کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
❗️نکتهای قابل تأمل ❗️
□برای درک ارتباط فاجعه غصب خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام و شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، به انتهای این روایت دقت کنید.
❗️خورازمی یکی از علمای اهل سنت در کتاب مقتل الحسین علیه السلام خود چنین اعتراف میکند:
□فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ وَ قَدْ ضَعُفَ عَنْ الْقِتَالِ فَبَیْنَا هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ حَجَرٍ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِهِ فَسَأَلْتُ الدِّمَاءَ مِنْ جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوْبِ لیسمح عَنْ جَبْهَتِهِ فَأَتَاهُ سَهْمٌ مُحَدَّدٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ فِی قَلْبِهِ فَقَالَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ إِلَهِی إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ نَبِیٍّ غَیْرُهُ ثُمَّ أَخَذَ السَّهْمَ وَ أَخْرَجَهُ مِنَ وَرَاءِ ظَهْرِهِ فَانْبَعَثَ الدَّمِ کَالْمِیزَابِ فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَى الْجُرْحِ فَلَمَّا امْتَلَأَتْ دَمًا رَمَى بِهِ بِهَا إِلَى السَّمَاءِ فَمَا رَجَعَ مِنْ ذَلِکَ قَطْرَهً وَ مَا عَرَفْتَ الْحُمْرَهُ فِی السَّمَاءِ حَتَّى رَمَى الْحُسَیْنِ بِدَمِهِ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى الْجُرْحِ ثَانِیًا فَلَمَّا امْتَلَأَتْ لَطَخَ بِهَا رَأْسُهُ وَ لِحْیَتِهِ وَ قَالَ هَکَذَا وَ اللَّهِ أَکُونَ حَتَّى أَلْقَى جَدِّی مُحَمَّداً وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمِی وَ أَقُولُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَتَلَنِی فُلَانٌ وَ فُلَان
□چون بر بدن مبارک امام حسین علیه السلام ۷۲ زخم وارد شد ایستادند تا اندکى استراحت کنند، ضعف بر بدنشان غالب شده بود، به طوری که دیگر توان جنگ را نداشت، در این هنگام ناگاه سنگى آمد و بر پیشانیش خورد و خون جاری شد، پس پیراهنش را بالا گرفت تا خون را از پیشانیش پاک کند که ناگاه تیر تیز سه شعبه و مسمومى آمد و بر قلب حضرت نشست. امام حسین علیه السلام گفت: بسم اللّه و باللّه و على مله رسول اللّه. آنگاه سر به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: خداى من! تو مىدانى که اینان کسى را مىکشند که روى زمین فرزند پیامبرى جز او نیست. امام تیر را از پشت سر بیرون آورد و خون مانند ناودان جارى شد. دستش را زیر محل زخم گرفت و چون پر از خون شد به آسمان پاشیدند. که قطره ای از این خون به زمین بازنگشت و پیش از آن سرخى در آسمان دیده نشده بود. دو مرتبه دسته مبارک را زیر زخم گرفت و چون از خون پر شد به صورت و محاسنش مالید و فرمود: اینگونه به خون خضاب خواهم بود تا جدّم محمدصلی الله علیه و آله را دیدار کنم و بگویم اى رسول خدا! فلانى و فلانى مرا کشتند...
□○مقتل الحسین، خوارزمی [م. ۵۶۸]، ج۲، ص ۳۹○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۳۸ □هر که در این حلقه زنده نیست به عشق بر او نمرده به فتوای من نماز کنید □خوش
#مصارع_عشاق
قسمت ۳۹
□امام رضا علیه السلام در ذیل آیهی «مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ» (ص/۷۵)، میفرماید آن دو دست یعنی بِقوَّتی و بقدرتی.... حضرت عباس دو دست داشت و آن دو دست قوت و قدرت بودند. هم القوی و هم القادر از اسماء الله هستند. القوی یعنی کسی که عجز و ناتوانی هرگز بر او مستولی نمیشود. امیرالمؤمنین میفرماید: «والله ما قلعت بباب خیبر بقوة جسدانیه لکن بقوة ملکوتیة».
