eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
■ترس یزید پس از سوگواری‌ها و روشنگری‌های اُسرای اهل بیت علیهم السّلام در شام و دستور خروج کاروان اسرا از شام در نهم ماه صفر
■●ماه صفر به نهمین روز خود رسید. در تاریخ صدر اسلام، سه حادثه‌ی مهم در روز نهم صفر رخ داده است. ■● ۱- حادثه‌ی نخست در سال ۳۷ هجری‌قمری، در دوران حکومت امیر‌المؤمنین عليه السلام است. ■●عمّار‌یاسر; یار وفادار و والامقام امیر‌المؤمنین عليه السلام، همان ‌که پیغمبر‌اکرم صلي الله عليه و اله او را شاخصی برای تشخیص حقّ از باطل قرار داده بودند، در آن روز، در جنگ صفّین به شهادت رسید. ■●این پیرمرد عارف ‌والا‌مقام که فدایی امیر‌المؤمنین عليه السلام بود، با آن همه رفعت مقام، با زبان روزه و تشنه‌کام، تا آخرین لحظه‌ جنگید و زخم‌های فراوانی برداشت. هنگامی که برای فرو‌نشاندن عطش برای ادامه‌ی مبارزه و کارزار به جمع یاران حضرت مراجعه کرد و به‌جای آب، پیاله‌ای شیر به او دادند که بنوشد، به یاد سخن پیامبر‌اکرم صلي الله عليه و اله افتاد؛ که به او فرموده بودند: آخرین بهره‌ی تو از این عالم، پیاله‌ای شیر است. یقین کرد که شهادتش فرا رسیده است. شیر را نوشید؛ به میدان رفت و در جریان کارزار به شهادت رسید. رضوان و رحمت خدا بر این یار وفادار پیامبر‌اکرم صلی الله عليه و اله و امیر‌المؤمنین عليه السلام باد. ■●بزرگواری که پدر و مادر او نیز هر دو شهیدند. دو شهید نخستین اسلام، یاسر و سمیّه بودند؛ که از آنها عمّار متولّد شد. ■●او در روزهای نخستین ایمان آوردن به پیامبر صلوات الله عليه و اله در کنار پدر و مادرش، شکنجه‌ها را متحمّل شد؛ منتهی شهادت نصیب پدر و مادر او شد و او باقی ماند تا به اسلام خدمت کند و در رکاب امیرالمؤمنین عليه السلام هم فداکاری نماید. ■●استادمهدی طيب٢١ آذر ١٣٩٢، ٩صفر ١٤٣٥ -●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●ماه صفر به نهمین روز خود رسید. در تاریخ صدر اسلام، سه حادثه‌ی مهم در روز نهم صفر رخ داده است. ■
■●۲-جنگ نهروان (۹صفر) یک سال بعد از این واقعه، در سال ۳۸ هجری‌قمری، در همان دوران خلافت امیر‌المؤمنین عليه السلام ، ماجرای پیش آمد. جنگی که نطفه‌ی آن در بسته شد. ■●بعد از اینکه سپاهیان ، قرآن‌ها را بر سر نیزه کردند، گروهی خشکه‌مقدّس، ولی محروم از فهم، بصیرت و درک، فریب ظاهر را خوردند؛ از امیر‌المؤمنین عليه السلام صف جدا کردند و ایشان را مجبور کردند را که تا یک‌ قدمی خیمه‌ی معاویه پیش رفته بود و شاید دقایقی تا پیروزی قطعی امیر‌المؤمنین عليه السلام فاصله نبود، برگردانند و بعد هم حضرت را وادار کردند تن به حکمیت بدهند؛ آن هم نه با حَکَمی که خود امیر‌المؤمنین عليه السلام موردنظرشان بود؛ یعنی مالک‌اشتر وقتی او را نپذیرفتند، امیر‌المؤمنین عليه السلام فرمودند: ابن‌عباس؛ ولی خوارج او را هم نپذیرفتند و پیر خرفت ساده‌لوح و دور از بصیرتی به نام ابو‌موسی‌اشعری را به امیر‌المؤمنین عليه السلام تحمیل کردند تا در ماجرای حَکَمیت، از جانب امیر‌المؤمنین عليه السلام در برابر عمر‌وعاص خدعه ‌ورز نقش حکم را ایفا کند. ■●بعد هم ماجرای عزل امیر‌المؤمنین عليه السلام توسّط ابوموسی‌اشعری و عزل و همزمان نصب معاویه توسّط عمروعاص در داستان حکمیت که پیش آمد؛ خوارج گفتند: هم ما خطا کردیم؛ هم علی عليه السلام خطا کرد! ما توبه می‌کنیم؛ علی عليه السلام هم باید توبه کند! و اگر توبه نکند، با او می‌جنگیم؛ و بالاخره ماجرای جنگ نهروان پیش آمد. ■●خوارج به‌قدری فتنه‌گری کردند که امیر‌المؤمنین عليه السلام علی‌رغم همه‌ی حلم و صبری که در برابر آنها ورزیدند، از این جریان بی شعور، جامد‌الفکر، مقدّس‌مآب و بسیار خشن، برای اسلام احساس خطر کردند. ■●جریان‌های تکفیری امروز، گروه‌های به ظاهر مقدّس، ولی فاقد فهم، شعور و بصیرت و متکّی به خشونت، قتل و غارت به خوبی این جریان را نشان می‌دهند. اینها نمونه‌هایی از جریان خوارج هستند. ■●امیر‌المؤمنین عليه السلام احساس خطر کردند و ماجرای پیش آمد که در چون امروزی این جنگ آغاز شد و سرانجام به پیروزی قاطع امیر‌المؤمنین عليه السلام ختم شد. امّا از دل اندک تعداد باقی‌مانده از سپاه خوارج که کمتر از شمار انگشتان دو دست بودند، فتنه‌ی به شهادت رساندن امیر‌المؤمنین عليه السلام شکل گرفت و نهایتاً امیر‌المؤمنین عليه السلام در محراب عبادت با ضربت شمشیر زهرآلود عبد‌الرّحمن‌بن‌ملجم‌مرادی، که یکی از همین طایفه‌ی نهروان بود، مضروب شدند و پس از حدود چهل‌و‌هشت ساعت به شهادت رسیدند. ■●امروز به این لحاظ هم روز مهمّی است و می‌توان درس‌های بزرگی از ماجرای آموخت؛ همان‌طور که از ماجرای درس‌های زیادی می توان آموخت. ■●جلسه‌ی ٢١ آذر ١٣٩٢_٩ صفر ١٤٣٥ - استاد مهدی طيب●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●۲-جنگ نهروان (۹صفر) یک سال بعد از این واقعه، در سال ۳۸ هجری‌قمری، در همان دوران خلافت امیر‌المؤمن
■●۳-حرکت قافله‌ی اسرا از شام به سمت مدینه ■●حادثه‌ی دیگر در روز ، در سال ٦١ هجری‌قمری واقع شده است. در این روز قافله‌ی اسرا از شام به سمت مدینه، حرکت داده شدند. اشاره کرده‌ایم که قافله‌ی اسرا در مدّت کوتاه بین اوّل صفر تا نهم صفر، که هشت، نه روز بیشتر نبود، در شهر که بویی از اسلام واقعی نبرده بود و اسلامشان اسلام اموی بود، چنان بذر آگاهی و بیداری پراکندند، که حکومت یزید از شورش مردم شام کاملاً احساس خطر کرد و برای اینکه خود را از این خطر مصون بدارد؛ در صدد برآمد قافله‌ی اسرا را از سر خود باز کند. لذا بنا‌به نقل اغلب تواریخ، روز نهم ماه صفر، آن قافله از شام حرکت داده شد. ■●این سه حادثه‌ از وقایع صدر اسلام، که تاریخ در روز نهم صفر، یعنی همچون امروزی، ثبت کرده است. ■●مطالب جلسه‌ی ۲۱ آذر ۱۳۹۲،- استاد مهدی طيب●■
■●حاج محمد اسماعیل دولابی●■ ■سلمان پشت سر حضرت علی علیه السّلام که راه میرفت، جای پای جداگانهای از او بر جا نمیماند، چون پا جای پای مولا میگذاشت. ■دوست اهل بیت علیهم السّلام از خود تشخیص و نظریه و سلیقهی علیحدّه ندارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیه 255 سوره بقره قسمت چهارم بخش سوم1⃣ ● مراد از كرسى و در كافى از زراره روايت آورده كه گفت : من از امام صادق (عليه السلام ) از قول خداى عزوجل پرسيدم ، كه مى فرمايد: ((وسع كرسيه السموات و الارض )) آيا آسمانها و زمين گنجايش كرسى را و يا كرسى گنجايش آسمانها و زمين را دارد؟ فرمود: هر چه تو تصور كنى در كرسى هست ، و كرسى گنجايش آن را دارد. مولف : اين معنا در تعدادى از روايات وارده از ائمه اهل بيت (عليه السلام ) آمده كه همه نزديك به معناى سؤال و جواب در روايت بالا است ، و اين سؤال و جواب ظاهرا غريب است ، براى اينكه وقتى اين سؤال جا دارد كه كلمه ((كرسى )) به دو جور قرائت شده باشد، يكى به صداى بالا، كه در آن صورت معناى جمله چنين مى شود: ((آسمانها و زمين كرسى خدا را در خود جاى داده اند))، و يكى به صداى پيش كه در آن صورت معناى جمله چنين مى شود: ((كرسى خدا آسمانها و زمين را در خود مى گنجاند))، و آن وقت زراره بپرسد كدامش درست است ؟ ولى در ميان قرائت كنندگان قرآن كسى جمله را به صورت اول قرائت نكرده بود، تا جائى براى اين سؤال باشد. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 517 پس ، از ظاهر قضيه چنين به نظر مى رسد كه سؤال نامبرده ناشى از يك توهم عاميانه است كه از كلمه كرسى ، تختى در نظرشان مى آيد كه در بالاى آسمانها و يا آسمان هفتم و در حقيقت ما فوق عالم اجسام كار گذاشته شده ، و احكام عالم جسمانى از آنجا صادر مى شود و قهرا از اين نقطه نظر، آسمانها و زمين ، كرسى را در خود جاى داده اند، نه كرسى آنها را، آن وقت معناى سؤال اين مى شود كه يا بن رسول الله ، مناسب آن است كه آيه شريفه رابه صورت ((وسع كرسيه )) به صداى بالا بخوانيم ، چرا به صداى ضمه قرائت شده ؟، مگر كرسى ، آسمانها و زمين را در خود جاى نمى دهد همچنان كه نظير اين سؤال درباره عرش شده ، امام هم جواب داده ، وسعت در اينجا از سنخ وسعت و جا گرفتن جسمى در جسم ديگر نيست . در معانى الاخبار از حفص بن غياث روايت آورده كه گفت : من از امام صادق (عليه السلام ) از قول خداى عزوجل پرسيدم كه مى فرمايد: ((وسع كرسيه السموات و الارض )) فرمود: منظور از كرسى ، علم خداست . و نيز در همان كتاب است كه آن جناب در ذيل جمله : ((وسع كرسيه السموات و الارض )) فرمود: آسمانها و زمين و آنچه بين اين دو است همه در كرسى است و اما عرش خدا علمى است كه احدى نمى تواند اندازه اش را تقدير كند. مولف : از اين دو روايت بر مى آيد كه كرسى ، مرتبه اى از مراتب علم خداى تعالى است همچنانكه قبلا هم از روايات ديگر چنين استفاده شد و در معناى دو روايت نامبرده ، رواياتى ديگر نيز هست. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●برتر از ملائکه و پست‌تر از درندگان و چهارپایان به‌مناسبت شهادت صحابی بزرگوار، عماربن‌یاسر رحمة‌الله‌علیه●■ ■●انسان چگونه استعداد دارد که به سمت بالا یا پایین سیر کند. انبیا و اوصیا علیهم‌السلام هم افرادی مثل سلمان و مقداد و ابی‌ذر و عمار و... هم معاویه و عمروعاص، عتبه ـ برادر معاویه ـ، خالدبن‌ولید و مروان را که از بهایم(درندگان و چهارپایان) هم بدتر بودند، به‌جا گذاشتند. و اینها همگی هم‌درس یکدیگر و در مدرسه‌ی کبرای مکتب اسلام درس خواندند و استاد همه حضرت رسول اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم بود، ولی مقام دسته‌ی اول به‌طور یقین از ملائکه بالاتر است، و طایفه‌ی دوم از تمام بهایم بدترند. ■●در محضر بهجت، ج٢، ص٢٣١●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●استاد علی صفایی حائری مسألۀ به دين است، نه انتظار از دين●■ ■●يكى از آقايان صحبتى داشت كه ما چه انتظارى از دين داريم‌؟ من گفتم: واقعيت قضيه اين است كه اين برخورد، يك برخورد معكوس است؛ يعنى در تاريخ نيامده‌اند از ما بپرسند كه شما چه انتظارى داريد. رسول حتى با كسانى كه هيچ انتظارى نداشتند، از رسول هيچ توقعى نداشتند، حتى دست در گوششان مى‌كردند، پشت به او مى‌كردند، فرياد مى‌زدند، با اين‌ها كار كرده است. ■●رسول آمده تا به آدمى بفهماند كه بايد چه چيزى را بخواهد، نيامده مطابق انتظار او عمل كند. ■●انتظار ما از دين به اين معناست كه ما آغازگريم؛ در حالى كه دين با رسول آغاز مى‌شود. رسول از من سراغ مى‌گيرد « أين تذهبون »؛ كجا مى‌رويد؟ « أنّى تؤفكون »؛ به چه چيزى روى آورده‌ايد؟ « أتتركون فيما هيهنا آمنين »؛ به امن، به رفاه، به رهايى، به اين‌ها قانع شده‌ايد؟ ■●يعنى نوع نگاه رسول مسأله را عوض مى‌كند. و اينجاست كه مسأله، مسألۀ است، نه انتظار از دين؛ است، نه انتظار از مصلح. و در اين، فرق بسيارى هست. ■●تو می آيی (ويرايش جديد)‌، صفحه ۵۶●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●آری نفس ناطقه ی انسانی با دو نور علم و عمل صالح با طراوت می ماند وگرنه به سوی دارالبوار می رود که سرزمين نفس بائر مي گردد. ■●و هرگز از تنور سرد شعله بر نخيزد لذا آنان که شکم دائر دارند را چون دلی باير است پيرند و طراوت انسانی ندارند که: «الهی! آزمودم تا شکم دائر است دل باير است.» ■●خلاصه آن که هر چه در مسير استکمال نفس ناطقه به مراتب عاليه ی کمالات انسانی ارتقا يابی به همان اندازه جوانی هر چند به حسب ظاهر و عرف مردم، پير باشی. ■●پیر و جوان، ص ۲۰ استاد صمدی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●یادداشت های فلسفی و عرفانی●■ ■●سهروردی نسبت نیایش را با مطلوب، برای سالک همانند نسبت مقدمات برهان با نتیجه آن به شمار آورده است. ■●نصیحت های سهروردی از بخش های خواندنی است. درباره وی در جایی از کتاب «التلویحات» به نوعی نیایش اشاره کرده و درباره نماز هرمس سخن گفته است. ■●نماز شگفت انگیز هرمس را به این ترتیب نقل کرده است که او در شبی از شب ها نزد خورشید در معبد نور به نماز ایستاد، هنگام سپیده دم بامدادی، زمینی تیره و منخسف را مشاهده کرد که با قریه های پیرامونش مورد خشم خداوند قرار گرفته و به انحطاط سقوط کرده است. ■●در این هنگام بانگ برآورد و ندا کرد: ای پدر! مرا از همسایگی با همسایگان نامناسب نجات بخش! ناگهان ندایی به این مضمون به گوشش رسید: به رشته محکم شعاع بیاویز و به سریر اعلی بالا برو، پس هرمس به سریر اعلی  رسید و در آن هنگام زمین و آسمان ها زیر پای او بودند. عین عبارت سهروردی در این باب چنین است: ■●«قام هرمس یصلی لیله عند شمس فی هیکل النور، فلما انشق عمود الصبح فرأی ارضا تخسف بقری غضب الله علیها هویأّ فقال : یا أبی نجّنی عن ساحه جیران سوء فنودی أن اعتصم بحبل الشعاع و اطلع الی شرفات الکرسی فطلع ماذا تحت قدمه ارض و سموات…»(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei