روان درمانگرم که خدا نیامرزتش
در جواب سوال های مستاصلانه من راجع به خواستگارم که دیوونه ام کرده بود و یه روانی به تمام معنا بود
می گفت قبولش کن حتما بهش بله بگو
بهش گفتم جلساتمونو ضبط می کنم
سر اینکه پوشش ظاهرم با پوشش فجیع ظاهرش فرق داشت یهو مکالمه وحشتناکی بینمون رخ داد
و فکر کرد من مامور اطلاعاتی چیزی هستم
و تهدیدم کرد با خشونت که نکنه جلساتمونو ضبط کردی که جوابم نه بود
اما بقدری شوک شدم اونم وسط درمانی که چهااااار سال آزگار کشش داده بود و یک راهنمایی نمی کرد منو تا منو آنقدر نچاپه هر ماه
منی که نمی دونستم رواندرمانگری یعنی چی
و ایشون عین یک کیس پولساز و کودن باهام رفتار می کرد و نمی دونستم
تا هم ازش انتقاد کردم منکر همه چیز شد و گفت بیا ادامه بده جلساتتو
🔸مورد دوست نزدیک و صمیمی:
مشاور(۱) {دکترای روانشناسی، مذهبی، باتجربه، رییس یک مرکز روانشناسی و .... } : شما تناسبی با هم ندارید، در همین دوران عقد جدا شوید.
مشاور (۲) { فوق لیسانس روانشناسی، مدرس دانشگاه، شاغل در یکی از مراکز مشاوره معتبر و دانشگاهی، مدرس دورههای روانشناسی}: هر دو شدیدا مشکل دارید، با تصمیم خودتان اگر خواستید جدا شوید...
مشاور(۳) { مذهبی ، کارشناس تلویزیون، باسابقه و متبحر و ....} : مدتی بهم کار نداشته باشید، خانم فلان کتاب ترجمه را بخواند ( تا یادبگیرد چطور مستقل باشد و قوی! ) و آقا هم فقط ساعت برگشتش به منزل را بگوید، بیان اینکه کجا میرود مهم نیست.
مشاور (۴) { دانشگاهی و مذهبی ، نسبتا باتجربه} : از کودکیتان تعریف کنید تا ریشهای مشکل را بفهمم.
🔸 موارد اطرافیان:
مشاور الف : شما دو نفر با هم تناسب دارید .... طلاق پس از شش سال زندگی به علت مشکلی که از ابتدا بود.
مشاور ب : شما دو نفر به درد هم نمیخورید ... زندگی با خوبی و خوشی در جریان است.
مشاور ج: اینکه خانم قائل به استقلال رای در زندگی است، خیلی مهم نیست، تستهایتان تناسب را نشان میدهد ... بعد از دو سال زندگی در آستانه فروپاشی است.
سلام و ظهر بخیر
درمورد بحث داغ مشاور ها
خاسم بگم ک من توی ۱۷ سالگیم با اولین خاستگار رسمیم رفتبم ی کلینیگ مشاوره
جناب مشاور خودشون طلبه بودن ک معروف هم هسن توی شهر ...
