وضعیت این شکلیه😂😂

وضعیت پیام های من ساعت 2 بامداد😶

بالاخره یکی از آقایونی که سابقه جدایی داشتن تجربیات شون رو در قالب متن برام فرستادن و من در کانال کارگاه 3 گذاشتم. در ضمن امشب ویس های قبلی رو هم مرتب کردم. ممنون میشم بقیه آقایون هم اگر تجربه جدایی دارن، علتش رو باهامون به اشتراک بذارن @mohammadii3

نظرات دوستان:: سلام اقای محمدی خدا پدر مادرتو بیامرزه تو دوسه ساعتی که مطالب کارگاه شماره سه رو خوندم و گوش دادم. نگاهم از صفر تا صد به ازدواج عوض شد و اندازه ی ساعت ها مطالعه و کتاب مفید بود.

جزوه کارگاه سوم تقریبا نهایی شده و فایل هاش تا چن روز دیگه در کانال بارگذاری می‌شه واقعا اغلب تجاربی که دوستان در مورد جدایی شون به اشتراک گذاشتن اندازه ساعت ها مشاوره و نصیحت ارزش داره. چون تجربه زندگی و جدایی شون رو بیان کردن و دقیقا گفتن چی رو در نظر نگرفتن که کارشون به جدایی رسید. مدت کارگاه 3 ساعت + جزوه پی دی اف ++ تجارب دوستان در مورد جدایی شون +++ امکان پرسش و پاسخ دوستانی که مایل هستن کارگاه رو تهیه کنن به خانم شجاعی پیام بدن @F_Shojaeeii

گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد در شعر شاعران همه گشتم که مصرعی در شأن چشم‌های تو پیدا کنم، نشد گفتند عاشق که شدی ؟ گریه‌ام گرفت می‌خواستم بخندم و حاشا کنم، نشد بیزارم از رقیب که تا آمدم تو را از دور چند لحظه تماشا کنم، نشد شاعر شدم که با قلم ساحرانه‌ام در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد

امروز بعد راهپیمایی اومدم اینجا. موزه دفاع مقدس کرمان که میزبان ۸ شهید گمنام هم هست. هروقت میام اینجا یاد دهلاویه میفتم و آروم میشم

اینو یکی از مخاطبین کانال برام فرستادن من کلا خاطراتم از راهیان نور معنوی نیست😶 و زیادم نمی تونم تعریف کنم. چون قبلا که تعریف کردم توی همین کانال همه اینجوری شدن😳😳 پس بگذریم. حالا شما بگید وقتی می خواید آروم بشید چیکار می کنید؟ @mohammadii3

دوستانی که تجربه جدایی شون رو برام نفرستادن نهایتا تا فردا شب فرصت دارن ارسال کنن @mohammadii3

سلام آقای محمدی قبلا وقتی میخواستم آروم بشم یا روضه گوش میدادم یا میرفتم کوه یا میخوابیدم یا یچی می‌خوردم الان واقعا نمیتونم 😂 اگه چیزی بخورم که چاق کننده س و بدتر میشه بیرونم نمیشه رفت هر دفعه رفتم کهف الشهدا یا امامزاده صالح(ع) یا کوه یا بهشت زهرا(س) یا حتی جاهای تفریحی بدتر اذیت کننده بوده اینقد که این زوجا رو دیدم یا یاد این مجرد بودن خودم افتادم😂😂😂

اقای محمدی سلام نکنه شما زمان راهیان نور جزو همون مواردی بودید که خانم ابراهیمی تعریف کردن؟ الویه و شربت درست کردن آقایون دانشجو 😕

من کلا توی اردو های زمان دانشجویی ام آدم ساکتی نبودم😶 پر شر و شور بودم. نمی تونم زیاد باز کنم مسئله رو. دوباره ی عده پیام میدن که از شما انتظار نداشتیم، شما دیگه چرا و... 😶 دوستانی که کتاب نور الدین پسر ایران رو خوندن، می دونن اون کتاب فضاش چجوریه. من اون کتاب رو که می خوندم خیلی جاهاش خودم رو می دیدم. مثلا می گفت ماهی که می خواستم بگیرم، نارنجک صوتی توی آب می نداختم، منفجر که می‌شد ماهی ها گیج می‌شدن و من اون ها رو می گرفتم. یا مثلا هندونه بچه ها رو می خوردیم و بعد گردن ی نفر دیگه می نداختم و.. کتاب خاطرات که زیاد بخونی گاهی همراه فرنگیس زل می زنی به بدن های شهدا. گاهی کنار دختر شینا در زیر بمباران خودت را تصور می کنی. گاهی با شهید محمد رضا دهقانی در یک ستون در سوریه قدم می زنی و گاهی با نور الدین در هورالعظیم مشغول ماهی گیری می شوی. من با کتاب نورالدین یک ماه زندگی کردم...