eitaa logo
شهیدمحمدحسین‌سروری‌راد
188 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
4.1هزار ویدیو
19 فایل
شهید عزت ایران لقب گرفت گرفت هرچه *محمدحسین* از ادب گرفت❤ ❇این کانال به یاد بسیجی مدافع امنیت توسط اعضای گروه جهادی "شهید محمدحسین سروری راد" تشکیل شده است. ❇ارتباط با ما: @vahidsororirad63
مشاهده در ایتا
دانلود
320216832_-897622256.mp3
1.45M
─┅─┅─═ঊঈ❤ঊঈ═─  @mohamadhoseinrad80 ─═ঊঈ❤ঊঈ═─┅─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ *⁉️اگه فردا بفهمم کوتاهی‌های من هم باعث تأخیر در ظهور بوده چه جوابی دارم؟!!😱😭* ❓آیا می‌دونی شرط خدا برای ظهور امام زمان «عج»، ** در جامعه‌ست؟ 🔹 حکومتِ هیچ ولیِ‌ّزمانی با معجزه برقرار نمیشه بلکه جامعه باید قابلیت خودش رو نشون بده تا ظهور محقق بشه. 🔹جامعه باید مستعد و آماده‌ی برپایی حکومت امام عصر عج بشه.👌 ⁉️به‌نظرت توی جامعه‌ای که *من و تو و اکثریت مردم* ، در مقابل تبعیض و فساد افراد طمع‌کار، سکوت کردیم، امام عصر «عج» میان؟😔 *⚠️ اهل کوفه هم دچار سکوووت و بی‌تفاوتی بودن و امیرالمؤمنین(امام زمانشون) رو تنها گذاشتن😔...* ❌ با دست روی دست گذاشتن و یک‌جا نشستن، امام عصر «عج» اتفاق نمی‌افته. ⁉️برای اینکه جامعه رو آماده ظهور امام زمان کنیم، *چه کاری از دستمون بر میاد؟!😊* ‼️ اینو یادت نره: به‌اندازه همت‌‌مون ظهور، نزدیک میشه.💪 *✨نگاه امام زمان «عج» به همت من و توست.😍* ─┅─┅─═ঊঈ❤ঊঈ═─  @mohamadhoseinrad80 ─═ঊঈ❤ঊঈ═─┅─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «بت‌پرستی نوین» 👤 استاد 🔸 کعبه بدون امام به درد نمی‌خوره... باید تو حج هم دلت دنبال امام زمانت باشه... ─┅─┅─═ঊঈ❤ঊঈ═─  @mohamadhoseinrad80 ─═ঊঈ❤ঊঈ═─┅─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎙حجت‌الاسلام عالی 🌷گره گشای همه‌ی عالم؛ همه‌ی حاجات؛ به واسطه‌ی مستجاب میشود... 👌کوتاه و شنیدنی 👈بشنوید و نشر دهید. ─┅─┅─═ঊঈ❤ঊঈ═─  @mohamadhoseinrad80 ─═ঊঈ❤ঊঈ═─┅─┅─
«🌷» دلم‌رفاقتےمیخواهد؛ که‌برایم‌سربندیازهراببندد . . که‌دلم‌راحسینےکند . . که‌خاکےباشد✋🏻 دلم‌رفاقتےمیخواهد؛ که‌شھیدم‌کند . .(: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ─┅─┅─═ঊঈ❤ঊঈ═─  @mohamadhoseinrad80 ─═ঊঈ❤ঊঈ═─┅─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجــاب🧕🏻✨ خون‌بھاۍ‌شھیـدان‌ است♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ─┅─┅─═ঊঈ❤ঊঈ═─  @mohamadhoseinrad80 ─═ঊঈ❤ঊঈ═─┅─┅─
6.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 بشارت‌ ظهور‌ ونابودی‌ اسرائیل‌ توسط‌ رهبری 🚨 : 🔷 سیدحسن نصرالله: بر عهد خود با شهید حاج قاسم پایبندیم / آزادسازی قدس نزدیک است . 🔴 چقدر به و فتح قدس نزدیک شده ایم؟! 🔴 منتظران واقعی ظهور ، چگونه را یاری می کنند ؟ 🔴 چگونه در آخرالزمان ، جزو ریزش کنندگان نباشیم( یاد آوری) ─┅─┅─═ঊঈ❤ঊঈ═─  @mohamadhoseinrad80 ─═ঊঈ❤ঊঈ═─┅─┅─
وظایف منتظران واقعیِ (عج) هفت چیز است: ۱- صبور بودن ۲- گشاده‌رویی ۳- همسایه‌داری ۴- خوش‌رفتاری ۵- ترویج ‌کارهای‌ نیک ۶- خودداری از آزار و اذیت دیگران ۷- خِیر‌خواهی و مهربانی با مومنان ─┅─┅─═ঊঈ❤ঊঈ═─  @mohamadhoseinrad80 ─═ঊঈ❤ঊঈ═─┅─┅─
با قایق گشت می زدیم. چند روزی بود عراقی ها راه به راه کمین می زدند. بهمان. سر یک آب راه، قایق حسین پیچید رو به رویمان. ایستادیم و حال و احوال. پرسید « چه خبر؟ » - آره حسین آقا. چند روز بود قایق خراب شده بود. خیلی وضعیت ناجوری بود. حالا که درست شده، مجبوریم صبح تا عصر گشت بزنیم. مراقب بچه ها باشیم. عصر که می شه ، می پریم پایین ، صبحونه و ناهار و شام رو یک جا می خوریم. » پرسید « پس کی نماز می خونی؟ » گفتم « همون عصری.» گفت « بیخود.» بعد هم وادارمان کرد پیاده شویم. همان جا لب آب ایستادیم، نماز خواندیم. ─┅─┅─═ঊঈ❤ঊঈ═─  @mohamadhoseinrad80 ─═ঊঈ❤ঊঈ═─┅─┅─
