eitaa logo
خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
21.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
812 ویدیو
27 فایل
کانال مشاوره ازدواج و روابط عاطفی فهرست موضوعات https://eitaa.com/mohammadi2i/12923 لیست کارگاه ها https://eitaa.com/mohammadi2i/2915 تلگرام ما t.me/mohammadi2i تعین وقت و تهیه کارگاه ها @F_Shojaeeii مکتب‌ خونه @soalatkhososi تنهایی @anjomantanhai
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام منم ی سال که کربلا رفتم زل زدم به حرم امام حسین و اشک بود و توسل که اقا دیگه یه شوهر خوب به من بده و فلان و... یه واسطه تو کاروان اومد گفت ک یکی از پسرا بین این همه دختر چشش تورو گرفته مایلی که مقدمات اشنایی و خواستگاری فراهم شه؟ منم گفتم اره و کلی ذوق که دعا اجابت شد. بعد من یه شرایط خاص هم داشتم که دو سه روز بعد به واسطه گفتمش ، قرار بود برگردیم بیان واسه اشنایی اما وقتی برگشتیم متوجه شدم که واسطه اشتباهی اومده سمت من و منظور یه خانم دیگه بود هیچی دیگه نشد ، بعد من اینجوری بودم نسبت به امام حسین :😐 بابا چیکارم داشتین خب ، نمیدادین اشکالی نداشت که انقد تو ذوقم خورد ، اونهمه گریه و توسل شد پشیمانی که چرا دعا کردم اصلا وقتی اینجوری جواب گرفتم... اخه من بخاطر شرایطم خواستگار نداشتم.
منم یه تجربه دارم رفتم سر مزار شهید نوروزی بعد دیدم تسبیح به حاجت گذاشتن منم به نیت اینکه یه همسر خوب گیرم بیاد برش داشتم چند روز بعدش نمیدونم محرم بود یا چی خلاصه یه مراسمی بود زد و من تو هیئت یه آقایی رو میدیدم و اینا میدیدم هی نگاه میکنه و بین همه به من خیره میشه و اینا اینم بگم طرف از این مدلا بود که نامحرم به زور صداشو میشنید خلااااصه گذشت و من با این توهمات که ایشون از من خوشش میاد علاقمند شدم بهش علاقمندااااااااا میگفتم این دیگه مال منه فکر کردم دیگه تمومه، با همون تسبیح حاجتمو گرفتم بعد دیدم زهی خیال باطل طرف نه تنها به من علاقه نداره، بلکه خوشش از یکی دیگه میاد این داستان حدود دوسال طول کشید و پدر من در اومد تا همه چیو فراموش کنم ولی بعد فهمیدم کلا به این داستانا زیاد توجه نکنم
سلام از سر همین بحث توسل کردن من اربعیین سال 97که کربلا بودم رو به گنبد امام حسین از اقا خواستم اکر این شخصی که من دوستش دارم رو همین جا تو حرم ببینم... و اگر دیدم یینی خودت خواستی و ما برای همیم... و من ایشون رو توی حرم امام حسین دیدمم با اینکه نمیدونستم اصلا کربلاس یا نه و همه اش هم نزدیک من بود ایشون الا چند سالی میگذره و من ازدواج کردم با فرد دیگری ولی الا خیلی خوشحالم که اون شخص جور نشد.... ولی واقعا فانتزیات بعضی هاشون چیزهای مخربی ان باعث میشه ذهن ادم دیگه درست کار نکنه...
سلام سر همین بحث توسل کردن شب اول محرم امسال دوستم بهم گفت توی هیئت خیلی گریه کردم و برات دعا کردم... بعد یکی از دوستای قدیمم بهم زنگ زد که اومدم شهرتون بیا ببینمت و قرار بود من برم خونه عموش تا باهم بریم بیرون.. خلاصه اون دوستم که دعا کرده بود به شوخی گفت نکنه برات خواستگار پیدا کرده حتما امام حسین علیه السلام جواب دعا رو داده و.. من رفتم اون دوستم رو دیدم بعد فهمیدم بلههه مثل اینکه واقعا یه خبریه و برای پسرعموش منو در نظر داشت منم گوشه ذهنم حرف دوستم بود که برام دعا کرده و.. بعد یاد حرف شما افتادم آقای محمدی که میگین اگر شوخی بگیرین جدی جدی ضربه میخورین دیگه هرچی بالا و پایین کردم دیدم منطقی نیست قبول کنم چون تفاوت زیادی داشتیم و مناسب همدیگه نبودیم می‌خوام بگم لطفاً بخاطر اینکه امام حسین علیه السلام برام فرستاده یا فلان روز اومده خواستگاری و... چشمتون روی حقیقت ها نبندین و تحقیق کنین و منطقی تصمیم بگیرین
سلام درباره همین بحث توسل و حاجت گرفتن منم پارسال اربعین، توی حرم حضرت ابوالفضل، به ایشون متوسل شدم و یه همسر خوب خواستم بعد چندوقت یه خواستگار پیدا شد که اسمش ابوالفضل بود😂 منو بگی، دیگه میگفتم اینو خود حضرت فرستاده برام😂 انقدری که دیگه به هیچی توجه نداشتم، فانتزی جلو چشمامو گرفته بود😐 وقتی بهم خورد، تازه چشمام باز شد و فهمیدم من ادمی نبودم که شرایط اون بنده خدا رو بتونم تحمل کنم و اگه ازدواج میکردیم هم من هم اون به سختی میوفتادیم