○قوت جبریل از مطبخ نبود
○بود از دیدار خلاق ودود
□قادر کسی است که بر هر کاری قدرت دارد و هر فعلی را میتواند ایجاد کند. لذا خدا با اسم القادر خودش دائما در حال ایجاد است؛ «کن فیکون». عباس مظهر ایجاد خداست، مظهر کن فیکون است هم قدرت و هم قوت لذا قرآن میفرماید: «إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ» (آل عمران/۷۳)
□فضل در ارادهی یدالله است. لذا فضل که کمالات الهیه، شراب طهور الهی و اسماء و صفات حسنی الهی است در اختیار یدالله است. یدالله ابوالفضل العباس است. عباس قوت و قدرتی دارد که هم هیچ موجودی نمیتواند بر او غالب و قاهر شود و هم قدرت ایجاد دارد. امام حسین دست قوت او را برید وگرنه در کربلا چه کسی حریف عباس میشد؟ او میتوانست به ارادهای کربلا را کن فیکون کند. امام حسین دو دستش را میگیرد و میگوید تو مظهر قدرتی اگر میخواهی به من برسی باید از همهی تعینات بگذری. ما چقدر راحت در این باره حرف میزنیم. آن جا شیرمردان نظام هستی، زهرهشان میترکد. آن جا مقام «يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ» است.
○عنقا شکار کس نشود دام باز چین
○کآن جا همیشه باد به دست است دام را
□چون ما وارد روضه حسین شدهایم ما را برده اند به عرش الهی و ما هم عرشی حرف میزنیم. آن جا فوق عرش است و ما از فوق عرش خبر نداریم. امام صادق علیه السلام فرمود به فوق عرش فکر نکنید. کسی در فوق عرش مستغرق شد، وقتی جلو میرفت از پشت صدا میشنید وقتی به پشت سر توجه میکرد از جلو صدا میشنید. امام حسین دو دست عباس را قطع کرد. قدرت و قوت را از او گرفت اما در عوض شفاعت کبری به او داد که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، عصمة الله الکبری که سرّ نظام وجود و اهل بیت علیهم السلام است، کسی که تمام انبیاء و اولیاء و صدیقین از ادراک مقامش عاجزند، کسی که فقط باید امام زمان علیه السلام تشریف بیاورد و برای ما از او سخن بگوید، هی صدیقة الکبری و علی معرفتها دارت القرون الاولی، عصمت الله الکبری و حجة الله علی الحجج، «علیٌ ممسوس فی ذات الله» این جمله یعنی چه؟ این ممسوس بودن علی علیه السلام را باید در نکاح ایشان با فاطمه زهرا جست و جو کنیم، نکاح باطنی و معنوی، که حضرت زهرا سلام الله علیها ذات الله است. چنین شخصیت با عظمتی با دو دست ابوالفضل العباس شیعیان را شفاعت خواهد کرد! این دو دست چه نوری دارد که میتواند کل ماسوی الله را شفاعت کند؟! و شفاعت هم میکند چون شفاعت به معنی شفع و جفت شدن است تا هر تشنه ای را بالا بکشد...
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 281-275 بقره قسمت پنجم بخش چهارم2⃣ ● معناى ربا و ربا خوارى و آثار شوم آن دانشمندان اقتصاد ش
آیات 281-275 بقره قسمت پنجم
بخش پنجم 1⃣
بحث علمى ديگر
● بحث علمى ديگر (گفتار غزالى پيرامون طلا و نقره (درهم و دينار) و معاملات ربوى در آنها)
غزالى در باب شكر از كتاب احياء العلوم خود مى گويد: يكى از نعمتهاى خداى تعالى ، خلقت ((درهم )) و ((دينار)) است ، كه قوام زندگى دنيا بر آن دو است اگر چه درهم و دينار دو موجود جامد هستند و در خود آنها فائده اى نيست ، و ليكن با اينحال مورد حاجت خلق است ، چون تمامى انسانها محتاج به مواد بسيارى از خوردنيها و پوشيدنيها و ساير حوائج هستند و بسيار مى شود كه انسان به چيزى نيازمند است كه ندارد، و در عوض چيزى دارد كه احتياجى به آن ندارد، مثلا شخصى زعفران دارد، ولى مركبى كه بر آن سوار شود ندارد، و شخصى ديگر مركب دارد، و احتياجى به آن ندارد، در عوض به زعفران محتاج است ، اينجا است كه پاى مبادله به ميان مى آيد، يعنى اين دو ناگزير به معاوضه مى شوند.
از سوى ديگر مقدار عوض بايد معين شود، يعنى هرگز يك صاحب شتر حاضر نيست كه شتر خود را بدون حساب با زعفران معاوضه كند، زيرا مناسبتى ميان شتر و زعفران نيست تا مثلا گفته شود به اندازه وزن شتر زعفران بگيرد، و يا پوست شترى را از زعفران پر كنند و به او بدهند، و همچنين است كسى كه خانه اى را با پارچه اى معاوضه مى كند، و يا برده اى را با گيوه و يا چكمه معاوضه مى كند و يا آرد مى دهد تا الاغى بگيرد، با در نظر گرفتن اينكه اين اشيا هيچ تناسبى با هم ندارند، و معلوم نيست كه يك شتر مساوى با چقدر زعفران است ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 662
در نتيجه مشكل بسيار بزرگى در امر معاملات پيش آمد، و بشر محتاج شد به اينكه حد وسطى در بين اجناس متفرق و نامربوط به هم ، پيدا كند، و با آن حد متوسط بها و رتبه و منزلت هر چيزى را دريابد، و بعد از معين شدن ارزش هر كالائى بفهمد كه كدام مساوى و كدام غير مساوى است .
خداى تعالى به همين منظور درهم و دينار يا به عبارت ديگر طلا و نقره را خلق كرد، تا حاكم و حد متوسط ميان اموال باشند، و هر مالى را با آن دو بسنجند، مثلا بگويند اين شتر صد دينار مى ارزد، و صد دينار زعفران فلان مقدار مى شود، پس فلان مقدار از زعفران برابر يك شتر است ، براى اينكه هر دو برابر صد دينار هستند.
و اگر اين غرض با طلا و نقره انجام شد، براى اين بود كه براى بشر هيچ نفع و غرضى در خود آن دو نيست ، نه خوردنى است ، و نه پوشيدنى ، و نه غير آن ، و اگر خدا چيز ديگر را حد متوسط قرار مى داد كه احيانا خود آن چيز متعلق غرض واقع مى شد، چه بسا باعث مى شد اين غرض براى صاحبش موجب مزيتى شود، در حالى كه آن طرف ديگر كه به خود آن چيز غرضى ندارد اين ترجيح را نداشته باشد، در نتيجه باز هم نظام قيمت گذارى به هم مى خورد، و بهمين جهت خداى تعالى طلا و نقره را خلق كرد كه خود آنها متعلق غرض نيستند، اينجا بود كه طلا و نقره در بين مردم متداول شد، و ميان اموال به عدالت حكم كردند.
حكمت ديگرى كه در خلقت طلا و نقره هست اين است كه اين دو فلز وسيله اى است براى به دست آوردن هر چيزى كه به آن احتياج باشد، چون اين دو، فلزى كمياب هستند، و خود آنها متعلق هيچ غرضى قرار نمى گيرند.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیتالله بهجت قدسسره○□
□کفار انگیزه بسیار قوی بر تسخیر بلاد مسلمانها داشتند، زیرا میخواستند آنها را عبد ذلیل خود بکنند! چه کنیم؟ آیا راه چارهای برای نجات از سلطه و شر آنها وجود دارد؟
□میدانیم که اساس کارشان در تسخیر و تسلط بر ما، رشوهدادن است، آیا ممکن است مسلمانها تطمیع و رشوه دشمنان را قبول نکنند و از این راه مغلوب نشوند؟ با اینکه این عمل اختیاری آنهاست؟ آری، با رشوه، رؤسای مسلمانها را استعباد(بنده خود) میکنند؛ لذا نباید کاری کنیم که فریب بخوریم، تا با توسل به رشوه کار ما را بسازند.
□هیچچیز دیگر به اندازه رشوه در نفوذ و سیطره آنها بر ما کارگر نیست. آنها به دست ما مسلمانان بر ما مسلط میشوند.
□○در محضر بهجت، ج۲، ص۲۹○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴 شهادت جانسوز حضرت امام حسن بن علی العسکری علهیما السلام را به محضر مبارک فرزند ایشان، حضرت امام عصر، مولانا حجة ابن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و تمامی شیعیان و محبان اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام تسلیت عرض میکنیم.