و خیلیی ریز و دقیق بررسی کردن و با چن تا سوال از هر دو مون فهمیدن ک تناسب نداریم
از لحاظ مذهبی بودن آقا پسر درین حد بگم ک ایشون میگفتن تفریحات مت مسجد و هیئت و بسیج و ...و لاغیر😐😂
و من روحیه تفریح و شادی رو میپسندیدم
و مشاور گفتن ک آقا پسر مناسب شما نیست
بعد دوسال میفهمم واقعا حق بود همه حرفاش
#خدا_خیرش_بده😂
تا حالا چه حرفی از مشاورهای پیش از ازدواج شنیدید که شاخ درآوردید؟؟
پیش مشاور تقریبا سرشناس و مومن و باسابقه ایی رفتم برای مشاور پیش از ازدواج ایشون به من گفتن که با اقایی که خاستگار بنده هستن و شرایط خوبی دارن و باهم متناسب هستیم ولی بعد رفت و امد های مختلف به دلم ننشستن ازدواج کنم و مشکلی بعدش بود بیایم پیششون😐
و گفتن مراجعانی داشتن که خاستگار به خاطر ننشستن به دلشون رد کردن و پشیمونن 😑
سلام وقتتون بخیر
من پیش چنتا مشاور رفتم (واسه یه پروسه ازدواج😐)
اولی که بهم گفت سفره ارایی و گلدوزی بلدی؟
ما پسرامونم بلدن تو چرا بلد نیستی ،چرا میخوای ازدواج کنی؟
یسری سوالا میپرسید که من اصلا روم نمیشد جواب بدم چون اقا بود ،بعد میگفت باید بدونی
در صورتی که من همین سوالا حتی از دوستای ازدواج کردمم پرسیدم گاها جوابشو نمیدونستن
اخرشم گفت تو خونه شما زن سالاریه خونه اقا پسر مرد سالاریه شما نمیتونین باهم زندگی کنید و تمام ( دلیلش همین بود فقط)
یکی دیگه هی به من میگفت تو بی احساسی
بععد با اقا پسر دست به یکی کردن ببینن من کی میرم سمت اقا پسر ( بهش گفته یود هیچ وقت سمت تو نمیاد چون بی احساسه)
بعد به من میگفت همه پسرا با دخترا در ارتباطن غیر از ۱ درصدشون که مشکل دارن🫥
پیش یه خانومیم رفتیم میگفت که اعتقادات تو برام مهم نیست همین که من میگم درسته 😐 یعنی برام مهم نبود من رو ایمان حساس باشم و مهم باشه برام میگفت انقدر مراجع دختر و پسر مذهبی داشتم که رابطه جنسی داشتن ،اینا گذشته طرفه و به تو مربوط نیست
تهشم رفت چسبید به اقا پسر ،خوشش اومده بود ازش بهش گفت بهم زنگ بزن راهنماییت کنم😐
.:اینا خیلی گیج ترم کردن
مخصوصا اون که میگفت پسرا این شکلین
هی دید منو خراب میکرد از اونورم به اقا پسر میگفت این منطقی تصمیم میگیره و انگار این منطقی بودنه مشکل داشت
حالا بماند که من احساسی تر از پسر بودم و بروز نمیدادم و اون مشاور نفهمید
ولی بعد با یه مشاور دیگه تلفنی حرف زدم با یه جمله خیلی حالم تو اون مقطع زمانی بهتر شد
و گفتن که مشاور ها نمیتونن بگن ارتباطو تموم کن یا ادامه بده چون از نظر اصول روانشانسی مشکل داره و باید پیامدای هر انتخاب رو بگن و خود مراجع تصمیم بگیره
#سوال_گ
تا حالا چه حرفی از مشاورهای پیش از ازدواج شنیدید که شاخ درآوردید؟؟
زمان آشنایی با آقایی به یک مشاور که دوستان معرفی کرده بودن و راضی بودن مراجعه کردیم و من بنا به دلایلی قبلش با ایشون صحبت کرده بودم که وقتی دوتایی میاییم فلان نکات رو خوب بررسی کن بماند که دو یا سه بار رفتیم و من نمیتونستم تصمیم بگیرم و گیج بودم
و نهایتا سر یه سری مسائل نه چندان مهم که خب قسمت بوده باعث شد به اون آقا جواب منفی بدم.
بعدها اون مشاور سر یه کیس دیگه که پیششون رفتم بهم گفتن اون آقای قبلی اصلا متناسب شما نبود روحیاتش و من تصمیم گرفتم دیگه پیش این مشاور نرم چون توقع داشتم همون موقع نکات رو بهم بگن و تصمیم رو به عهده خودم بذارن ممکن بود من به اون آقا جواب مثبت میدادم و بعد نمیتونستیم باهم کنار بیاییم و من بعد از جواب منفی مدتها ذهنم درگیر ایشون بود و اینکه شاید اشتباه کردم جواب منفی دادم.
