eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
88.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
671 ویدیو
125 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 مطلب هفتم: روضه این دو فایل بسیار زیبا از دکتر با گوش دل بشنوین تا بعد ... 👇😭
امشب بر خلاف هر سال، اجازه میخوام روضه ای از زبون خودم نخونم. نمیدونم اما امشب میترسم و این ترس، حالت عادی نداره و یه کم برام کم سابقه است! تمام حرفم در این چند بیت خلاصه و مفید هست 👇😭😭
چرا امشب به بستر جان نداری ندارم هیچ باور... جان نداری سَرَت برشانه‌ات می‌اُفتد ای وای بمیرم مثلِ مادر جان نداری بخوان روضه که خون شد حاصلِ تو که خون می‌جوشد از درد و دلِ تو شبیه قاتلانِ مادرم باز به من خندید بابا  قاتلِ تو بخوان روضه عصایش را شکستند غرورِ مجتبایش را شکستند بخوان ای سر شکسته نیم روزی زدند و هفت جایش را شکستند دو دستش رویِ سینه با ادب رفت تو گفتی فاطمه با تاب و تب رفت همینکه نامِ زهرا را شنید او سرش پایین به سمت در عقب رفت 😭😭😭😭😭😭
به او گفتی امانِ زینبم باش بمان عباس  جانِ زینبم باش اگر حتی به رویِ نیزه رفتی به نیزه سایبانِ زینبم باش کنارش باش کمتر غم ببیند که با تو دردها را کم ببیند سپردم بر تو؛ حتی سایه‌اش را مبادا چشمِ نامحرم ببیند دلم قرص است غم همسایه‌اش نیست که عباسِ مرا همپایه‌اش نیست مرا او سایبان می‌گردد اما سرِ کج روی نیزه سایه‌اش نیست مرا گفتی به شهپر می‌سپاری به دستِ شش برادر می‌سپاری ولی دست چه کس در شام و کوفه مرا با چند دختر می‌سپاری 😭😭😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ مطلب هشتم: تکریم و تعظیم به مقام منیع قرآن لطفا قرآن را آماده کنید و اگر نیازی به تجدید وضو هست، بسم الله تا خدمت قرآن شرفیاب بشیم.
استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال والاکرام و اتوب الیه،توبة عبد ذلیل خاضع مسکین مستکین لایملک لنفسه نفعا و لا ضرا و لا موتا و لا حیوة و لا نشورا... بی حیا بودم اما امشب با شرمندگی و حیا اومدم در خونت،قرآنتو در برابر صورتم باز میکنم چند تا قسم بهت میدم، اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتَابِکَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِیهِ وَ فِیهِ اسْمُکَ الْأَکْبَرُ وَ أَسْمَاؤُکَ الْحُسْنَى وَ مَا یُخَافُ وَ یُرْجَى*
این همه قسم فقط برای یه مطلب* أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقَائِکَ مِنَ النَّارِ* یه سال منتظر بودیم بیاد که ورقه ی آزادی از آتش جهنم رو برای ما امضا کنی،خدایا قلب ما تو سینه ی ما پر از عشق خودت،انبیائت،اهلبیتت،واقعا قیامت این بدنو بااین سینه و قلب میخوای ببری جهنم؟! میخوای محبت علی رو بسوزونی؟!میخوای عشق به ابی عبدالله رو تو آتیش بسوزونی؟!میخوای محبت به زهرارو درجهنم بسوزانی؟!حالاقرآن مجیدت رو روی سر میگذارم"عرب ها وقتی در یه مساله مضطر میشن دست روسر میذارن،ما مضطریم،ما بعضی مشکلاتمون رو به هیچ کی غیرتو نمیتونیم بگیم*
اللهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ *محبوب ماگدا وقتی درخونه ی کریم میره تو دنیا که سابقه نداشته کریم به گدا بگه چی آوردی؟تو که اکرم الاکرمینی به مانمیگی امشب برای من چی آوردی؟میگی بندگان من چی میخواید؟با من حرف بزنید،بندگان من دردتون رو به من بگید،بندگان من امشب شبشه هر چی خیر دنیا و آخرته از من بخواید،من بخیل نیستم، *بک یا الله* 😭😭😭 شب معراج میخواد برگرده معراجی که درقرآن مطرحه،حبیب من دراین آخرین لحظات مهمانیت چیزی میخوای به من بگی اظهار کن،عرض کرد:مولای من به من بگو قیامت باامت من میخوای چکار کنی؟شما رو میگفت پیغمبر،رباخواران حرفه ای،بی حجابای حرفه ای،ظالمان حرفه ای رو خود پیغمبر ازامت بودن خارج کرده مگه اونا هم امشب توبه کنند ملحق به امت بشن ولی شما رو میگفت،خطاب رسید حبیب من! امت تو بین خودم و تو قرار دارن،تو از یه طرف صدا بزن"امتی امتی" من جوابتو میدم" رحمتی رحمتی"
الهی بمحمد* 😭😭😭 پیغمبرت به ما یاد داده قسم به علی ردخور نداره،اومدحرم امیرالمومنین پای ضریح دوسه ساعت گریه کرد،گفت:همین نزدیکیهای نخلستان های کوفه یکی ازمخالفین تو محکم زده تو گوش من اول برام مهم نبوده به من گفته زدمت تو ادعا میکنی شیعه ی علی هستی برو شکایت منو به علی بکن،به علی بگو هر کاری از دستت برمیاد درحق من انجام بده،علی جان دلم سوخته، انتقام بگیر شب دومم آمد گریه کردشب سوم کنار ضریح خوابش برد،محضر امیرالمومنین رو درک کرد فرمود:شیعه ی من گذشت کن از اون مخالف من،او یه حقی به گردن من داره من ازش انتقام نمیگیرم،یه روز ازمیون نخلستان عبور می کرد چشمش به گنبد من افتاد از اسب آمد پایین به طرف گنبد من یه تعظیمی کرد یه سلامی به من کرد من کاری به کارش ندارم،فردا صبح برگشت کوفه،ظالم دیدش گفت:رفتی شکایت کردی دیدی کاری از دست علی برنمیاد دستشو گرفت داستانو براش گفت،به شیعه هم گفت:همین الان دست منو بگیر ببر حرم علی من میخوام شیعه علی بشم *الهی بعلی* 😭😭😭 تو این قسم چقدر حرفا خوابیده،تو این قسم ما رو یاد چه برنامه هایی میندازه،بین در و دیوار،پهلوی شکسته،سیلی به صورت خورده *الهی بفاطمه؛..... 😭😭😭😭😭😭😭😭