■●صلوات جناب محی الدین ابن عربی بر حضرت امام حسن عسکری صلوات الله علیه●■
■صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِن أرضِهِ و سَمائِهِ علی البَحرِ الزّاخِرِ، زَینِ المَفاخِرِ، الشّاهِدِ لأربابِ الشُّهودِ، الحُجَّةِ علی ذَوی الجُحُودِ، مُعَرِّفِ حُدُودِ حقائِقِ الرَّبانیَّةِ، مُنَوِّعِ أجناسِ العالَمِ السُّبحانیّة، عَنقاء قاف القِدَم، العالی عَن مَرقاة الهِمَمِ، وِعاءِ الأمانةِ، مُحیط الإمامةِ، مَطلَع الأنوارِ المُصطَفَوی، الحَسَن بن علیِّ العَسکری، علیه صلوات الله المَلِکِ الأکْبَر
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○ستایش عالمانهی آیتالله شهید صدر از مرحوم علامه طباطبائی و آثارش○□
□استاد سید هادی خسروشاهی پس از آنکه کتاب «شیعه» اثر علامه طباطبایی را با افزودن توضیحاتی به چاپ میرساند، یک جلد از آن را برای شهید سید محمدباقر صدر ارسال میکند.
شهید صدر نیز در پاسخ، نامهای برای تشکر از وی مینویسد. در نامه استاد شهید آیتالله سید محمدباقر صدر آمده است:
اما بعد، با افتخار هدیه گرانبهایی را که فرستادید دریافت کردم. کتاب عقیده شیعه حقیقتاً مرا شگفتزده کرد؛ کتابی که با دربرداشتن ژرفاندیشیهای محقق بزرگ حضرت آیتالله علامه سید محمد حسین طباطبایی – خداوند مسلمانان را از آموزههای او بهرهمند سازد – خلأیی بزرگ را در کتابخانه مذهب تشیع پر کرد. این کتاب توانسته است واقعیت تاریخی و فکری و دینی تشیع را به شیوه علمی بسیار زیبا و ـ تا جایی که میدانم ـ بیسابقهای، رونمایی و ارائه کند. البته چنین چیزی از ایشان عجیب نیست چراکه ایشان با نگارش آثار شاخص و خلق شاهکارهای فکری و پژوهشی در تفسیر و فلسفه و تاریخ حقیقتاً یکی از منابع اندیشه اسلامی به شمار میآید و بهخوبی نشانههای نهضت فکری بزرگ اسلام را به نمایش میگذارد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۳۹ □امام رضا علیه السلام در ذیل آیهی «مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ ب
#مصارع_عشاق
قسمت ۴۰
□امام حسین علیه السلام دو دست او را قطع کرد و او فهمید که امام حسین قدرتش را از او گرفت که با این دو دستش داشت سقایت میکرد. با مشک سقایت میکرد و مشک همان خمی است که در عرفان به آن اشاره میکنند. خم آن جایی است که عباس آن شراب طهور را آن جا داد. خم وجودی عباس خزینة الله است. او مخزن و منبع الهی است وگرنه این مشک ظاهری یک نمونه است که با آن میخواهند ما را به آن حقیقت عبور دهند. امام حسین دید عباس به مشک توجه دارد. اراده، ارادهی اباعبدالله بود. درست است آن دشمنان ظاهری این کار را کردند و همه هم در جهنم هستند اما ما داریم مطلب عرفانی میگوییم و از ظاهر کربلا میگذریم و به باطن کربلا به اندازه فهممان میپردازیم.
○با لب غمساز خود گر جفتمی
○همچو نی من گفتنیها گفتمی
□زدند و مشک را هم سوراخ کردند و آب ریخت یعنی از تعین خم هم عباس را رد کرد. آخرین تعینات باقی مانده بود. اباعبدالله باید عباس را از هستی به نیستی محض برساند. دو تا نیزه به چشم عباس خورد. چشم مظهر مشاهدهی اسماء و کمالات الهیه است اما حضرت عباس اینها را هم نباید ببیند. اباعبدالله به حضرت عباس میفرماید که اگر میخواهی مرا در آن جایی که لامکان و لا زمان هستم ببینی باید چشمانت را ببندم. چون چشم باز کنایه از بسط است اما چشم بسته کنایه از استغنا و عدم التفات به تمام کمالات الهیه است به همین خاطر از چشم بسته به چشم بیمار تاویل کرده اند.
○من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
○چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
□خیلی سخت است معشوق به روی آدم چشمش را ببندد... قبض و بیماری میآورد. امام حسین علیه السلام چشمان عباس را هم گرفت و عباس دیگر از مقام شهود هستی به مقام عدم محض رسید.
○در عدم ما را حضوری بس خوش است
○چون حضوری بایدت آنجا بجو
□در عدم دیگر جز خدا نیست و هیچ تعینی نمیبیند و هر تعینی هم میبیند خدا هست و خدا هست و خدا هست...