سلام
من خودم تاحالا سه بار به مشاور مراجعه کردم
یکیشون استاد دانشگاهمون بود و برای رفع یه مسئله ی کوچیک شخصی بهم کمک کردن
دوتای دیگه هم مشاوره ی قبل از ازدواج بودن، یکیشون توی دفتر مشاوره ی دانشگاهمون کار میکنن و یکی دیگه شون توی یه موسسه که اون هم زیر نظر دانشگاه مون بوده.
از هرسه هم راضی بودم.
ولی واقعا نمیشه به هر آدم رندمی که صرفا اسمش مشاور هست اعتماد کرد.
سلام در باره سوالتون
باید بگم من یک مدتی پیش مشاور میرفتم و خداییش مشکلات دوران کودکی که در ناخودآگاهم بود برام تا حدی زیادی رفع کرد.و بعدها که بهش گفتم احتیاج دارم به ازدواج و نیازهای طبیعی که خدا بهم داده بهم گفت این طبیعی بعدها شاید حس مادری هم سراغت بیاد.برای اینکه به ازدواج برسی دایره ی دوستاتو بزرگ کن توی جمع دوستانه دختر و پسر باش این موانع برای خودت کمترش کن.تا رسید به نیار جنسی گفت مثلا خودارضاعی کنی چی میشه... اینو که گفت من دیگه کلا ادامه ی مشاوره نرفتم.چون میدونم این گناهه حالا برفرض هم گناه نباشه انقدر آزار روحی بدی داره برای آدم.
چون هربار ازمن یکسری تکالیف هایی میخواست که باید یادداشت میکردم و بهش میگفتم به اینجا که رسید گفتم ببخیال دیگه رفتنم پیش مشاور برای من کمکی نداره.
و از همون جا به بعد دیگه نرفتم مشاوره.
فکر میکنم بعضی از مشاوره ها توی راهنمایی که به آدم میدن سبک و سیاق غرب ها رو میدن به آدم.
سلام وقت بخیر
در رابطه با مشاوره که سوال پرسیدین،
والا مشاوره برای ازدواج تا حالا پیش نیومده ولی مشاوره مذهبی حرم رضوی رفتم
حالاشبهه ای که داشتم رو نمیگم، ولی همین رو میگم که انقدر قشنگ احساس منو خرد کردن و با خنده منو آدم غیر منطقی دونستن و اصلا..... قابل نوشتن نیست حرف هاشون
خلاصه که منو نابود کردن گذاشتن
تازه پیش ۲ تا از مشاورهای حرم رفتم، هر دو حرف های مثل هم تحویل میدادن
سلام
چند وقت قبل با یکی از منشی های دانشکده مون صحبت می کردیم، سر درددلش باز شد گفت که شوهرش اونقدری که ایشون دوست داره گرم نیست. پیش مشاور رفته، مشاور هم بهش بگو با یه نفر دوست شو و نیازهاتو با اون برطرف کن😐😐
خودم هم خیلی سال قبل یه مشکل خودشناسی داشتم که حالم رو شدیدا بد کرده بود. یعنی دیگه به طپش قلب و اینا رسیده بود می دونستم که مشکلم با ازدواج حل میشه ولی با هر مشاوری که صحبت میکردم ابدا هیچ درکی از مشکلم نداشت. یا میگن افسردگی گرفتی و باید دارو مصرف کنی، یا میگفتن نباید اینقد به این قضیه وابسته باشی اومدیم و خدا خواست امتحانت کنه و تو تا آخر عمر مجرد موندی😐
و تقریبا تمام مشاورهایی که باهاشون مشورت می کردم همینو میگفتن.
همین باعث میشد اضطراب من فوق العاده بیشتر بشه و یه نفرتی تو وجودم نسبت به خدا شکل بگیره.
اگه به حرفشون گوش میکردم و دارو مصرف می کردم اون نفرت از خدا عمیق میشد و من این آدمی که الان بودم دیگه نبودم...