همه زخم خوردن گویا🤣 منم دوسال پیش یادمه شب تولد حضرت معصومه رفته بودم تو بالکن.تو دلم عررر میزدم ک خانووووم پس این علی ما چیشد؟(بشدتتت عاشق این اسم بودم)شاخ و شونه کشیدم گفتم دگ روم نمیشه بامام رضا و بقیه اهل بیت رو بندازم.خودتون یه علی خوب قد بلند و مذهبی برام بفرستید.تا تولد برادرتون یه عیدی بهم بدید دمتون گرم🚶🏻‍♀️ فردای تولد امام رضا دوست مادرم زنگ زد بعد بیست و اندی سال ک دختر خوب و خوشگل نداری؟ من دوتا پسر سخت پسند دارم و‌... ک من شنیدم اسم پسره علیه و مذهبیه و قدش ۱۹۴ و ساکن قم بدو بدو رفتم بالکن دوباره.گفتم خانوم دمت گرم✋🏻مرسی جواب دعاهامو دادی و از شهر خودت یکیو فرستادی. و انصافا هم علی تمام چیزی بود ک من از خدا و اهل بیت خاسته بودم.یک دل ن صد دل دلبسته ی هم شده بودیم.اومدن از قم خاستگاری(ما ساکن کرجیم).و نشون گزاشتن و بعد دوماهم بخاطر عدم تفاهم و ظاهرسازی خانواده ایشون و هزاران مشکل دیگه بشکل حال بهم زنی بهم زدیم😌 بعدشم من و مادرم باهم رفتیم قم.از حضرت معصومه سلام الله تشکر ویژه کردیم ک بموقع چشمم باز شد و کورکورانه و با فانتزی های مذهبی ذهنم اون رابطه سمیو ادامه ندادم و تموم کردم. بعد از اون قضیه دگ ن وقت تعیین کردم.ن فانتزی ساختم‌.ن مشخصات خاصی دادم...فقط رو خودم کار کردم ک خودمو بالابکشم ک دیگ انتخاب اشتباه نکنم و توسل واقعی ب اهل بیت کردم و همه چیو سپردم ب خودشون ک هوامو داشته باشن ک بتونم انتخاب عاقلانه و درستی داشته باشم...
18.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای پسر شبیب! اگر گریه می کنی بر حسین (علیه السلام) گریه کن که تا آب دیده بر روی صورت تو جاری شود خدای متعال تمام گناهان صغیره و کبیره تو را می آمرزد. خواه اندک باشد یا بسیار. پ.ن: نمی شد حداقل طبق شریعت بُکشن....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادمین نوشت:: از اول محرم تا الان این کلیپ رو هر بار می بینم بهم می ریزم. 😞😞😞😞😞
خوشبحال اینا بخدا من ده ساله که حداقل ۲ هزار بار تو حرم حضرت معصومه ۱۰ بار تو کربلا و نجف و... ۳۰ بار تو حرم امام رضا و همه جور امام زاده ها دعا کردم و هیییییچ اتفاقی نیوفتاده😅 بعد طرف میگه گریه کردم🤣 مشتی، من اشک هام رو جمع کنن شهر رو آب میبره پیرهن من خیس میشه از اشک 🤦🤦 رمز موفقیتتون چیه؟ چجوری حاجت میگیرین؟ البته ک بخاطر حاجت گرفتن عاشق علی و اولادش نیستی، آما به ماهم یاد بدید
سلام آقای محمدی من از ۲ سال پیش ۷ بار رفتم حرم امام‌ رضا، هر دفعه هم کلی ازش خواستم یه همسر خوب بهم بده، قربونش برم نداد😂😂 تازه بعد زیارتام، کلی خواستگارای سمی میومد دو ماه قبل عید یهویی دعوت شدم کربلا تو راه کربلا میگفتم امام حسین، میدونم اینکه یهویی دعوت شدم الکی نیست میخوای حاجتمو بدی من مطمئنم دست خالی برم نمیگردونی تو کربلا هم خیلی دعا کردم یکماه بعد کربلا، به لطف خودش یه همسر عالی نصیبم شد همونی که همیشه میخواستم. قربونش برم
اقای محمدی منم یه دوست متاهل دارم همش بهم میگه ازدواج کن و حیفی و... 😂از اینجور حرفا انقد یه مدت از زندگی مشترک تعریف میکرد واقعا مخمو زده بود، واقعانم ادم ازدواجی ای نیستم🚶🚶🚶 خلاصه شبای قدر امسال داشم باهاش حرف می زدم گف من این شبای قدر برات دعا میکنم که ان شاءالله خوشبخت شی و زودتر ازدواج کنی... همون شب ۱۹دهم یه بنده خدایی منو برای پسر خواهرش در نظر گرفت منم بی خبر🚶🚶🚶بنده خدا این چند شب دید من اومدم از رفتارم خوشش اومده بود بعد شب ۲۳ام اومد با مادرم صحبت کردن منم همون لحظه که داشتن با مامانم صحبت میکردن داشتم چایی می دادم تو مسجد😂🚶 مامانم درباره پسرشون گفتن فهمیدیم ۱۱سال تفاوت سنی داریم دیگ ردش کردیم اخوی و... خلاصه برا خودتون فانتزی نسازید، که دعا کنید یهو ی خاستگار بیاد بعد بگید پس حتما دعام مستجاب شد و چشمو ببندم رو همه چیه طرف و جواب مثبت بدم🚶منطقی تصمیم بگیرین بحث یه عمر زندگیه... ببخشید زیاد شد