ما جز پسر فاطمه ارباب نداریم💚 منتظر حضور ارزشمندتان هستیم🌹 ❇گروه جهادی شهید "محمد حسین سروری راد" ─┅─┅─═ঊঈ❤ঊঈ═─  @mohamadhoseinrad80 ─═ঊঈ❤ঊঈ═─┅─┅─
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 👀❤️🔥 پارت۴ بیرون رفتن آقاجواد از ماشین همانا و ترکیدن فاطمه از خنده هم همانا _کوفت سر قبر شوور نداشتت بخندی الهی فاطمه: این پسره، ناجور تو رو کرده تو دیوار ها اخ اخ دلم تو به پسرا نگاهم نمیکردی تا دیروز نه از امروز که پسر مردمو قورت دادی یه بشکه آبم روش... _هه من اصلا اینو آدمم حساب نمیکنم هردو ساکت شدیم و نشستیم منتظر آقا اوه اوه فاطیم فهمید چقدر امروز ضایع بازی در آوردم(البته خواننده محترم مدیونی فکر کنی من کلا ضایع هستم دیگه احتیاجی به ضایع بازی نیس)دیگه باید عین آدم رفتار کنم عین یه دختر گل مثل خودم سنگین و رنگین... آقا جوادم بالاخره تشریف مبارکشون رو آوردن و دوربین منم آوردن... _آخی دوربین جوووونم... چقدر دلم برات تنگ شده بود اوه اوه بلند گفتم... برادر جواد داره عین بز نگام میکنه _عه چرا منو نگاه میکنیدحرکت کنید دیگه سید: مگه من راننده شخصی جناب عالیم دستورم میده اومدیم ثواب کنیم ها... _اگه میخواید منت بزارید ما همینجا پیاده میشیم دستمو تا گذاشتم روی دستگیره در که بازش کنم سید گفت : لازم نکرده پیاده شید شهر غریب گم میشیدخودم میرسونمتون... تصمیم گرفتم تا ترمینال حداقل خفه خون بگیرم و دیگه حرفی نزنم وااای نه رسیدیم ولی چه رسیدنی ماشین کرمان رفته فاطمه: فائزه بدبخت شدیم چیکار کنیم _نمیدونم سید: از ترمینال قرار بود مستقیم برن کرمان؟ _عه نعععع میرن جمکران اخ جوووون جواد جوون بزن بریم اوه اوه یا همه امام زاده ها چی گفتم چه جو سنگینی حاکم شده هیچ کس حرف نمیزنه راه افتاد سمت جمکران... ─┅─┅─═ঊঈ❤ঊঈ═─  @mohamadhoseinrad80 ─═ঊঈ❤ঊঈ═─┅─┅─
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 👀❤️🔥 پارت ۵ تقریبا یه رب تو راه بودیم تا بالاخره رسیدیم جمکران، در ورودی ماشینو پارک کرد... سید: بفرمایید بریم ببینیم پیدا میکنیم کاروانتون رو فاطمه:ممنون چشم فاطمه: چرا کشتیات غرق شده _هیچی بابا ولم کن آقا سیدم مشکوک شده بود شدیدددد لابد پیش خودش میگه این دختره پرحرف چرا زبون به دهن گرفته،اصلا بزار بگه ... سید: خب یه نگاهی بندازید ببینید دوستاتون رو میبینید فاطمه: نه من آشنایی ندیدم میخوای من میرم داخل مسجد رو بگردم فائزه جان شما با آقاجواد توی صحن بیرون رو بگردید... هر موقعیت دیگه ای بود قطعا از خوشحالی هم قدم شدن باهاش غش میکردمولی الان اصلا حالم خوب نیست.... نمیدونم چی تو نگاهش داشت که اینجوری پریشونم کرد... فاطمه از ما جدا شد و رفت طرف مسجد من و آقاسیدجوادم همراه هم راه افتادیم... هم قدم هم آروم حرکت میکردیم... انگار نه انگار که قرار بود دنبال کاروان بگردیم... هیچ کدوممون تو این دنیا نبودیم اصلا... من تو فکر اون و حسی که تو این یکی دو ساعته تو دلم جوونه زده.. اونم تو فکر... هی... سید: چرا سرتون پایینه خانوم د نگاه کن ببین دوستی ، آشنایی کسی رو نمیبینید چه قدر صداش قشنگه... چرا دقت نکرده بودم... _چشم سرمو که گرفتم بالا یه گنبد فیروزه ای جلوی چشمام نقش بست... خدای من اینجا جمکرانه... آرزوم دیدن اینجا و زیارت آقا بود... ولی حالا این قدر درگیر یه جفت چشم عسلی شدم که حتی نفهمیدم کجام... _السلام علیک یا بقیه الله فی العرضه... به زبون آوردن سلام همانا و جاری شدن اشکام همانا جواد با بهت سرشو طرف من چرخوند و وقتی دید نگاهش نمیکنم اومد جلوم عسلی چشماشو تو قهوه ای خیس چشمام دوخت سید: چیشد یهو _هیچی... یهو یه صدای آشنا اسممو از پشت سر صدا کرد... صدا:فائزه السادات خودتی ......؟ ─┅─┅─═ঊঈ❤ঊঈ═─  @mohamadhoseinrad80 ─═ঊঈ❤ঊঈ═─┅─┅─