eitaa logo
خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
21.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
815 ویدیو
27 فایل
کانال مشاوره ازدواج و روابط عاطفی فهرست موضوعات https://eitaa.com/mohammadi2i/12923 لیست کارگاه ها https://eitaa.com/mohammadi2i/2915 تلگرام ما t.me/mohammadi2i تعین وقت و تهیه کارگاه ها @F_Shojaeeii مکتب‌ خونه @soalatkhososi تنهایی @anjomantanhai
مشاهده در ایتا
دانلود
همون لحظه ای که خواستیم خداحافظی کنیم دو بار با احساس استیصال کامل گفت تورو خدا!!!! من هنوز حرفهام مونده نادیده گرفتن این نکته مهم همانا و نابود شدن روانم در جلسه سوم همان آخرش هم چون می خواستم گوشی رو چند دقیقه قطع کنم بهش برخورد و کات شد آشناییمون حالم خیلی بده الان.
سلام.. وقت بخیر پیرو سوالتون... دوستانی که پیام دادن و شما تو کانال نشر دادید حداقل جلسه ی اول رو داشتن و دو طرف همو دیدن.. یه بنده خدایی بود نه بنده رو دیده بود نه فامیل بود که آشنایی قبلی داشته باشیم صرفا از طریق معرف، به هم معرفی شده بودیم و متاسفانه به جای اینکه شماره ی منزل رو بدن شماره همراه بنده رو داده بودن.. آقا هم با چت میخواست اطلاعات اولیه رو بگیره و قرار آشنایی بذارن... خیلی هم اصرار داشتن که جلسه های آشنایی بیرون باشه اگر جدی شد خانواده ها ورود کنن.. بهشون گفتم که پدرم با اینکه جلسه ی اول بیرون باشه مشکل دارن و راضی نیستن... بماند که ایشون قبول نکردن و انگار چه حرف عجیبی زدم میگفتن اگه بیایم منزلتون پس چجوری آشنا بشیم😐؟؟ اینم بگم خیلی خیلی صمیمی برخورد میکردن.. نهایتا بنده هم به خاطر اینکه اینجوری راحت و صمیمی بودن و هم اینکه شرطشون این بود که بیرون بریم جواب منفی دادم و آخر پیام هم گفتم خوب میشد اگر با شرایط بنده کنار میومدید... یهو دیدم پیام داده نگران نباش من و تو مال هم میشیم به هم میرسیم فقط باید یه کم صبر کنی.. باید لِم هم دستمون بیاد شناخت بیشتر بشه که بتونیم با هم کنار بیایم😶😐
سلام روزای اول دوران آشنایی یه بار‌بهم گفت خانومم و اون اولین و آخرین باری شد که با اون شخص صحبت کردم😑
سلام وقتتون بخیر عجیب ترین ابراز احساساتی که تا حالا شنیدم اینکه میگفتن از شما بهتر پیدا نمیشه. ما باهم ازدواج کنیم من شما رو فرشته صدا میزنم😐چون رنگ مورد علاقه مو پرسیده بودند و من گفتم سبز فیروزه ای میگفتن براتون گردنبند فیروزه دیدم.یه رمان عاشقانه رو برام تعریف کردند. و..... که بنظرم اینجور ابراز احساسات اونهم در دوران آشنایی فوق العاده مضحک بنظر میرسه و بیشتر باعث علاقه میشه تا شناخت.که البته اینها همه لفاظی بود چون ایشون فقط بلد بودند خوب حرف بزنند😏
همون جلسه اول فرمودن میخوام به حدیث امام صادق عمل کنم اونجا ک گفتن اگه کسی خوشتون اومد بهش بگید من میخوام اعتراف کنم از شما خوشم اومده اجازه میدید جلسه بعدیم بیایم؟ قیافه من اون لحظه😐😐🙄😳
سلام من خودم نسبت به ابراز علاقه خیلی زیاد حساس بودم و خوشم نمی‌آمد مخصوصا در مورد افرادی که خیلی ادعای مذهبی بودن داشتن احساس میکردم ایمان قوی ای نداره یا عاقل نیست که این قدر هنوز هیچی نشده این رفتار و نشون میده شوهر خودم برعکس اصلا یه جوری برخورد میکردن من اصلا نگران بودم نکنه کوچک ترین گرایشی نسبت به جنس مخالف ندارن؟ ولی خب بعد ازدواج دیدم طرز فکرم درست بوده و همسرم اتفاقا خیلی عاطفی هستن و اون آقایونی که هنوز هیچی نشده ابراز علاقه کردن اصلا مرد مناسبی برای ازدواج نبودن
درباره ابراز علاقه من کلا همه خواستگار ها بجز یکی جلسه اول رد کردم. ولی همون جلسه اولم برخلاف شخصتیم من خودم اینقدر بحث فلسفی علمی میکردم بنده خدا دیگه نمیتونست احساساتش بگه😅😂😬 بنظرم به رفتار خودم ادمم خیلی بستگی داره✌️ نهایتش یکیشون بود میگفت من همیشه همچین همسری از خدا میخواستم 😐 منم همش آب میشدم چی باید جواب بدم وقتی منفیه جوابم😢 فقط بعضیاشون بودن که از روند احساسشون می‌گفتند و نظر می‌خواستند این خیلی خوب بود. مثلایکیشون یک کتاب عاشقانه شهدایی آورد و روش گل قرمز بود بنظرم خیلی قشنگ بود این نوع‌ ابراز احساس:) یا مثلا یکی دیگشون یک نامه نوشته بود پیچ پیچی😄 ولی یکیشون که اصلا خوشم نیمد این بود که یک تار مو نمیدونم از کجا پیدا کرده بود بعد موقع خداحافظی بهم داد گفت ببخشید میخواستم این یادگاری نگه دارم ولی مثل اینکه قسمت نیست😐🙌 من خودم غیرتی شدم😬😐😂
بعد از شنیدن خبر شهادت حاج قاسم، مردان ایران بلند بلند گریه کردند. بغضی عجیب گلوی قلمم را می فشرد. شهادت علمدار انقلاب مصادف شد با خواندن کتاب زندگینامه علمدار کربلا. هیچ چیز برای من جالب تر از خواندن زندگینامه حضرت عباس نبود. "چشمانش را که گشود نا آرام بود. او را به آغوش زینب که سپردند آرام گرفت. بزرگترین فرزند حضرت ام البنین را عباس، به معنای شیر بیشه نامیدند" . عباس (ع) در نوجوانی به حضرت علی در حفر چاه، بردن نان و خرما و توزیع آن بین فقرا کمک می کرد. در 14 سالگی در جنگ صفین یکی از پهلوانان نامی عرب به همراه 6 پسرش را به هلاکت رساند و نام عباس بن علی بر سر زبان ها افتاد. خداوند، به ایشان بعد از ازدواج با "لبابه"، چهار فرزند پسر و یک فرزند دختر عنایت کردند. و ایشان صاحب پنج فرزند بودند. کتاب نثر زیبا، گیرا و روانی دارد. از منابع تاریخی بسیار بهره برده و فیلم نامه ای مکتوب است. ای کاش کارگردانی پیدا می شد و این کتاب را به فیلمی زیبا مبدل می ساخت. کتاب "برادر من تویی" اثر داوود امیریان، روایتی است داستانی و زیبا از لحظه تولد تا شهادت علمدار کربلا. پ. ن: --- بعد از حاج قاسم، این داستان آبی بر آتش وجودم شد: "در جنگ بدر شایعه شد پیامبر به شهادت رسید. مسلمانان هراسان شدند، کسی فریاد زد محمد(ص) هم که رفته باشد، خدای محمد(ص) که زنده است. خودتان را نبازید!!!"
دوست دارم ی کتاب بنویسم. با عنوان "خسته شدگان ازدواجی" در مورد کسانی که معتقدن هیچ موردی خوبی پیدا نمی شه و ما باید تا آخر عمرمون مجرد بمونیم.
نظرات: من دوست ندارم اونقدر زود ازدواج کنم.بنظر خودم زوده خیلی زوده بااینکه 22 سالمه! اما بخاطر حرف مردم و فک و فامیل نگاه های شخمی شون مجبورم تن به ازدواج بدم. درحالی که خودم دلم میخواد اونجوری که میخوام برام ازدواج اتفاق بیفته.... لعنت به فرهنگ ایرانی! لعنت به ازدواج سنتی! لعنت به هرچی فک و فامیله که دهن کثیفشونو نمیبندن!
نظرات: سلام اقای محمدی. درمورد پیام اخرتون یعنی منم دوست دارم فقط خواستگارای خودمو بنویسم همین الان از جلسه خواستگاری برگشتم. پسره، پسر خوبی بود ولی ولی فقیهو قبول نداشت و از نظر من منتفیه. خود پسره هم خورد تو ذوقش ادلش با یه شوری اومد و نشستیم و حرف زدیم و کاملا اوکی بود. وقت رفتن پکر بود و تو خودش و اصلا انرژی اول مجلسشو نداشت انتظار نداشت بگم ولی فقیه خط قرمزامه. الانم تو خونمون جنگه. مامانم زده به سیم اخر😭😭
چرا برخی ها معتقدن کل زندگی تعطیله تا متاهل بشیم؟ حتی اگر قراره تا آخر عمر مجرد بمونیم، بازم حق حیات و زندگی با کیفیت رو داریم.