eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
88.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
667 ویدیو
125 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از ما استخوان هایی خواهند ماند که حسین را دوست دارد و روحی که آواره اوست ... ❤️‍🔥❤️‍🔥 @Mohamadrezahadadpour
ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَ سِلاَحُهُ الْبُکَاء... رحم کن بر کسی که تمام سرمایه‌اش امید به توست و فقط یک سلاح دارد؛ آن هم اشک... 👈 اصلا دعای کمیل، دعای خیلی خاصیه. خیلی خاص https://virasty.com/Jahromi/1707988091403325527
هدایت شده از یک فنجان تامل
دكتر اين بار برايم نَمِ باران بنويس دو سه شب پرسه زدن توي خيابان بنويس https://virasty.com/Jahromi/1707988654965567230
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
scary-music-instrumental 006.mp3
1.7M
موسیقی متن رمان
بسم الله الرحمن الرحیم 🔥 🔥 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 💥 «قسمت شصت و هشتم» 🔺لطفاً جای خالی را پر کنید! کارهای دانشگاه روی ریل افتاده بود و کم‌تر به مشکل برمیخوردیم. مشکل اصلی ما در آن شرایط، متن و شکل آموزش بود که آن خانم خیلی مفصّل و طبق آخرین استاندارهای جهانی به ما سرفصل داد و کارهای اصلی را انجام دادیم. فقط ماند متن آموزشی! تا اینکه پس‌از هفته‌ها انتظار، در حالی که ما داشتیم افراد خاصّی را که مأموریّت داشتیم پیدا و گزینش میکردیم، متون مورد نظر هم رسید. ما مثل تشنه و گرسنه‌ها فوراً سراغ متون رفتیم. بعداز اینکه مطالعه¬اش کردیم و کمی درباره¬اش باهم حرف زدیم، با این سرفصل‌ها روبه‌رو شدیم: 1. تاریخ و اصول برابری‌خواهی؛ 2. آشنایی با کمپینها و مبارزات؛ 3. آشنایی با تاریخچه و اصول موج اوّل، موج دوّم و موج سوّم برابرخواهان؛ 4. روش تحقیق و متدولوژی آمار؛ 5. آشنایی با منابع و متون معتبر آفلاین و آنلاین در سه دهه اخیر؛ 6. نقد کتب مقدّس اسلام و مسیحیّت در زمینه نقش زن و برابرخواهی؛ 7. آشنایی با بزرگان برابرخواه منطقه غرب آسیا و ... خب این‌ها خیلی هم دور از ذهن نبود و برای ما جالب توجّه بود که با چه کیفیّت و کمّیّتی به زبان مادری خودمان تهیّه شده است. امّا آن چیزی که دنیا را روی سرم خراب کرد، ادامه مـتون و سـرفـصل‌هـایی بود که برایمان ارسال کرده بودند: 1. کتاب سفید رنگ با کاغذهای نرم، گلاسه و تمام رنگی با موضوع «آشنایی با مبانی ژنتیکی ملّت‌ها». 2. کتاب سیاه رنگ با کاغذهای نرم، گلاسه و تمام رنگی با موضوع «آشنایی با بیماریهای چندعاملی و ذخیره‌ای زنان با رویکرد بررسی ژنتیکی زنان». 3. کتاب قرمز رنگ با کاغذهای نرم، گلاسه و تمام رنگی با موضوع «نقش علم ژنتیک در چشم‌انداز نویسی نسل جدید». و چندتای دیگر! شما فقط یک نگاه اجمالی به موضوعاتش بیندازید تا سرتان گیج برود و ندانید الان ما کجای این گلستان راز ایستاده‌ایم، چه‌کار باید بکنیم و چه اقدامی علیه این تحرّکات باید انجام بدهیم؟ این‌ها حتّی اسامی‌اش هم هولناک است چه برسد به تصاویرش! یک شب دو سه تا از آن کتابها را به خانه بردم و تا صبح با دقّت به عکس‌هایش نگاه میکردم. عکسها و تصاویر اشخاص که کمی تار شده بود و فضای پیرامونی آن افراد، خیلی‌خیلی برایم آشنا بود. وقتی دقیقتر نگاه میکردم، صدای ضعیف ماهدخت را شنیدم. نور گوشی‌ام را سمت صورتش گرفتم، دیدم دراز کشیده است و با حالت خماری، بین خواب و بیداری به من نگاه میکند. گفت: «چیه باز؟ چرا امشب داری جوری به این کتابا نگاه می¬کنی که انگار هیچی ازشون سر در نمیاری؟!» گفتم: «ماهدخت! خیلی یه‌جورین!» گفت: «مثلاً؟» گفتم: «تصاویرش!» با پوزخند گفت: «آشناست؟!» گفتم: «به نظرم!» چیزی گفت که دلم لرزید و بهتر است بگویم یک حالتی بین ناراحتی و خشم شدید سراغم آمد! گفت: «خب بایدم آشنا باشه! همون لحظه اوّل که کتابها رو دیدم، فهمیدم که زندگینامه خودمون تو اون دخمه‌ست! یادته؟ لیلما و هایده و...!» چشمهایم گرد شد و نمیتوانستم حرف بزنم. تند‌تند برگ زدم و به همه عکسها نگاه کردم. راست میگفت، دقیقاً عکس بچّه‌هایی بود که میشناختم و مدّتی هم با آن‌ها در آن خوک‌دانی زندگی کرده بودم. تازه فهمیدم کتابهایی که دستم بود و قرار بود در ترمهای اوّلیّه تدریس کنیم و نظرات و تحقیقات ثانویّه خودمان و بچّههایمان را برایشان به اسرائیل و ترکیه بفرستیم، برگرفته از آزمایشات و همان شرایط بدی بود که تجربه‌اش کرده بودم. ادامه👇
حاصل تمام مطالب، مباحث و یافته‌های ما در طول این مدّت مخصوصاً مطالب فصل دوّم، یک معادله ساده است که همیشه برایم به‌صورت کابوس درآمده است و نمیدانم چطوری با آن کنار بیایم. آن معادله این است: هرچه در کشور خودمان به اسم مطالعه و پژوهش، جنایت کردند و میکنند؛ به علاوه (+) هرچه هم در انستیتوها و آزمایشگاه‌های زیر زمینی و مخفی‌شان با جسم و جان و روان ملّتمان انجام میدهند؛ به علاوه (+) سرازیر کردن انواع و اقسام داروها و غذاهای خاصّ و ساخته و پرداخته خودشان با رویکرد کنترل و تغییر بازتابهای ژنتیکی و مولکولی ملّتمان؛ ضربدر (×) سیلاب وحشتناک لوازم آرایشـی و بهداشتی با معیارها و تعاریف خاصّ خودش توسّط کمپانی و لابی‌های یهود؛ به علاوه (+) تربیت و تعلیم خوشه‌ای دانـش‌آموخـتگانی که در این زمینه‌ها کار کنند و تلاش کنند که در تریبونهای رسمی و همایشها با ایراد سخنان ساختارشکنانه، یا زمینه را برای رسمیّت بخشیدن به این اعمال فراهم کنند و یا لااقل سر زبانها بیندازند و حواس زن و دختر مردم را به یک سری چیزهای جذّاب جلب کنند! به توان (^) انتخاب دولتها و وزرای سازشکار و تربیت یافته دانشگاه‌های اروپایی، آمریکایی و متمایل به آنان؛ منهای (-) غیرت، استقلال، عزّت و غرور ملّی متولّیان امر؛ و باز هم منهای (-) اطّلاع درست مردم و جلوگیری از روشنگری در این زمینه‌ها و متّهم شدن آگاهان، سخنرانان و دانشمندان معترّض به این رویّه به توهّم توطئه! مساوی است با = ...................... لطفاً جای خالی را پر کنید! رمان ادامه دارد... @Mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا