eitaa logo
رویش ✼ محمد عالم‌زاده نوری
436 دنبال‌کننده
112 عکس
58 ویدیو
49 فایل
ان الذین آمنوا والذين هاجروا و جاهدوا في سبيل الله أولئك يرجون رحمة الله صبر و بصر همان ایمان وجهاد است که برای افراشتن پرچم توحید به هردو نیاز است؛ فی سبیل الله: همان راهی که در انتها به چیرگی اسلام بر همه آیین‌ها می‌انجامد. 🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ کدام روانشناسی؟ بخش اول محمد عالم‌زاده نوری رؤسای چهار انجمن روان‌شناسی و روان‌پزشکی در نامه‌ای به رئیس قوه‌ی قضاییه به احکامی که بر علیه یکی دو هنرمند مشهور کشور به اتهام بی‌حجابی و بدپوششی صادر شده بود، اعتراض کردند و استفاده از عناوین تشخیصی روان‌شناسی برای برچسب‌زدن به رفتارهای این هنرمندان را سوء استفاده از روان‌شناسی و روان‌پزشکی دانسته‌اند که موجب تحقیر و نقض کرامت متهمان گشته و ارائه خدمات سلامت روان را به نیازمندان دشوار ساخته و وجهه‌ی روان‌پزشکی و روان‌شناسی کشور را در جهان مخدوش می‌سازد. این اساتید، ارجاع افراد به مراکز روان‌شناسی و مشاوره جهت اعمال تغییر در سبک زندگی و انتخاب‌های فردی را متعارض با اصل اخلاقی «خودمختاری» به عنوان یکی از اصول اخلاقی حرفه روان‌شناسی دانسته‌اند. پیش از این نیز یکی از اساتید روان‌شناس مدعی شده بود الزام به حجاب برای کسی که اعتقاد به آن ندارد مایه ازخودبیگانگی و بحران هویت است و چنین کسی اگر با چادر به خیابان بیاید خودیت و سلامت روانش به خطر می‌افتد. این اظهار نظرها از پایگاه دانشگاهی و به استناد گزاره‌های علم روان‌شناسی جدید بیان می‌شود. از آنجا که نویسندگان نامه رؤسای مهم‌ترین انجمن‌های علمی روان‌پزشکی و روان‌شناسی هستند، نمایندگان تفکر علمی همه‌ی روان‌شناسان و روان‌پزشکان دانشگاهی به شمار می‌روند. همان گونه که در متن نامه و در امضای خود، این نمایندگی را تصریح کرده‌اند. بنابراین این نظرات، مربوط به چند شخص حقیقی نیست و نگاه جریانی حاکم بر دانش مدرن به شمار می‌رود. ✅ خودیت و فردیت سرچشمه‌ی تاکید بر «خودیت و فردیت» (پیش از نظریه تفرّد کارل یونگ و بیانات شبه عالمانه‌ی نیچه که توسط این نویسندگان تکرار و بلکه به شکل ناقصی بیان شده است)، فروید پدر علم روان‌شناسی جدید است. فروید دست کم در مقطعی از عمر خود بر این باور بود که احساسات سرکوب‌شده باعث ایجاد تعارضات و در نتیجه اضطراب می‌شوند. او می‌گفت وقتی ما در جامعه رشد می‌کنیم مجبور هستیم برای تطابق با محیط پیرامون خود، روی بخش‌هایی از وجودمان پا بگذاریم. ممکن است این جامعه‌پذیری به حدی در ما درونی شود که نتوانیم غرایز طبیعی‌مان را بپذیریم و برای فرار از اضطراب ناشی از آن، آنها را از حیطه‌ی آگاهی خود خارج کنیم. این سرکوبگری خواسته‌ها به ایجاد تعارض می‌انجامد. زیرا احساسات ابراز نشده هرگز نمی‌میرند. آنها زنده دفن می‌شوند! و بعدها به شکل صورت‌های زشت‌تری بیرون می‌زنند. کام‌های مطرود و ممنوع با آنکه از ذهن خودآگاه انسان رانده می‌شوند اما باز از میان نمی‌روند؛ بلکه در ناخودآگاه او باقی می‌مانند و متدرجاً انباشته و فشرده می‌گردند. وازدن، طرد و حبس کام‌ها چنانچه به‌تکرار واقع شود، انرژی هنگفتی را در ناخودآگاه ما متراکم و محبوس می‌سازد و نظم و آرامش روانی را برهم می‌زند. کام‌هایی که به شدت وازده و پس رانده شوند، در ناخودآگاه گرد می‌آیند دسته دسته فشرده و فروبسته می‌گردند و روان را جریحه‌دار می‌کنند. این جریحه‌های روانی را کمپلکس یا عقده می‌خوانند ترجمه مختصر و ساده این جملات این است: «اگر انسان به خواسته‌های خود نرسد دچار عقده روانی خواهد شد». بنابراین «اگر می‌خواهید دچار آسیب و عقده‌ی روانی نشوید خواسته‌های خود را سرکوب نکنید و به همه خواسته‌های پاسخ مثبت دهید» خلاصه اینکه همة خواسته‌های شما مشروع و تأمین‌کردنی است مگر آنکه با خواسته‌های دیگران ناسازگار باشد! ✅ انسانم آرزوست این دیدگاه فروید که به سرعت شیوع پیدا کرد ریشه اخلاق و ارزش‌های انسانی را برکند و هیچ کار بدی باقی نگذاشت. با این تقریر همة کارها و خواسته‌های انسان خوب و ضروری تلقی شدند زیرا اگر انجام نشوند انسان را روانی و عقده‌ای می‌کنند، مگر آنکه به خواسته‌های دیگران آسیب رسانند و دیگران را عقده‌ای و روانی کنند. نتیجه روشن چنین تفکری، تولد لیبرالیسم و فردگرایی شد؛ یعنی تنها ارزش دنبال‌کردنی «آزادی» است و هرچه مخالف آزادی باشد بلکه «فقط» هر آنچه مخالف آزادی باشد زشت و بد است. این نویسندگان در همین نامه آورده‌اند: «اعمال تغییر در سبک زندگی افراد و انتخاب‌های فردی آنها متعارض با اصل «خودمختاری» به عنوان یکی از اصول اخلاقی حرفه روان‌شناسی است». به این نویسندگان گوشزد می‌کنیم: اخلاقی که شما از آن یاد می‌کنید جز همین یک اصل (خودمختاری و آزادی) اصل دیگری ندارد و همه کارهای شنیع، خوب و خواستنی و مجاز هستند زیرا ترک آنها خودمختاری را به خطر می‌اندازد. بی‌شک این نظریه بزرگ‌ترین بدعت عصر جدید است که تمام اخلاق و هویت انسانی را درو کرده و از انسان تنها یک جانور دوپای مستقیم‌القامه باقی گذارده که در اسارت غرایز حیوانی به سر می‌برد و جز در شکل و شمایل ظاهری تفاوتی با اجداد و اسلاف میمونی خود ندارد. 🔸 ttps://eitaa.com/mohammad_nooori
✅ کدام روانشناسی؟ بخش دوم این نظریه به وضوح با محکم‌ترین آموزه‌ی اخلاقی یعنی «مبارزه با هوا و هوس» و «جهاد با نفس حیوانی» مخالف است و زیربنای نیک و بد و حسن و قبح و ارزش و اخلاق را ویران می‌کند و از دین و ادب و تربیت و شریعت و حکمت عملی اثری باقی نمی‌گذارد. این نظریه انواع لذت‌جویی‌ها و هوس‌رانی‌ها و تمتعات مادی را مشروعیت بخشیده و تئوریزه کرده و به انسان نیرویی برای مقابله با خواسته‌ها نمی‌دهد و او را در برابر ناکامی‌ها مقاوم نمی‌سازد. انسان در این نگاه به‌دنبال بهشت دنیوی (بهشت شداد) یعنی فراهم‌آوردن تمام مشتهیات نفسانی و برداشتن تمام امور دغدغه‌آفرین در این جهان می‌افتد و تمام همّ و غمّ خود را برای رفاه و عافیت و لذت بیشتر به کار می‌گیرد و البته در دنیای جدید با گسترش تکنولوژی و فراگیرسازی امکانات رفاهی، به این آرزو نزدیک شده که بدون هیچ زحمتی به خواسته‌های خود دست یابد و در این دنیای مادی، بهشت موعود را فراهم سازد. ✅ کدام کرامت؟ این نویسندگان دانشگاهی که دغدغه کرامت انسان را در نوشته خود آورده‌اند باید توجه داشته باشند کسی که دائم از هوس‌های خود شکست می‌خورد و اسیر خواسته‌های نفس است کرامت انسانی را از دست داده و در عمق ضمیر خود احساس حقارت و حیوانیت و سرشکستگی می‌کند. اخلاق انسانی و تربیت اسلامی برای حفظ کرامت انسان به دنبال مدلی است که اراده انسانی او و نه خواست حیوانی او را تقویت کند و انسان‌های دارای عزم و پراراده‌ای پدید آورد که بر نفس خود امیر باشند و بتوانند بر خودمختاری حیوانی و خواسته‌های پست خود فایق آیند. اکنون چند سوال از دانش روان‌شناسی می‌پرسیم: • آیا روان‌شناسی تمام حقیقت انسان را به حیوانیت او فروکاسته و دغدغه تعالی و ارزش و اخلاق را ندارد؟ • آیا دانشی مانند روان‌شناسی نباید دغدغه‌مند مقام خلیفه‌اللهی انسان و مرتبت والای برتر از فرشتگان او باشد و به فلاح اخروی و سعادت ابدی او بیندیشد؟ • آیا انسانی که موضوع علم روان‌شناسی است موجودی نهایتا با ماندگاری ۱۰۰ سال است یا موجودی است که از مرتبه «لله» آغاز شده و تا ابدیت «الیه راجعون» امتداد دارد و «عند ملیک مقتدر» آرام می‌گیرد؟ • روان‌شناسی با کسی که بر خلاف عرف و اخلاق و قانون و شرع و ادب عمل می‌کند چه برخوردی دارد؟ • آیا از منظر روان‌شناسی، انسان‌ها وظیفه‌ای نسبت به دیگران و مسئولیتی نسبت به جامعه ندارند؟ فقط و فقط باید «آنگونه که هستند» ظاهر شوند؟ ✅ بگذریم... بنابر نظر این نویسندگان دانشگاهی، خودمختاری افراد، محترم است و حکومت باید اجازه دهد مردم آنگونه که هستند در انظار عمومی ظاهر شوند تا سلامت روان‌شان به خطر نیفتد. با این استدلال باید هر گونه عمل شنیعی را آزاد کرد که مبادا خودمختاری و سلامت روان شهروندان مخدوش شود. «خودمختاری در پوشش با سایر آزادی‌های اجتماعی مثل آزادی در تولید و توزیع و مصرف مواد مخدر، آزادی در روابط جنسی خارج از چارچوب؛ آزادی در حمل اسلحه؛ آزادی در عمل به قوانین راهنمایی و رانندگی و ... چه تفاوتی دارد؟ برخلاف نظر مدعیان دانش روان‌شناسی آنچه مستلزم ازخودبیگانگی و مایه بحران هویت است بی‌حجابی است نه حجاب؛ شبیه مستی و اعتیاد و عربده‌کشی که گرچه خواسته نفس حیوانی است ولی باید آن را مهار کرد. فطرت الهی زن، او را به عفت و حیا و مستوری دعوت می‌کند نه برهنگی و بی‌حیایی و پرده‌دری. ✅ ما کافریم! بدون هیچ ملاحظه و لکنتی، سربلند و با افتخار و قاطع عرضه می‌داریم ما به دانشی که آمده است انسان را خودمختار کند و او را از بندگی خدای متعال و خضوع در مقابل ارزش‌های الهی رهایی و سرکشی بخشد، کافریم. ما این دانش ذاتا مسموم را دین دنیای مدرن و رساله توضیح المسائل لیبرالیسم غربی می‌دانیم و برائت خود را از آن با آوای بلند اعلام می‌داریم و بر آستان دین محمد و اهل بیتش (صلوات الله علیهم اجمعین) سر فرود می‌آوریم. ✅لکم دینکم و لی دین. 🔸 ttps://eitaa.com/mohammad_nooori
📝 ؛ 🖌کدام روانشناسی؟ رؤسای چهار انجمن روان‌شناسی و روان‌پزشکی در نامه‌ای به رئیس قوه‌ی قضاییه به احکامی که بر علیه یکی دو هنرمند مشهور کشور به اتهام بی‌حجابی و بدپوششی صادر شده بود، اعتراض کردند و استفاده از عناوین تشخیصی روان‌شناسی برای برچسب‌زدن به رفتارهای این هنرمندان را سوء استفاده از روان‌شناسی و روان‌پزشکی دانسته‌اند که موجب تحقیر و نقض کرامت متهمان گشته و ارائه خدمات سلامت روان را به نیازمندان دشوار ساخته و وجهه‌ی روان‌پزشکی و روان‌شناسی کشور را در جهان مخدوش می‌سازد. این اساتید، ارجاع افراد به مراکز روان‌شناسی و مشاوره جهت اعمال تغییر در سبک زندگی و انتخاب‌های فردی را متعارض با اصل اخلاقی «خودمختاری» به عنوان یکی از اصول اخلاقی حرفه روان‌شناسی دانسته‌اند. 📎 ادامه یادداشت 🌐https://rasanews.ir/003691 💯 🆔 @rasanewsagency
🔹سخنی با اساتید و فضلای روانشناس حوزوی (بخش اول)🔹 ✅ محمد عالم‌زاده نوری ✅ دانش روانشناسی موجود در فضایی گسسته از اندیشه‌های اسلامی و مبتنی بر مبانی و اصولی غیر الهی پدید آمده است؛ این دانش البته مطالب مفید و آموزه‌های حقی دارد که برای جامعه ما قابل استفاده است؛ یعنی تا زمانی که با روش متقن و قابل قبولی نتوانسته‌ایم دانش روانشناسی اسلامی را متکی بر مبانی الهی و اصول و قواعد دینی ارائه و جایگزین نماییم، لازم است از این دانش به قدر ضرورت و کفایت و با هوشمندی کامل استفاده نموده و در مسیر بزرگ تمدن‌سازی اسلامی از آن بهره بگیریم. از سوی دیگر در همین دانش گسترده و به‌ظاهر کارآمد، رویکردهای باطل و آموزه‌های نادرستی وجود دارد که با بنیاد تفکر دینی و مبانی معرفتی اسلامی ناسازگار است یا دست کم آنها را تضعیف می‌کند و بایستی عالمانه و هوشمندانه از آن تبری جست و فاصله گرفت. توجه داریم که باطل به شکل مطلق، جذابیت و قابلیت عرضه ندارد. همچنین باطل به ذات خود از بین رفتنی و مردنی است و نمی‌تواند باقی بماند (ان الباطل کان زهوقا)، بنابراین کسانی که حرف نابجا و باطلی را طرح می‌کنند برای ماندگاری سخن خود و اثرگذاری بر دیگران مجبورند آن را با سخن حقی بیامیزند: أَلَا إِنَّ الْحَقَّ لَوْ خَلَصَ لَمْ يَكُنْ فِيهِ اخْتِلَافٌ وَ إِنَّ الْبَاطِلَ لَوْ خَلَصَ لَمْ يَخْفَ عَلَى ذِي حِجًى وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَيُحْسَبَانِ مَعاً فَهُنَالِكَ اسْتَوْلَى الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ در دانش روانشناسی غربی نیز گرچه برخی دانشمندان قصد ارائه باطل و آمیختن آن با حق و انتشار آن در جوامع را نداشته‌اند، اما نظریات خود را در دل جریان باطل و بر مبنای باطلی بنا نهاده‌اند که چنین اقتضایی دارد. ✅ ما حوزویان کاری که حوزویان و عالمان دین در این موضع باید انجام دهند این است که همه وسع خود را در فحص عالمانه و فقیهانه از حق و باطل در آموزه‌های این دانش به‌کارگیرند و انحراف و تباهی را نشان دهند تا مشمول لعنت خدا نگردند: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ. این حدیث خطاب به ماست. ما حوزویان و عالمان موظف هستیم باید خط‌نگه‌دار حق و باطل باشیم و در دنیایی که حق و ناحق به هم درآمیخته و بنیاد اندیشه اسلامی و اعتقادات دینی را نشانه گرفته است، سره را از ناسره و حق را از ناحق تمیز دهیم و در بزنگاه‌ها سخن باطل را از رهنمود اصیل دینی نمایان سازیم. گاهی یک فضله موش کافی است که دیگ بزرگ غدایی را نجس کند؛ اینجا کسی باید این فضله‌های موش را نمایان کند و خارج سازد. ✅ مرزهای تمایز برادران عزیز؛ تاکید بر سخنان درست، آموزه‌های مشترک و گزاره‌های حقی که در این آمیزه‌های حق و باطل وجود دارد کافی نیست. به رسمیت شناختن دانش‌های موجود گرچه کسانی را با ما همراه می‌کند و ما را همواره عزیز و محترم و دوست‌داشتنی نشان می‌دهد اما اگر به بهانه حفظ روابط یا جلب محبت دیگران، دائماً در این مرحله بمانیم و روشنگری و هدایت‌گری به سوی مطلوب نداشته باشیم، خطا کرده‌ایم و وظیفه حقگرایی و راهبری خود را ادا نکرده‌ایم. حضرت ابراهیم هم گرچه در ابتدا به ظاهر با مشرکان در پرستش ستاره و ماه و آفتاب همراهی کرد اما در نهایت، باطل بودن آن را نشان داد و برائت خود را اعلام کرد و اگر حضرت ابراهیم اسوه حسنه است به خاطر همین تبری از باطل و انحرافات است: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَه»‏ ما حوزویان از بعد از انقلاب با آموختن دانش روانشناسی و به‌کارگیری آن، برادری خود را ثابت کرده‌ایم و همراهی خود را نشان داده‌ایم. آیا زمان آن نرسیده که به صراحت، کفر و برائت خود را به آموزه‌های نابجا و استفاده‌های نادرستی که از این دانش می‌شود نشان دهیم؟ بله؛ نقاط قوت و اشتراک را باید نشان داد ولی در کنار آن بلکه بسیار مقدم بر آن، لازم است شائبه‌ها و آمیزه‌های باطل را هم نشان دهیم. روحانیت یا همان نهاد عالمان دینی (یعنی من و شما) باید موضع دین را تقویت کنیم و اجازه ندهیم به هر اسم و عنوان و بهانه‌ای در قالب‌های پرطمطراق علمی، آموزه‌های دینی در معرض هجمه و خطر قرار گیرند. 🔸http://eitaa.com/mohammad_nooori
🔹سخنی با اساتید و فضلای روانشناس حوزوی (بخش دوم)🔹 امروزه علوم انسانی غربی با همین درآمیختن حق و باطل، قرآن‌سوزی و همجنس‌گرایی و نسل‌کشی پنهان را تئوریزه کرده و عالمانه و بشردوستانه نشان می‌دهد. ما کی و کجا باید برانگیخته شویم و موضع‌گیری کنیم و سخن حق را عرضه کنیم و جلوی این سیل بنیان‌برافکن را بگیریم؟ چرا وقتی یک استاد روانشناس، آن سخن ناروای باطل را گفت دوستان عزیز روانشناس ما (جز یکی دو نفر) واکنشی نشان ندادند؟ همین رگه‌های باطل به بهانه آن همه گزاره‌های درست در بزنگاه‌ها جریان را عوض می‌کند، محاسبات مسئولین را بهم می‌ریزد و افکار عمومی را مخدوش می‌کند و فضای اجتماعی را به جهت ضدارزش‌ها و ناهنجاری‌ها سوق می‌دهد. ✅ فعلی العالم ان یظهر علمه از دوستان روانشناس حوزوی صمیمانه درخواست می‌کنم برخیزند و علم خود را آشکار کنند و تحت تاثیر رابطه استاد و شاگردی یا هر عنوان دیگر در مقابل رگه‌های اندیشه انحرافی موجود در این دانش مسموم سکوت نکنند. این دانش اگر هنری دارد باید در مسیر بندگی و تسلیم خرج کند و آب به آسیاب اسلام بریزد نه اینکه خلاف شرع را توجیه و تجویز کند. ما حوزویان میثاق بسته‌ایم که همه دانش و توان و تخصص خود را در راه سعادت نهایی انسان که همان عبودیت و تسلیم و خضوع در مقابل خدا و اوامر اوست به کار بگیریم و انسان را به سمت قرب خدا و لقای الهی رهنمون باشیم و سربازان ساخت جامعه اسلامی ذیل توحید و عدالت و اسلام باشیم. اگر این همه درس که در حوزه خوانده‌ایم نتیجه‌ای غیر از این دهد همه سرمایه خود را باخته‌ایم. آیا تحصیلات دانشگاهی ما حوزویان و آشنایی با دستگاه علوم غربی این روحیه ما را تقویت کرده و ما را در سربازی دین خدا و گسترش فرهنگ اسلامی و تعبد به احکام دینی موفق‌تر ساخته است؟ اساسا روانشناسان حوزوی این همه درس خوانده‌اند که همین کار را بکنند. اگر قرار بود ما مصرف‌کننده علوم انسانی غربی باشیم این علوم را در دانشگاه با سرعت و سهولت بیشتری می‌آموختیم و مدرک می‌گرفتیم. چرا پس از این همه تحصیل حوزوی به آن می‌پردازیم؟ چرا حوزه‌های علمیه به دانش‌های انسانی از جمله روانشناسی ورود کردند؟ قرار نبود ما حوزویان این دانش‌های مسموم را با عمامه پیامبر خدا تبلیغ یا مصرف کنیم! قرار بود عالمان دین از طریق آشنایی با همین علوم انسانی غربی که در مبانی اختلال دارند، موضوع‌شناسی کنند و در نهایت، کاستی‌ها و کژی‌های آن را نمایان سازند و مدل جایگزین اسلامی آن را به انسان عصر جدید عرضه کنند. مدل جایگزین اسلامی همان مدلی است که آدمی را به خدا نزدیک می‌کند و روح تسلیم و عبودیت را در او می‌افزاید و امکان ساخت تمدن نوین اسلامی را فراهم می‌سازد. ✅ قم؛ پایگاه انتشار علم به همه جهان قرار بود علم از قم به سراسر جهان منتشر شود و معارف اسلامی از پایگاه حوزه‌های علمیه عالم‌گیر شود: فَيُفِيضُ الْعِلْمُ مِنْهُ إِلَى سَائِرِ الْبِلَادِ فِي الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَيَتِمُّ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْق‏؛ نه اینکه دانش، از سراسر جهان به حوزه‌های علمیه سرازیر شود و حوزویان عمامه به سر، خاموش و منفعلانه آن را بپذیرند و با آیات و روایات معصومان، تزیین و آزین کنند. مباد که این یافته‌های بشری، به جای دین و خدا بنشینند و رساله حل المسایل بشر امروز گردند و هدایت او را به سرمنزل کمال و سعادت بر عهده بگیرند. ما تلاش‌ها و خدمات فضلا و علمای روانشناس اسلامی در حوزه‌های علمیه را که سال‌هاست در این جهت دغدغه و اهتمام داشته‌اند قدر می شناسیم و به پشتوانه همین گام‌های اساسی در اسلامی‌سازی روانشناسی اکنون با صدای رسا اعلام می‌کنیم وقت آن رسیده تا پرچم اسلام را در این دانش به فراز آورده و در مقابل آموزه‌های باطل آن موضع علنی بگیریم. ✅ علوم انسانی در خدمت توسعه بندگی لازم است فراتر از تاکید بر نقاط اشتراک، نقاط انحراف و تمایز را نشان دهیم و این دانش را به خدمت توسعه عبودیت و تسلیم در مقابل دین حق درآوریم و در راهبری جریان‌های اجتماعی، پرچم اسلام را تقویت کنیم. یادمان نرود ما حوزویان مسئول این هستیم تا نیاز انسان به دین و حاجتمندی جامعه انسانی به وحی را نشان دهیم و بر تعبد و تسلیم و عبودیت انسان و جوامع انسانی بیفزاییم. این غیرت و تعصب مقدس را باید پاس داشت و هویت و رسالت اجتماعی حوزه را باید حفظ کرد. دوستان روانشناس حوزوی! 🔹 بسم الله ، اکنون زمان اقدام است ... 🔸http://eitaa.com/mohammad_nooori
⏹ امام جریان حق ⏹ پیامبر خدا فرمودند: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه در جریان مقابله تاریخی ایمان و کفر و نزاع طولانی حق و باطل هرکس باید امام جریان حق را در زمان خود بشناسد. • بداند پشت چه کسی حرکت کند؟ • زیر چه پرچمی سینه بزند؟ • سیاهی چه لشکری باشد؟ • در رکاب چه کسی بماند؟ • و در کدام جبهه توان خود را خرج کند؟ ⏹ هر کس باید موضع خود را روشن کند که: • به دنبال امام جبهه حق است یا به دنبال دیگران؟ • حرکت و سکون او به نفع جریان تاریخی توحید و ایمان است یا آب به آسیاب دیگران؟ • سخن و سکوت او، موضع‌گیری و فریاد او، امضا و حرکت او، پیوندها و بیانات او و خروش و خاموشی او جبهه امام علی را بیشتر تقویت می‌کند و خوشحال می‌سازد یا جریان معاویه دوران را؟ • وجود او به نفع کدام جریان خرج می‌شود؟ ⏹ بی‌گمان امت شیعه در عصر غیبت ولی عصر عج، بدون امام نیست و به فقیهان واجد شرایط ارجاع داده شده است. فقیه جامع شرایط حصن اسلام و پاسدار دین و مدافع مکتب در مقابل دشمنی‌ها است و در یک جریان تاریخی و مقیاس جهانی ایتام آل پیامبر را از دهان و چنگال گرگ‌ها رها می‌سازد. راهبر امت کسی است که کشتی طوفان زده مومنان را از امواج فتنه و بلا حفظ کرده و انواع توطئه‌ها و خباثت‌ها را با سرانگشت اشاره خود خنثی ساخته است. فقیه جامع شرایط کسی است که پرچم شیعه را بر دوش گرفته و اقامه دین و مکتب را در دنیای پرهیاهوی امروز بر عهده دارد. فقها امنای رسل هستند و کاری را که پیامبران الهی انجام می‌دادند در مقیاس جهانی دین خاتم بر دوش دارند. ⏹ هر کس باید امام زمانه و راهبر دوران خود را بشناسد تا در فتنه‌های گمراه‌کننده سرگردان نشود و معرفت امام زمان فقط شناختن نام و نسب امام غایب نیست. • شناخت پیشوای حاضر است و دانستن خط راهبر و سلسله‌دار امت. • شناخت جلودار این حرکت تاریخی و جهانی است. • شناخت مدیری است که شیعه را از کریوه‌های پرخطر عبور می‌دهد. پیشوایی حرکت‌آفرین و جهت‌بخش که در مقابل همه باطل ایستاده است و امت را بر علیه جریان کفر یک‌پارچه می‌کند. • آن کس که پرچم اسلام را بلند کرده و بار شیعه را برمی‌دارد. • آن کس که تمام جبهه کفر در مقابل او ایستاده است. • آن کس که دشمن شماره یک سردمداران طاغوت و ایمه کفر است و آماج خباثت‌های آنان قرار می‌گیرد. ⏹ بنا بر فرمایش رسول پیامبر کسی که راهبر زمانه خود را نشناسد به مرگ جاهلیت خواهد مرد حتی اگر عالم دین یا استاد و محقق حوزه بوده و عمامه پیامبر بر سر داشته باشد یا حتی اگر عبادت‌های طولانی و مناجات‌های شبانه سوزناک داشته و حضور قلبش در نماز از همه بیشتر باشد و عالم ربانی تلقی شود. هرچه باشد از ابوموسای اشعری مقدس‌تر نیست. زمانی که مالک اشتر در رکاب امیر مؤمنان می‌رزمید و می‌خروشید ابوموسای اشعری در محراب عبادت سر به سجده داشت و با حضور قلب و اشک جاری و با سوز دل و حال معنوی با خدا مناجات می‌کرد و لذت عرفانی می‌برد. اما همه این عبادات حبط شد و مات میته الجاهلیه: • چون امامش را نمی‌شناخت • چون با عبادتش امام زمانش را رها کرده بود • چون سجده و عبادتش تقویت جبهه معاویه بود. • چون معاویه و عمروعاص عبادت او را دوست می‌داشتند و آرزو می‌کردند مالک اشتر و دیگر یاران امام هم صحنه را ترک کنند و به این عبادات‌ها بپردازند. • چون عبادتش بدون امام بود و آب به آسیاب طاغوت می‌ریخت. ⏹ اگر اساتید حوزه و دانشگاه در شرایطی که امام جامعه به یاری آنان نیاز دارد تنها به کار درس و بحث و تحقیق یا عبادت و سلوک و تربیت شاگرد بپردازند با ابوموسی اشعری چه تفاوتی دارند؟ اگر به تصمیم و تدبیر و فرمانش آسیب رسانند و از تحت تبعیت او درآیند و خون به دل او کنند و سخن او را تضعیف نمایند بدون شک رشته ولایتشان قطع می‌شود و عملشان حبط و نابود می‌گردد. در یک حرکت امتی تاریخی و در یک جریان توفنده ایمانی و در مصاف با دنیای ظلم و استکبار و سلطه که تمام کفر در مقابل این شیعه بسیج شده و صف‌آرایی کرده است و همه احزاب خود را برای برانداختن نام خدا و دین خدا و شریعت الهی به میدان آورده اند و تمام تلاش خود را در برابر صدای اسلام و به نیت خاموش‌سازی آن به کار می‌گیرد و ارزش‌های الهی را تضعیف می‌کنند هر حرکت مخالفی خروج از ولایت ایمانی است. http://eitaa.com/mohammad_nooori
⏹ در رابطه با راهبر و پیشوای امت چند گونه مواجهه فرض می‌شود: • اول کسانی که تابع و گوش به فرمان و سیاهی لشکر اویند. • گروه دوم کسانی که ناصر و مالک اشتر اویند و خواسته‌های او را در اولین زمان ممکن و به بهترین شیوه برآورده می‌سازند: المسارعین الیه فی قضاء‌ حوائجه. • سوم کسانی که به گونه‌ای حرکت می‌کنند که بود و نبودشان برای امام جامعه مساوی است. نه مخالف‌اند و نه موافق. سرد و خاموش کالعدم. • و دسته چهارم کسانی که دائم خون به دل او می‌کنند و سنگ پیش پای او می‌افکنند و کار او را کُند می‌سازند. گروه سوم و چهارم هر دو در این مشترک‌اند که جریان مخالف را تقویت می‌کنند؛ یکی با سکوت و یکی با عمل. بی‌شک هر کس که پیرو راهبر جریان حق نباشد طعمه جریان باطل است و لاجرم جبهه کفر را فربه می‌سازد. ⏹ وای بر ما اگر از این گروه سوم و چهارم باشیم و بعد از یک عمر درس دینی و عبادت پروردگار وجودمان در تقویت جبهه باطل خرج شود. نفرین بر ما اگر از خاموشی و عدم ما اصحاب جبهه کفر و اهالی باطل خوشحال شوند. و چه روسیاهی از این برتر که مراقب رشته ولایت نباشیم و از حبل الله جدا افتیم و به مرگ جاهلیت بمیریم. http://eitaa.com/mohammad_nooori
در جمع طلاب خادم قرآن 👇
در حدیث معروف نبوی آمده «خیرکم من تعلم القرآن و علّمه» این یکی از مشهورترین بیانات نبوی است که معمولا بر در و دیوار ادارات و نهادهای قرآنی نصب شده است. تصویر ما از این بیان شریف احتیاج به تکمیل دارد. در ماموریتی که خدای متعال برای پیامبران الهی در قرآن کریم ذکر کرده می‌فرماید: «پیامبران الهی یعلمهم الکتاب و الحکمه» یعنی معلمان قرآن بودند. بنابراین بزرگ معلمان قرآن در تاریخ پیامبران الهی هستند و در راس پیامبران الهی خود نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کارش تعلیم قرآن بود. پس «خیرکم من تعلم القرآن و علمه» اولا شامل پیغمبر اکرم می‌شود. در روایتی از امام صادق علیه السلام ذیل آیه ۱۲۱ سوره بقره (الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته) نقل شده که فرمودند «يرتّلون آياته و يتفقّهون به و يعملون بأحكامه و يرجون وعده و يخافون وعيده و يعتبرون بقصصه و يأتمرون بأوامره و ينتهون بنواهيه. ما هو والله حفظ آياته و درس حروفه و تلاوة سوره و درس أعشاره و أخماسه. حفظوا حروفه و أضاعوا حدوده، و إنّما هو تدبّر آياته و العمل بأحكامه، قال الله تعالي: ﴿كتاب أنزلناه إليك مبارك ليدّبّروا آياته)» در این آیه شریفه خداوند متعال میفرماید که آن کسانی که کتاب آسمانی به آن‌ها داده‌ایم و آن را آنچنان که شایسته آن است میخوانند و حق تلاوت را ادا میکنند آن‌ها مومنان واقعی هستند امام صادق علیه السلام ذیل این آیه میفرمایند که مراد از حق تلاوت که مومنان واقعی باید تلاوت حقیقی داشته باشند یا حق تلاوت را ادا کنند این است که آیات آن را به ترتیل بخوانند و در معانی اش دقت کنند و به احکام قرآن عمل کنند به وعده‌های قرآن کریم امید داشته باشند و از وعید‌ها و تهدید‌هایی که خدای متعال در قرآن بیان کرده میترسند و از قصه‌های قرآن کریم عبرت میگیرند و اوامری را که خدای متعال در قرآن آورده می¬پذیرند و از نواهی پرهیز می¬کنند بعد فرمودند بخدا قسم مراد از حق تلاوت این نیست که آیات قرآن را حفظ کنید حروف قرآن را درس بگیرید سوره‌های قرآن را همینطوری بخوانید و اعشار و اخماس قرآن را بلد باشید یعنی مثلا تقسیم‌بندی‌های قرآن که چند حزب است و چند سوره و جزء دارد حفظ کنید! یک عده هستند که این ظواهر قرآن را حفظ کردند اما حدود قرآن را ضایع کردند گاهی این تعلیم و تعلم قرآن به مراتب پایین تعلیم و تعلم انصراف پیدا میکند یعنی اگر پیغمبر فرمودند «خیرکم من تعلم القرآن و علمه» در ذهن‌ها ابتدائا می‌آید که جلسه قرآنی داشته باشیم یک استادی مخارج حروف و قواعد تجوید و این‌ها را یاد میدهد. این درست است ولی کامل نیست این استاد در سطح خودش معلم قرآن است. اما یک سطح معلم قرآن هم پیغمبر اکرم است؛ آن هم درست است و این مراتب، باید در نظر گرفته شود هر چه مرتبه بالاتر باشد این حکم «خیرکم» بیشتر در باره آن جاری میشود. بر این اساس یک سوال می‌کنیم: اگر شما مدیر یک مجموعه فرهنگی باشید بخواهید فقط یک برنامه اجرا کنید مثل فرض کنید که تنها امکان برگزاری یک برنامه را دارید. اگر امر شما دائر باشد که مثلا محفل تلاوت قرآن برگزار کنید یا مطالعه آثار مقام رهبری را، شما کدام را انتخاب میکنید؟ طبق فرمایش پیغمبر اکرم «خیرکم من تعلم القران و علمه» کدام را باید انتخاب کرد؟ بیانات حضرت آقا را . چرا؟ به خاطر اینکه تمام بیانات حضرت آقا تفسیر قرآن کریم است. گاهی ما فریب میخوریم . اگر کتابی رویش نوشته باشد «تفسیر القرآن الکریم» میگوییم این تفسیر است اما اگر روی جلدش نوشته باشد عدل الهی فکر میکنیم این تفسیر قرآن نیست! در حالی که تمام آثار شهید مطهری و مقام رهبری تفسیر قرآن است. فقط روی جلدش ننوشته تفسیر القرآن الکریم بنابراین اگر فرض کنیم که امر دائر شد «خیرکم من تعلم القرآن و علمه» در مراتب بالاتر جاری تر است. البته می¬دانیم برای عبور به مراحل بالای استفاده از قرآن باید از همین ظاهر شروع کنیم؛ همین جلسات خانگی تلاوت قرآن و همین محافل تلاوت که در مساجد و مدارس و اجتماعات مومنان برگزار می¬شود همین‌ها دریچه‌ای باز می¬کند به مراحل بالا. ولی اصحاب قرآن باید این را درک کنند که ارتباط با قرآن مراتب دارد یک مرتبه نازل، ارتباط با ظاهر قرآن کریم است و یک مرتبه بالاتر تفسیر قرآن است. تفسیر قرآن هم یعنی کتاب‌های عالمان دین مانند رهبر انقلاب. کتاب طرح کلی، انسان 250 ساله و مانند آن ما را به حقیقت قرآن کریم نزدیک‌تر می‌کند. یعنی اگر قرار باشد معلم قرآن پیدا بکنیم یک معلم قرآن پیغمبر اکرم است یک معلم قرآن کسی است که تلاوت قرآن و صوت و لحن و قرائت یاد می¬دهد یک معلم قرآن هم آقا و شهید مطهری است. با این بیان در واقع توجه کردیم که فرمایش پیغمبر اکرم و ائمه اطهار علیه السلام را به صورت کامل و مبسوط باید درک کنیم و نگاه‌های تک جانبه خوب نیست.
نکته دوم یک آسیب شناسی است. طلبه‌های خوب در کسوت عالمان دین دو قسم‌اند؛ یک دسته می‌گویند ما این همه در حوزه درس خواندیم و وامدار امام زمان علیه السلام هستیم باید کار‌های خوبی انجام دهیم مثلا قرآن درس بدهیم احادیث اهل بیت را بیان کنیم سخنرانی بکنیم کتاب بنویسیم در فلان همایش مطلب ارائه بدهیم و مانند آن. طبیعی است که همه کارهای طلبگی کار‌های خوب و مفید و مثبت و مغتنمی است. و طلبه به عنوان طلبه غیر از کار خوب کار دیگری نمی‌تواند بکند. ولی اینجا یک کمبود وجود دارد. این عالم دین در حوزه علمیه همه کارهایش مفید و مثبت است اما هیچ ربطی به شرایط امروز جامعه و نیازهای امت اسلامی در این عصر و تاریخ و جغرافیا ندارد. کارهای گردی است که آن را در هر کجای تاریخ قرار بدهی خوب است؛ کلا خوب است مثلا این سخنرانی را شما ببرید 200 سال پیش بار بگذارید جواب می¬دهد دویست سال بعد هم بار بگذارید باز هم جواب می¬دهد! خیلی کار خوبی است اما هیچ ربطی به امروز جامعه ندارد! این یک سبک نوع دوم از عالمان و حوزویان کسانی هستند که این درسی را که در حوزه خواندند و سرمایه‌ای را که در دستگاه امام زمان علیه السلام جمع کردند یعنی این قرآن و حدیث و معلومات مرتبط با معارف دینی را ناظر به نیاز عینی جامعه و مسئله‌های واقعی امت اسلامی به کار می¬گیرند این یک چیز دیگر است. حرف گردی که همه جای تاریخ بشود گفت خوب است ولی در کنار آن و چه بسا مهمتر از آن حرفی است که مال این مخاطب و این زمان و مکان و نقطه تاریخ است و یک مسئله واقعی را حل می¬کند. آسیب شناسی که در فعالیت‌های قرآنی وجود دارد این است که اصحاب قرآن کریم تبدیل شوند به یک موجودات مفید مثبت جذاب جالب ولی گرد و ژله‌ای که هیچ ربطی به مسئله‌های امروز جامعه ما نداشته