🔻آهن سیرابی مانند گوشت قرمز برای رفع کم خونی مناسب است و هر ۱۰۰gr سیرابی ۵میلیگرم آهن دارد
همچنین باعث تقویت معده،بهبود افسردگی،بلندی قد،پرپشتی مومیشود و برای مبتلایان به MSمفید است.
http://eitaa.com/mohaddesnouri
🌸 لیزالی کارتر
بانوی تازه مسلمان ایرلندی:
✅ اصلاً قصد مسلمان شدن را نداشتم اما اولین باری که صدای اذان را شنیدم، بسیار متحول شدم و شروع کردم به گریه کردن.
یک احساس عجیبی داشتم و بالاخره نتوانستم مسلمان نشوم.
☝تازه مسلمانان و رهیافتگان
__________________________
@Al_Mansour
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هفتادوچهار
دنبال مصطفی میگشتم که نگاهم از
نفس افتاد....😍😳
چشمان مشکی و کشیده اش روی صورتم مانده و صورت گندم گونش گل انداخته بود...
با قامت
ظریفش به سمتم آمد، مثل من باورش نمیشد..😍😁
که تنها نگاهم میکرد و دیگر به یک قدمی ام رسیده بود که رنگ
از رخش رفت و بیصدا زمزمه کرد
_تو اینجا چیکار میکنی زینب؟😳😟😍
نفسم به سختی از سینه رد میشد، قلبم از تپش افتاده و همه وجودم سراپا چشم شده بود تا بهتر او را ببینم...😍☺️
صورت زیبایش را آخرین بار دو سال پیش دیده بودم و زیر محاسن کم پشت مشکی اش به قدری زیبا بود که دلم برایش رفت.. و به نفس نفس افتادم...
باورم نمیشد...😟😍
او را در این #حرم ببینم و نمیدانستم به چه هوایی به سوریه آمده که نگاهم محو چشمانش مانده و پلکی هم نمیزدم...
در این مانتوی بلند مشکی عربی و شال شیری رنگی که به سرم پیچیده بودم، ناباورانه حجابم را تماشا میکرد..😟
و دیگر صبرش تمام شده بود که با هر دو دستش در آغوشم کشید..
و زیر گوشم اسمم را عاشقانه صدا میزد...
عطر همیشگی اش مستم کرده بود، تپش قلبش را حس میکردم و دیگر حال و هوا از این بهتر نمیشد..
که بین
🕊بازوان برادرانه اش🕊مصیبت دو سال تنهایی و تاریکی سرنوشتم را گریه میکردم.. 😭😍
و او با نفسهایش نازم را میکشید..
که بدنش به شدت تکان خورد و ازآغوشم کنده شد...
مصطفی🌸 با تمام قدرت بازویش را کشید تا از من دورش کند،..😡
ابوالفضل غافلگیر شده بود، قدمی کشیده شد..
و بلافاصله با هر دو دستش دستان مصطفی را قفل کرد.😠
هنوز در هیجان دیدار برادرم😍 مانده و از برخورد مصطفی...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
http://eitaa.com/mohaddesnouri
🌺نهج_البلاغه
▫️وَرُبَّ بَعِيد أَقْرَبُ مِنْ قَرِيب، وَقَرِيب أَبْعَدُ مِنْ بَعِيد
🟤چه بسا بيگانه اى كه خويشاوندتر از خويشاوند است، و چه بسا خويشاوندى كه از بيگانه، بيگانه تر است.
✍اشاره به اينکه پيوندهاى نسبى هميشه دليل بر پيوند دل ها و نزديکى فکرها نيست; گاه مى شود دور افتادگان به انسان از نزديکان نزديک ترند. آنچه مهم است پيوند دل و ارتباط ارواح به يکديگر است که اگر در نزديکان پيدا نشد مى توان آن را در دور افتادگان جستجو کرد.
📚 #نامه_31
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌸هر روز با قرآن 🌸
پیامهای آیه فوق ⇧⇩:
1- گاهى از افراد متّقى نيز گناه صادر مىشود.
2- خطرناكتر از انجام گناه، غفلت از گناه و بىتوجّهى به زشتى آن است. متّقين اگر هم گناه كنند، بلافاصله استغفار مىكنند.
3- نشانهى تقوا، توبه از گناه است.
4- ياد خدا، رمز توبه است.
5- تا ياد خدا در دل گناهكار زنده است، مىتواند در مدار متقين وارد شود.
6- گناه، ظلم به خويشتن است.
7- تنها خداوند است كه گناهان را مىبخشد.
8- متّقى كسى است كه اصرار بر گناه نداشته باشد. زيرا اصرار بر گناه، نشانهى سبك شمردن آن و غفلت از ياد خداست.
9- اصرار آگاهانه بر گناه، سبب محروميّت از مغفرت الهى ،است.
📗آل عمران/۱۳۵
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
5.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز را
با نامت آغاز میکنم
بِسْمِ ٱللّهِ ٱلْنور
بِسْمِ ٱللّهِ عَلىٰ کُلِّ ٱلْنور
🍀خدایا
امروز به زندگیمان
نورِ رحمتِ بی انتهایت را بتابان🌱
روزتان بخیــــر 🌻
به برکت ذکر :
🌸یا قاضی الحاجات🌸
ای برآورنده حاجت ها
http://eitaa.com/mohaddesnouri
🔻اگر فرزندت ....
✅ اگر ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﭘﺮﺧﺎﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ؟
ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻮ ﺧﺸﻦ ﻭ ﺳﺨﺘﮕﯿﺮﯼ...
✅ اگر ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺿﻌﯿﻔﻪ؟
ﺯﯾﺮﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻬﺪﯾﺪﺵ ﻣﯿﮑﻨﯽ...
✅ اگر ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﮑﻨد؟
ﺯﯾﺮﺍ ﺑﻬﺶ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﻤﯿﺪﯼ...
✅ اگر ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﺖ ﻣﯿﮑﻨد؟
ﺯﯾﺮﺍ ﺑﻐﻠﺶ ﻧﻤﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﻧﻤﯽﺑﻮﺳﯿﺶ...
✅ اگر ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﮔﻮﺷﻪ ﮔﯿﺮ است؟
ﺯﯾﺮﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺸﻐﻮﻟﯽ...(ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ)
❓تذکر
❌ﻧﻤﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﺴﺎﻟﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻄﺮﻧﺎﮎ ﻭ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺩﺭﻣﺎﻧﻨﺪ
✅ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ:
ﭘﺪﺭﺍﻥ و ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ؛
🌷ﮐﻮﺩﮐﺘﺎﻥ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻤﺎﯼ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺷﻤﺎﺳﺖ..
🌺 ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ می خوﺍﻫﻨﺪ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
#پورحاتم، کارشناس خــ🌱 ـــانواده
و استاد دانشگاه
http://eitaa.com/mohaddesnouri
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هفتادوپنج
از برخورد مصطفی زبانم بند آمده بود که خودم را به سمتشان کشیدم و تنها یک کلمه جیغ زدم..
_برادرمه!😵😥
دستان مصطفی سُست شد،..
نگاهش ناباورانه بین من و 🕊ابوالفضل🕊 میچرخید..
و
هنوز از ترس مرد غریبه ای که در آغوشم کشیده بود، نبض نفسهایش به تندی میزد...
ابوالفضل🕊، سعد🔥 را ندیده بود و مصطفی را به جای او گرفت😐😑 که با تنفر دستانش را رها کرد،..
دوباره به سمت من برگشت و دیدن این سعد خیالی خاطرش را به هم ریخته بود که به رویم تشر زد
_برا چی تو این موقعیت تو رو کشونده سوریه؟😠
در سرخی غروب آفتاب، چشمان روشن مصطفی میدرخشید،..
پیشانی اش خیس عرق شده و از سرعت عمل حریفش شک کرده بود...
که به سمتمان آمد و بی مقدمه از ابوالفضل پرسید
_شما از #نیروهای_ایرانی هستید؟😍🇮🇷
ازصراحت سوالش ابوالفضل به سمتش چرخید و به جای جواب با همان زبان عربی توبیخش کرد
_دو سال پیش خواهرم #بخاطرتو قید همه ما رو زد، حالا انقدر غیرت نداشتی که #ناموست رو نکشونی وسط این معرکه؟😐😡
#نگاه_نجیب مصطفی به سمت چشمانم کشیده شد،...
از همین یک جمله فهمید چرا از بی کسی ام در ایران گریه میکردم..
و من تازه #برادرم🕊 را پیدا کرده بودم که با هر دو دستم دستش را گرفتم تا حرفی بزنم و مصطفی امانم نداد
_من جا شما بودم همین الان دست خواهرم رو میگرفتم و از این کشور میبردم!😊
در برابر نگاه خیره ابوالفضل،😠 بلیطم را از جیب کاپشنش بیرون کشید و به رفتنم راضی شده بود که صدایش لرزید
_تا اینجا من مراقبش بودم، از الان با شما!😊
بلیط را به طرف ابوالفضل گرفته بود،..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
http://eitaa.com/mohaddesnouri