ادمین نوشت ::
چن روز دیگه مُحرمه!!
بر ندارید به اسم این که با خواستگارم راحت باشم و هیئت برم و...
محرمیت بخونیداااا
محرمیت یکی از مراحل مهم شناخته اما جاش ابتدای رابطه نیست. زمانی باید خونده بشه که هیچچچچ راهی برای شناخت جز خوندنش نباشه.
الان دارم می بینم برخی ها هنوز مراحل آشنایی طی نکرده، مشاور نرفته و تحقیقات انجام نداده می خوان محرمیت بخونن.
نکنید از این کارااااا
#کو_گوش_شنوا
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
@mohammadi2i
ادمین نوشت ::
بهروز پسر بزرگ خانواده ای پنج نفرست که به تازگی وارد دانشگاه و مبارزه با رژیم شاه شده. بهروز کم کم تمام اعضا خانواده رو با خودش همراه می کنه.
کتاب به نقل کودکی شیرین زبانه(پسر کوچک خانواده)، طراوت، لطافت بیان و فهم صادقانه کودکانه ، راوی ماجرایی زیباست.
حال و هوای کتاب درست شبیه فیلم "بمب یک عاشقانه " است با این تفاوت که آن چه در کتاب بیان میشه شرح مبارزات قبل از پیروزی انقلابه.
کتاب به مثابه نثر مصور است، زیبا، هیجانی، انقلابی و احساسی است.
کتاب داستانی منسجم و شروع و پایانی مشخص دارد و خواننده رو کلافه و سردرگم نمی کنه. لحظات مبارزه، پخش اعلامیه، تعطیل کردن مدارس و دانشگاه ها، شعار نویسی به درستی به تصویر کشیده می شه و داستان ها با ظرافت به هم پیوند می خورن.
ذهن نویسنده کتاب چند وجهی است و این بدان معناست که ایشون داستان رو از چند زاویه برای مخاطب نقل می کنه و باعث ارتباط بهتر ذهن با متن می شه. جوری که خواننده احساس می کند دقیقا در آن فضا قرار دارد.
پ. ن:
یک) از سر تفنن هم که شده توصیه می کنم این کتاب را بخوانید.
دوم) نقل شیطنت ها و حتی دروغ های کودکانه بهزاد رو خیلی دوست داشتم.
#معرفی_کتاب
#آن_مرد_با_باران_می_آید
#وجیهه_سامانی
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
چرا بیدارید؟
از چی ناراحت هستید؟
@mohammadii3
سلام دارم تقلب مینویسم برای امتحان زبان ولی انقد میترسم شاید اصلا نبرمش😐😂
به شدتتتت دارم به اینکه اگه مادر نشم چی میشه
فکر میکنممممم
فکرشم دیوونه کنندس😭
26سالم و ازدواج نکردم چه برسه به اینکه بخوام بچه دار شم و حس مادری درک کنم
فردا قراره برم ازمایش
کاش دکتر بعد دیدن جواب آزمایش دوز دارومو خیلی کم کنه
شمام دعا کنید
یه خواستگار ادم حسابی هم نداریم خداییش
همشون یا چاااااق ان یا خیلیییییی لاغرن که اصلا به من نمیان 😂
این اخریه امشب بنده خدا انقد چوب شور بود که صداش از ته چاه میومد 😐😔
شیفتم
تایم خوابمه ولی سروصداست و خوابم نمیبره،
به حرفای دوستم که راجع به خواستگارش گفت فکر میکنم،
عروسی همکارم که حتما باید برم،
و اینکه پس چرا من هیچ حرکت خاصی نمیزنم؟!
بیدارم چون یادم رفته قرص خواب بخورم
می خوام نرم جلسه کنکور واقعا انگار جلسه اعدامه برام
از اینکه همون پسر مورد علاقه ام کانال شما رو بهم معرفی کرده و هر روز دعا میکنم شما رو بلاک کنه 🤦♀️
بین استایل الانمو علاقه ایی که تاز در من به حجاب ظهور کرده گیر کردم
کاش میشد بیخیال ازدواج بشم فکر وخیال دیونم کرده همش میگم دیگه بهش فکر نکنم به دقیقه نمیکشه کاش ازدواج اصلاً وجود نداشت😔