به عنوان یه خانم مهندس معمار حرف ایشون رو مبنی بر پاک بودن اب شیلنگ تایید میکنم😁 وقتایی هم هست ک خانم ها غذا رو میخوان بچشن یه قاشق جدید برنمیدارن که🙄🤭🤫 #قشر_کافر_بی_نماز

تصور ما از برادران محترم کانال #جوجه_پنبه_ای

سلام شبتون بخیر آقای محمدی چقد دلم براش تنگ شده برای اون محبت نصف و نیمه ک بهم داشت حتی اگر ظاهری بود... حتی میدونم الان کجاست چقد بد بود محبتی رو تجربه کردم که همیشه دنبالش بودم اما دارم تلاش میکنم ک گریه نکنم #ارسالی_مخاطب #سوگ_عاطفی

#ادمین_نوشت توی دوره سوگ عاطفی دو تا کار رو حتما انجام بدید حرف بزنید و گریه کنید. به تخلیه هیجانی تون کمک می کنه. 🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️

#ادمین_نوشت آدم امن می تونه پدر و مادرتون باشه. اگر رابطه عاطفی خوبی باهاشون ندارید با ی دوست صمیمی. اگر دوست قابل اعتمادی ندارید، از یک مشاور وقت مشاوره بگیرید و هر هفته با مشاور صحبت کنید. #سوگ_عاطفی 🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️

#اسیر_شدید

آقای محمدییی چقدر خانم مهندس معمار تو پیجتون دارین و خودشونو رو نمیکردن من فکرمیکردم تنهاممم احیانا کسی نبود که بخواد براش معمار بپیچید؟ هم خوش سلیقه ایم هم مهندسیم هم هنرمندیم هم خلاقیم خیییلیم مهربونیم خوشگلیمون هم که زبانزده😌 انقد همش دنبال فرهنگیان نباشن فرهنگیانارو دیگه همه بردن تموم شدن بسه دیگه😒 #از‌_اینطرف_رانده‌_و_از_آنطرف_مانده

آقای محمدی من الان تو دوره سوگم و هیچ دوست قابل اعتمادی ندارم که بتونم باهاش حرف بزنم ، با خانوادمم نمیشه ... من همیشه حرفامو یا درد و دلامو به صورت کامل روی کاغذ مینویسم ... و واقعا بعدش خیلی حالم بهتر میشه و یه حس سبکی دارم از اینم نگران نیستم که کسی بعدا از حرفام سو استفاده کنه...🥲 #یاد_بگیرید

#ادمین_نوشت گفتم شاید دوست داشته باشید ببیند چه پیام هایی برام ارسال میشه. #مشاور_آسیب_پذیر #گلبم_درد_گرفت_از_دست_شما 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂

#ادمین_نوشت دقیقا عین این گیف شده بودم🤣🤣 وقتی که توی جزیره کیش. رفتم پاراسل. 13 نفر سوار قایق شدیم. من تک و تنها با قیافه مذهبی نشسته بودم وسط 12 نفر دختر و پسر بدون حجاب و با لباس های باز. دو تا دو تا سوار می شدن و می رفتم بالا. توی قایق موسیقی بندری پخش می شد و همه وسط می رقصیدن. منم تو حال خودم بودم. یادم به کتاب "بیوتن(بی وطن) " افتاد. اونجایی که شخصیت داستان "ارمیا" رفته بود ی کاباره توی آمریکا. یاد جمله ارمیا افتادم و با خودم گفتم: "من ارمیا معمر. جمعی گردان 24 لشکر 10 سیدالشهدا، اینجا چه می کنم؟!" مثل ارمیا که توی راه شمال از ماشین پیاده شد و به دل جنگل زد، می خواستم از قایق پیاده بشم و به دل آب بزنم. اما من ارمیا نبودم و اینجا هم جنگل های شمال نبود. شده بودم وصله ناجور جمع. می زدن و می رقصیدن. تا من نگاهشون می کردم همه با هم خلبانان ملوانان رو برام می خوندن و بعد ادامه می دادن به رقصیدن. هر کس نوبتش تموم میشد و چترش بر می گشت همه براش دست می زدن. من که اومدم سوار بشم همه شون گفتن حاج آقا رفت هوا😶🖐️ منم بهشون لبخند زدم و رفتم هوا 🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️ وقتی هم که چترم روی قایق برگشت. بجای دست زدن، همه شون برام صلوات فرستادن. #اسیر_شده_بودن #خاطرات_خود_نوشت 🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️

دلم سوخت گفتم یکم روحیه بدم بهتون از وقتی با کانالتون آشنا شدم کیس خواستگاری که چه عرض کنم ریزش موهام هم کمتر شده #جوجه_پنبه‌ای_مودار

آقای محمدی با این قیمت های نجومی ویزیت های مشاورین چطوری هفته ای یه بار بریم باهاشون صحبت کنیم؟ اینطوری درد بی پولی داغونمون میکنه 😥😥😥 #ما_مشکل_مالی_نداریم_چون_مالی_نداریم