باشند. این اساتیدی که مهارت‌های آوایی دارند و در عرصه قرآن کریم هنرنمایی می‌کنند خیلی خدمت می¬کنند به فرهنگ قرآنی و من دستبوس همه قاریان و حافظان و حاملان و خادمان و خدمتگزاران قرآن کریم هستم اما این باید تکمیل شود تکمیلش به این است که از قرآن کریم برای امروز خودمان و برای زندگی خودمان بهره بگیریم. قرآن صرفا یک کتاب مقدس نباشد؛ کلیدواژه کتاب مقدس را تبدیل کنیم به کتاب گره گشا و پاسخگو که مسئله‌های عینی جامعه ما را حل می‌کند. احوال بعضی از ما چنین است که صبح بعد از نماز چند آیه قرآن کریم از باب تیمن و تبرک می‌خوانیم و بعد آن را روی طاقچه می‌گذاریم. روی طاقچه خانه‌مان و روی طاقچه وجودمان. بعد به زندگی مان می‌پردازیم. بقیه زندگی ما هم هیچ ربطی به قرآن ندارد و هیچ بهره‌ای از قرآن نمی‌برد. اگر با مشکلی هم مواجه می¬شویم برای حل آن کارگروه تشکیل می¬دهیم! کاری به قرآن نداریم! مگر نفرمودند «اِذَا التَبَسَت عَلَیکُمُ الفِتَنُ، کَقِطَعِ الَّیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ» مگر ما نباید در مسئله‌های بغرنج زندگی سراغ قرآن بیاییم؟ آیا واقعا اینطور است و قرآن کتاب پاسخگو و کتاب کارگشا و گره گشای زندگی است؟ یا قرآن صرفا یک کتاب مقدس است؟ ما در رویکردمان به قرآن و استفاده از قرآن آرام ارام باید قرآن را جدی‌تر تلقی کنیم و به سراغ معلمان قرآن برویم. معلمان قرآن چه کسانی هستند؟ امام راحل. رهبر انقلاب، شهید مطهری و مانند آنها. ما به خاطر معاصرت با این بزرگان، عظمت این مردان الهی بزرگ را درک نمی¬کنیم. انیها بزرگ معلمان تاریخ مکتب تشیع هستند یعنی تمام آثار امام و تمام آثار آقا بدون استثنا تفسیر القرآن است. با همین قرآن کریم امام انقلاب کرد و پوزه مستکبران را به خاک مالید با همین قرآن کریم آقا سی و خورده‌ای سال راه امام را ادامه می¬دهد و پرچم تشیع را در عالم بلند نگه داشته است. اندیشمندان و متفکران بزرگ انقلاب اسلامی مانند شهید بهشتی شهید مطهری استاد مصباح علامه طباطبایی و مرحوم شهید صدر تمام آثارشان تفسیر قرآن است. ما گاهی می-خواهیم تفسیر قرآن بخوانیم منتظریم یک کتاب پیدا کنیم که رویش نوشته باشد «تفسیر القرآن الکریم» این برای اصحاب قرآن کم است و نوعی ظاهربینی است
در مقام تفسیر قرآن و تعلیم قرآن مراتب طولی را در یک نگاه تشکیکی در نظر بگیریم. استاد روخوانی و تجوید معلم قرآن است. آقای قرائتی هم معلم قرآن و بزرگ خادم قرآن است و مشمول همان «خیرکم من تعلم القرآن و علمه» می‌شود. علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی هم معلم قرآن هستند. پیامبر اکرم هم معلم قرآن است. حکایت تدبر هم همین است. این جریان تدبر که اخیرا ترویج می‌شود توسط اساتید بسیار دلسوز و ارزشمند جریان تعلیم قرآن است؛ اما مرحله‌ای از تدبر در قرآن هم در تفسیر المیزان و تفسیر تسنیم وجود دارد که مرتبه اعلای تدبر به شمار می‌رود. نظیر دو نفر غواص که یکی غواص سطح است و مثلا چند متر پایین می‌رود و یکی هم غواص عمق است. کسی که غواص عمق است گوهر‌هایی را به دست می‌آورد که برای غواص سطح امکان پذیر نیست. ارزش را باید متناسب با توانمندی فهمید. غواص عمق قرآن، علامه طباطبایی و امام است . دیگران هم غواص هستند و ارزش خودشان را دارند. هر کس به هر طریقی به قرآن خدمت می¬کند و در مسیر قرآن گام برمی¬دارد عند الله ماجور است. از آن کسی که در محیط خانه خودش یک جلسه قرآن برگزار می¬کند و بچه‌ها و نوه‌هایش را جمع می¬کند و به آن‌ها قرآن می‌آموزد تا آن کسی که عمیق‌ترین معارف الهی قرآن را عرضه می¬کند همه این‌ها دارند خدمت می¬کنند این را در یک مدل هرمی و لایه لایه باید ترسیم بکنیم و به دنبال این باشیم که بهره‌های خود را از قرآن سطح به سطح و لایه به لایه افزایش دهیم. خدای متعال ان شاء الله به همه ما توفیق بدهد که خادمان و حاملان و عاملان به قرآن کریم باشیم و فردای قیامت در محضر پیغمبر اکرم شرمنده قرآن نشویم.
هدایت شده از مثل خمینی (ره)
از-محدودیت-های-زندگی،-تا-بایدهای-بسیار-طلبگی2-2.pdf
1.69M
🌀 از محدودیت های زندگی، تا بایدهای بسیار طلبگی 🌀 📢 در گفتگو با: (معاون تهذيب حوزه های علمیه) 🔻 تأثیر عوامل برکت در زندگی طلبه 🔻 مشکلات جمع بین رشد و خدمت 🔻 ابعاد و مؤلفه های طلبگی 🔻 مسئله جامعیت 🔻 مأموریت گرایی 🔻 خدمت در دوران رشد 🔻 مهارت برنامه ریزی 📗 محصول ╭━━⊰ ❀ 🌕 ❀ ⊱━━╮ @ahd_ba_khomeini ╰━━⊰ ❀ 🌿 ❀ ⊱━━╯