○پس عدم گردم عدم چون ارغنون
○گویدم کانا الیه راجعون
○نگر از چشم شاهد چیست پیدا
○رعایت کن لوازم را بدین جا
○ز چشمش خاست بیماری و مستی
○ز لعلش گشت پیدا عین هستی
○ز غمزه میدهد هستی به غارت
○به بوسه میکند بازش عمارت
□وقتی هستی عباس را به غارت برد دیدند امام حسین یک چیزی را مدام بر میدارد و میبوسد. دیدند دستان عباس است.
○از او یک غمزه و جان دادن از ما
○از او یک بوسه و استادن از ما
□وقتی حضرت ابوالفضل العباس به آن مقام نیستی رسید، ناگهان شخصی آمد و گرزی محکم بر فرق عباس بن علی زد. آنجا دیگر او حسین محض شد و گفت: «أدرک أخا». تا این لحظه هرگز امام حسین را برادر صدا نمیکرد اما اینجا دیگر حسین شده بود...
□من کیام؟ لیلی و لیلی کیست؟ من
ما یکی روحیم اندر دو بدن
□اینگونه که شد خدا با آن گرز بر اسم الغیور خود تجلی کرد. اسم الغیور حق متعال اسمی است که اغیار را از عشاق میراند. این بار خدا به الواحد القهار بر الغیور خودش تجلی کرد. همین که تجلی کرد امام حسین علیه السلام فرمود: «الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی». چون پای اغیار به خیمهها باز شد...
○ما نبودیم و تقاضامان نبود
○لطف تو ناگفتهی ما میشنود
#ح_م
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی○□
□کسی که غیبت و ظهور حضرت حجّت علیه السّلام برایش یکسان باشد، به حضرت راه پیدا میکند. تا وقتی شخص میخواهد حضرت بیایند و پدر آدمهای بد را در بیاورند و انتقام از ظالمین بکشند، از دیدن حضرت خبری نیست. هر وقت عبد و تسلیم شدی و فاعلیت خدا را در همهی حوادث دیدی و به آن تن دادی، آنوقت برای ملاقات با حجّت خدا آماده شدهای.
#یاعلی
□○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 281-275 بقره قسمت پنجم بخش پنجم 1⃣ بحث علمى ديگر ● بحث علمى ديگر (گفتار غزالى پيرامون
آیات 281-275 بقره قسمت پنجم
بخش پنجم2⃣
بحث علمى ديگر
● بحث علمى ديگر (گفتار غزالى پيرامون طلا و نقره (درهم و دينار) و معاملات ربوى در
آنها)
نظير آينه كه خودش هيچ رنگى ندارد، ولى همه رنگها را نشان مى دهد، طلا و نقره هم همينطورند، يعنى خودشان به آن جهت كه طلا و نقره اند نه غذا هستند، نه دوا، و نه غير آن ، ولى وسيله اى براى به دست آوردن هر غرضى واقع مى شوند.
مثال ديگر طلا و نقره حروفى چون (از - تا - در - بر) و امثال آن است كه خودشان معنائى ندارد، ولى اگر با غير خود تركيب شده و جمله تشكيل شود معنا مى دهند.
اين بود دوتا از حكمت هائى كه در خلقت طلا و نقره است ، البته حكمتهاى ديگرى نيز هست كه اگر بخواهيم همه را ذكر كنيم طولانى مى شود.
غزالى سپس مطلبى ديگر اضافه مى كند، كه حاصلش اين است : طلا و نقره از آنجا كه به خاطر حكمت هاى نامبرده از نعمت هاى خداى تعالى هستند، اگر كسى در آن دو عملى انجام دهد كه منافى با حكمتهائى باشد كه در خلقتش منظور بود، در حقيقت به نعمت خدا كفر ورزيده است .
و از اين بيان نتيجه گرفته كه پس ذخيره كردن طلا و نقره ظلم ، و باعث ابطال حكمتى است كه در خلقت آن دو است ، براى اينكه ذخيره كردن طلا و نقره ، زندانى كردن حاكمى است كه بايد بين مردم حكومت كند، وقتى با زندانى كردن آن از حكومتش جلوگير شد، هرج و مرج بين مردم پيدا مى شود، چون ديگر كسى نيست كه مردم به عنوان داورى عادل به وى مراجعه كنند.
