منم آروم شد.» و دست گذاشتم روی ساق پایم که حتی اگر راه نمی رفتم هم درد داشت، چه برسد به اینکه بخواهم بایستم، یا سخت تر از آن بخواهم قدم بردارم. کارهای شخصی ام را هم با کمک بچه ها، آن هم با زحمت و کندی انجام می دادم. بیش از آن نمی توانستم تحمل کنم؛ با کمک محمد آقا، دامادم، سوار ماشین شدم و خودم را به مسجد رساندم. نشستم یک گوشه و نفس زدنم که آرام گرفت، یکی دوتا سینی بزرگ و گونی برنج را گذاشتند کنار دستم و برنج پاک کردیم.
به جز من، چند نفر از خانم های مسجدی هم بودند. از دیدنم ذوق کردند. خودم هم انگار بیشتر می فهمیدم چه نعمتی را از دست داده بودم. خیلی مراعاتم را می کردند. هنوز ظهر نشده بود که سینی برنج را از دستم گرفتند و گفتند خودم را خسته نکنم. نیتشان محبت بود، ولی وقتی ناراحتی ام را دیدند، کوتاه آمدند و سفره ی سبزی ها را کشیدند نزدیک من تا دستم برسد و نیاز نباشد جابه جا شوم. دستم که می خورد
برگهای ترو تازه سبزی و گل هایش را از ساقه جدا می کردم، خدا را شکر می گفتم توی دلم دعا می کردم هیچ وقت دستم از دامن اهل بیت عليهم السلام کوتاه نشود.
درد هم که می پیچید به جانم، دندان به لب می زدم و نفس عمیق می کشیدم، اما صدایم در نمی آمد تا کسی ناراحتم شود. هرطور بود تا آخر شب درد را تحمل کردم و هر چقدر از دستم می آمد، کمک کردم بعد از نه شب، بالاخره شب تاسوعا به مجلس عزاداریِ مسجدی رفته بودم که برایم بوی محمد را داشت.
روز تاسوعا هم خانه نماندم. بچه ها برایم دوتا عصا تهیه کرده بودند؛ این طوری بهتر بود. فقط کافی بود خودم را بکشانم تا مسجد. آنجا می توانستم نشسته کار کنم. سر ظهر، لاشه ی گوسفندهای قربانی شده، رسید به مسجد. باید گوشتشان خرد می شد. دست جنبانديم. چند ساعت بود که بی وقفه کار می کردیم. گاهی چشم هایم سیاهی می رفت، ولی محل نمی دادم. بالاخره رنگ و رویم، حالم را لو داد. کمی ضعف داشتم و رنگم سفید شده بود. اصرار کردند برگردم خانه و استراحت کنم. شاید اگر هر وقت دیگری بود، حرفشان را گوش می کردم؛ ولی آن روز فرق می کرد. همان جا با صدای بلند گفتم: «آقاجان، یا اباعبدالله! اگه تا فردا که روز شماست پای من زمین برسه و بتونم بدون کمک، روی پای خودم بیام اینجا، دیگ های غذای ظهر عاشورا رو تنهایی می شورم.»
این ها را از ته دلم می گفتم. خیلی برایم سخت می شد وقتی بقيه حواسشان به من بود و نه تنها نمی توانستم مثل قبل کارها را سامان بدهم، بلکه حس می کردم باعث زحمت و دردسرم.
🔹️ادامه دارد، ...
کتاب تنها گریه کن/ ۱۰۰
انتشارات حماسه یاران
🔸️کتابخانه علامه محدث نوری
https://chat.whatsapp.com/LiFiykUwu1e9nKJZedGceG
*🦋نوح دیویس*
تازه مسلمان آمریکایی؛
*قیام امام حسین(علیه السلام) سراسر یقین و ایمان بود. در سراسر واقعه کربلا، امام حسین (علیه السلام) در حال عبادت بود؛ چه هنگامی که درحال نماز خواندن بود ......*
☝تازه مسلمانان و رهیافتگان
@Sireyoshshagh