سلام.
به پاس گوش شنوا بودنتون امروز در گلزار شهدای کرمان و مزار حاج قاسم دعاگوتون بودم
"بلا را ما انتخاب نمی کنیم. بلا غالبا خودش سرزده می آید و ماهیچه های کرخت و خواب آلود تاریخ را به تحرک وا می دارد. بلا می آید تا تاریخ زخم بستر نگیرد."
کتاب "ارتداد" رمانی است که عاقبت ماجرای انقلاب اسلامی ایران در سال 57 را بنحو دیگری تاریخ نگاری می کند. بنا به دستور شاه امام خمینی اندکی قبل از بهمن 57 به شهادت می رسد و شاه و ملکه به ایران باز می گردند و نظام شاهنشاهی در ایران سرنگون نمی شود.
این کتاب مسیر تاریخ را بصورت خیالی عوض می کند و تاریخ را تا به امروز روایت می کند.
کتاب "ارتداد" داستان کسانی است که با امام خود بیعت می کنند اما استقامت نمی کنند و امام خود را به مقتل می فرستند.
"دریغا که در همراهی هر امام حقی، رنجی نهفته است که سیاه لشکر حامیان را با این پرسش ناگهانی مواجه می آزماید: آیا این انتخاب به رنجی که در پی دارد می ارزد؟ "
داستان از زبان یونس، سایه، آرزو و دریاست. قلم نویسنده کتاب روان و زیباست اما جذاب نیست.پرورش داستان ناقص و گنگ است و انتهای داستان می توانست بسیار بهتر بیان شود. اما بصورت کلی ایده کتاب برایم جالب و درخور تامل بود.
پ. ن:
یک) 22 بهمن آغاز انقلاب اسلامی بوده نه پیروزی انقلاب اسلامی!
دو) چون زمان آن فرا رسد که شهری را نابود سازیم، خوشگذران ها و رهبران آن شهر را وا می داریم تا در آن شهر سرمستی و شهوت رانی در پیش گیرند. آن گاه وعده عذاب درباره آنان تحقق می یابد و آن جا را به کلی ویران می کنیم. سوره 17 آیه 16
#ارتداد
#وحید_یامین_پور
#رمان
#معرفی_کتاب
سلام آقای محمدی من به عنوان یک مادر چون دیدم دخترم شرایط ازدواج داره ازمعرفها کمک گرفتم وخوش بختانه هفته ای 5، 6تا خواستگار داشت که البته بیشترشون تلفنی رد میکردیم چون ملاکهای دخترم بهشون نمیخورد ولی خداروشکر درحال حاضر درجلسات آشنایی بایک آقا پسر هستند وخوب شد که شما گفتید ادامه بدید چون بعداز صحبت کردنهای بیشتر خیلی ازچیزهای مبهم اشکارمیشه
توی حال خودم بودم. داشتم توی مترو قدم می زدم و سرم پایین بود.
(ی حالت متفکر طور خاصی 🤦♂)
همزمان با من ی نفر دیگه هم رسید به ورودی پله برقی. دستم رو گذاشتم روی شونه اش و بهش گفتم بفرمایید!!
سرم رو آوردم بالا
دیدم😳 ی دختر خانمه که تیپ پسرونه زده و حجابم نداره.
بلافاصله عذر خواهی کردم و گفتم فک کردم پسر هستید.🙌
ایشون هم گفت خواهش می کنم.
برای زمان هایی که شعرهای سید حسن حسینی رو می خوندم، دلم تنگ شده.
به قول استادم، "شعر خوانی عیش مدام است".
چن تا تک بیتی سید حسن حسینی رو که یادم مونده براتون تایپ می کنم.
"پیش چشم شاعر
جدولی حل می شد
عشق مختل می شد!
شاعری قبله نما را گم کرد
سجده بر مردم کرد.!
شاعری وام گرفت
شعرش آرام گرفت!
شاعری مادر شد
پدر بچه خود را سوزاند!
می توان فرض گرفت
شاعری ارز گرفت...
تاجری مسئله را درز گرفت!
نرخ غم ارزان شد
از تورم دل شاعر ترکید!
شاعری در سخن خویش نهان شد،اما...
هیچ کس حوصله کشف و کرامات نداشت!"