آنگاه اين نتيجه را هم گرفته كه تهيه كردن ظرفهاى طلائى و نقره اى حرام است ، چون معناى اين عمل اين است كه به طلا و نقره نظرى استقلالى داشته باشيم ، در حالى كه طلا و نقره مقصود با لذات نيستند بلكه براى ساير اغراض ، به كار مى روند و خلاصه هدف نيستند، بلكه وسيله اند، و چنين عملى ظلم است ، و مثل اين مى ماند كه اهل يك كشور حاكم خود را به بافندگى وادارند، يا به گرفتن ماليات گمرگ و ساير كارهائى كه طبقات بى سواد و ناآگاه هم مى توانند انجامش دهند.
نتيجه ديگرى از بيان خود گرفته و آن حرمت معاملات ربوى در خصوص درهم و دينار است ، و گفته است : اين عمل كفر به نعمت خدا و ظلم است ، براى اينكه ظلم عبارت است ازاينكه چيزى را در غير آن مورد كه براى آن خلق شده ، مصرف كنند، و طلا و نقره خلق شده اند تا وسيله باشند نه هدف ، چون غرضى كه در خود آنها نيست تا هدف قرار گيرد، پايان گفتار غزالى .
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 664
ما در گفته غزالى نقطه نظرهائى داريم هم در اساسى كه در براى بحث پى ريزى كرده ، و هم در بنائى كه روى آن پايه چيده ، و نتايجى كه از آن بحث گرفته است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○«فرمایشات آیتالله بهجت (ره) دربارۀ نهم ربیعالاول»
استدلال، مقدم بر گرفتن اینگونه مجلسهاست!○□
□حضرت آیتالله بهجت قدسسره□
□علمایی که در زمان ما بودند، بلکه قدری هم جلوتر از زمان ما بودند، بععضی [از مردم] از اینها اِعانه میخواستند برای عیدالزهرا؛ بعضی [از علما] نمیدادند، بعضیها هم میدادند.
□بنده خیال میکنم اهل علم، اگر میخواهند اینجا (عیدالزهرا) خدمتی بکنند به اهلبیت علیهمالسلام، برای اهل استدلال از اینها متعیّن است، که سعی بکنند دلیلی بر خلافت امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه ذکر بکنند؛ ساده، برهانی، یقینآور، بهطوریکه اگر این دلیل رابه دیوار بگویند و اذن داده شود به دیوار که بگو، تصدیق کند قول او را و بگوید حق به جانب توست. و من قاطع هستم به اینکه اهل استدلال و ایمان، اگر بخواهند اینطور ادله را پیدا کنند، پیدا میکنند. نه سبّی، نه طعنی، نه شَتمی، هیچ کدام لازم نیست. بلکه این [استدلال کردن] مهمتر است و ممکن است ـ خدا میداند ـ چقدرها را داخل در حق کند. از این مطلب غافلند که بابا این مقدم است. یکی از این دهتا [استدلالی] که در عمر خودش تهیه کرده است، خدا میداند چقدرها را مستبصر میکند.
□چرا از این [استدلال کردن] غافلید، در [مقابل] اینکه مجلس تهیه کنید و از این کارها…؟! ما باید ملتفت باشیم، از برهان تعدی نکنیم و بدانیم که برهان، چیزهایی را دارد که اصلاً اینطور عملها ندارد. ولو فرض کنید که در همین عملیات هم آدم میتواند کارهایی را بکند که پیش آنها اشکالدار نباشد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○نکته لطیف علامه طباطبایی در باب برونرفت از مشکلات○□
#حجت_الاسلام_میرباقری:
□یک لطیفهای را در مورد «یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا» در تفسیر گرانسنگ المیزان علامه طباطبایی فرمودند که یک معنای ظاهری دارد: انسانی که میخواست دروغ بگوید کارش حل بشود، دروغ نمیگوید و خدا بدون دروغ کارش را حل میکند و به او نشان میدهد که دروغ هم نگویی یا مال حرام و شبههناک هم نخوری یا تسلیم دشمن هم نشوی مشکلت حل میشود و به مقصد هم میرسی. مشکلات فردی و اجتماعی هم حل میشود؛ اما معنی لطیفترش این است که:
□ما بنبستهایی که میبینیم به دلیل شرک خودمان است. خدا میگوید: دروغ نگو! وقتی دروغ کار تو را میخواهد حل بکند آیا آنجا دروغ مشکلت را حل میکند یا آنجا هم خدا مشکل تو را حل میکند؟ به ما میگویند: حتی وقتی یک لیوان آب میخورید بسم الله الرحمن الرحیم بگویید و اگر نگوید غبار شرک بر دل مینشیند و مشرک میشوی؛ چون خیال کردی این لیوان آب عطش تو را برطرف میکند.
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○ #استادصمدیآملی
#عیدالزهراء○□
□عیدی هست که به یک تعبیری انتظار تمام انبیا به سر آمد،
و انتظار بی بی فاطمه زهرا سلام الله علیها هم به نتیجه رسید و همچنین انتظار همه ی ائمه علیهم السلام.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۴۰ □امام حسین علیه السلام دو دست او را قطع کرد و او فهمید که امام حسین قدرتش را ا
#مصارع_عشاق
قسمت ۴۱
□شناخت کربلا و عاشورا مستلزم شناخت امام حسین است. اگر کسی امام حسین را بشناسد عظمت کربلا را درک میکند. وقتی عظمت کربلا را فهمیدی این حدیث از امام صادق علیه السلام را میفهمی که فرمود بر حسین گریه کنید مثل مادری که فرزند جوانش را از دست داده است. شب عاشورا در کربلا خبرهاست، دیدند که شخصی در دل تاریکی دور خیمهها قدم میزند و مدام خم میشود و بلند میشود. رفتند جلو و دیدند امام حسین علیه السلام است که دارد خارها را جمع میکند. حاج آقای دولابی میفرمود، امام خارها را جمع کرد تا هم فردا در پای بچههایش نرود و هم خار پای اهل سلوک الی الله را الی الابد جمع کرد.
□امام حسین علیه السلام مظهر جمال خداست. «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ و یُحِبُّ الْجَمَال». خدا جمیل است و جمال را دوست دارد. دوست داشتن خدا همان عشق است. هرجا جمال مطرح میشود جلال هم سریع پیدا میشود. این اقتضای خلقت الهی است. وقتی زلیخا مجلس آراست و همهی زنان مصر را جمع کرد، به یوسف گفت وارد شو. وقتی یوسف وارد شد، جمال یوسف جلال را آشکار کرد و همه دستشان را بریدند؛ «وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ» (یوسف/۳۱) آن کسی که مظهر جلال است وقتی جمال را مشاهده میکند دست خودش را میبرد و اگر کمی جمال بیشتر جلوه کند او را به زندان میاندازد و اگر جمال مطلق ظهور کند، «فَقَطَعُوهُ بسُیوفهم اِرباً اِرباً». داستان جمال و جلال، داستانی ازلی و ابدی است. خدا هم گفته است جمال را دوست دارم نه جلال را. جلال سرّ است، حب در جلال نیز هست اما مخفی است، محبت در جلال بالعرض است؛ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ... پیرامون عشق امام حسین علیه السلام نمیشود سخن گفت...
○هرچه گویم عشق را شرح و بیان
○چون به عشق آیم خجل باشم از آن
□امام حسین علیه السلام در کربلا، کرب مطلق عشق را به نمایش گذاشت و به جایی رفت که آنجا فقط خداست. لذا فرمود: «لی مَعَ اللهِ وَقتٌ لا یَسَعنی فیه مَلَکٌ مقربٌ و لا نَبیٌ مُرسَل». فرمود من جایی و وقتی هستم که احدالناسی به آنجا راه ندارد و کسی هم از آن با خبر نیست. امام حسین علیه السلام هم به هیچ کس اجازهی ورود به آنجا را نداد. انبیاء، ارواح و ملائکة الله آمدند تا امام حسین را یاری کنند اما امام حسین نپذیرفت. برای عارفی این سوال مطرح بود که چرا جناب زعفر جنی به امام حسین علیه السلام کمک نکرد؟ زعفر به خوابش آمد و گفت من یک شمهای از مرحلهای که اباعبدالله علیه السلام در آن تنها شده بود برای تو بازگو کنم که همه از آن متحیر بودند.
○با تو گویم حال خود را شمهای
○تا که یابی آگهی، شرذمهای
○بهر جانبازی آن شاه ولا
○چون شدم وارد به آن دشت بلا
○چار فرسخ مانده تا نزدیک شاه
○محشری بود هر طرف کردم نگاه
□آنجا حشر کبرای الهی بود. آن عاشورایی که ما هر سال منتظرش هستیم، قیامت ما است.
○گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
○این رستخیز عام که نامش محرم است
□در عاشورا تمام شیعیان میمیرند اما نمیفهمند. شیعه سالی یک بار موت را میچشد. «مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا». منتها بستگی به ظرفیت هر فرد دارد. هر فردی بسته به اتصالش به اباعبدالله و باطن عالم، این مرگ را میچشد. مرگ بغتتا سراغ انسان میآید. «وَمَا أَمْرُنَا إِلا وَاحِدَةٌ». یک لحظه ای در عاشورا هست که مرگ بغتتا سراغتان می آید و بعد امام حسین سرتان را به بدنتان لاحق میکند. سَر مقام ولایت است و تا سر ما بریده نشود و دوباره به بدنمان لاحق نشود، حیات پیدا نمیکنیم...
#ح_م
□مراقبۀ روز دوازدهم ربیع الاوّل□
□این روز مطابق نظر مرحوم شیخ کلینی و مسعودی و همچنین نقل مشهور میان اهل سنّت، روز ولادت نبّی مکرّم اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم است.
□مستحبّ است در این روز دو ركعت نماز خوانده شود بدین کیفیت:
#ركعت_اوّل:
○سوره «حمد» ۱ مرتبه
○سوره «کافرون» ۳ مرتبه
#رکعت_دوّم:
○سوره «حمد» ۱ مرتبه
○سوره «توحيد» ۳ مرتبه
#مراقبات_ماه_ربیع_الاول
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●نیابت خاصّه در عصر غيبت صغری - بخش اوّل●□
□پس از دوران امامت امام رضا علیه السّلام دراثر محدوديّتهايی كه حكومت بنیعبّاس برای ائمّه علیهم السّلام ايجاد كرده بود و نیز برای آماده كردن مردم جهت ورود به عصر غيبت، ائمّه علیهم السّلام بسياری از امور را كه تا پیش از آن مردم برای انجام آنها مستقيماً به ایشان مراجعه میكردند، به وكلا و نمايندگانی سپردند كه خود آن بزرگواران تعيين کردند. به شيعيان نيز فرمان دادند كه برای اين امور به ما مراجعه نكنيد و از طریق نمايندگان ما با ما در ارتباط باشيد. پرداخت خمس و پرسیدن سؤالات شرعی نمونههايي از اين امورند. اين کار نوعی تمرين دادن شيعيان برای ارتباط غيرحضوری با امام نیز بود.
□از زمان امام رضا علیه السّلام، ائمّه علیهم السّلام محصور بودند و ارتباط مردمی آنها توسط حکومت بنی عبّاس کاملاً تحت کنترل بود؛ خصوصاً در دورانی که به سامرا منتقل شدند، در بین نظامیان کاملاً محصور بودند؛ لذا از طریق نوّاب با شیعیانشان ارتباط داشتند.
□امام هادی علیه السّلام قلمرو کشور اسلامی را به چهار منطقه تقسیم کردند و برای هر یک از آنها، یک نایب تعیین فرمودند. امام زمان علیه السّلام نيز با آغاز امامتشان که با شروع غيبت صغرای آن حضرت همزمان شد، نایب و وكيل پدر بزرگوارشان را كه عثمان بن سعيد عمروی نام داشت، به اين امر گماردند.
#ادامه_دارد....
□●جانِ جهان
تألیف استاد مهدی طیّب●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
#یا_مرگ_یا_فهم!
□○مرحوم حاج شیخ صدر الدین حائری:
من خدمت مرحوم علاّمه طباطبایی عرض کردم: آقا! شنیدهام که زمانی شما سر به سجده گذاشته، گفتهاید: یا مرگ یا فهم. و بعد از آن، خدا به شما چنان فهمی عنایت کرده است که دیگر مسائل پیش شما مجهول نمیماند. من میخواهم این مطلب را از خود شما بشنوم.
□○مرحوم علاّمه طباطبایی فرمودند:
من مشغول خواندن کتاب سیوطی بودم که استاد از من امتحان گرفت، اما من در امتحان موفق نبودم. استاد رو به من کرده و گفت: وقت من و خودت را تلف کردی!
این حرف بر من بسیار ناگوار آمد، آن گاه عملی را انجام دادم که از آن موقع به بعد مورد عنایت خداوند سبحان قرار گرفتم.
پرسیدم: از آن به بعد مجهولی نداشتهاید؟
□○فرمودند: به عنایت خدا تاکنون چنین بوده است.
□○روزنههایی از عالم غیب، تالیف آیت الله سید محسن خرازی، ص ۲۷۳○□
@mohamad_hosein_tabatabaei