eitaa logo
خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
21.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
815 ویدیو
27 فایل
کانال مشاوره ازدواج و روابط عاطفی فهرست موضوعات https://eitaa.com/mohammadi2i/12923 لیست کارگاه ها https://eitaa.com/mohammadi2i/2915 تلگرام ما t.me/mohammadi2i تعین وقت و تهیه کارگاه ها @F_Shojaeeii مکتب‌ خونه @soalatkhososi تنهایی @anjomantanhai
مشاهده در ایتا
دانلود
فکر ب این که یکسال و چند ماهی میشه ک مامانم با پدرم قهر کرده و رفته ولی تا الان ی بارم ب من زنگ نزد ببینه در چ حالم ... یعنی دلش برام تنگ نشد ؟ چرا تو دعواش با پدرم با منم قهر کرد ؟ چرا وقتی من بهش زنگ میزنم و صدای منو می‌شنوه قط می‌کنه ؟ ب اینکه همه مامانا مثل هم نیستن ...
بیدارم چون فردا دومین سالگرد مادرمه... دومین سالی که مادرم نیست... و همه هی میگن الهی یکی بیاد که تنهاییاتو جبران کنه ولی هرکی میاد میره هرکی میاد بدتر تنهام میکنه بیدارم چون ناامیدم از این دنیا و ادماش.. چون خسته ام... چون همیشه اغوش مادرم پناه دردهام بود و الان اون اغوش نیست و من بیش از حد تنها شدم دیگه نمیتونم غمهامو هضم کنم رفتار مادر خواستگارا خودشون شاید اصلا سرنوشت من ازدواج نیست شاید من نباید هیچوقت ازدواج کنم... وهزااااراااان هزار فکرو خیال دیگه که نمیذاره بخوابم...
از کجا بگم‌ تو این ۳۰ سال سن همه مدل خواستگاری دیدم، از بین اونا چند ماه پیش وسط بی خیالیهای ازدواج سر رسید و دو جلسه صحبت کردم ، همه چی خوب پیش رفت ، ولی یهو بی خبر .... خسته شدم ، بریدم ، دیگه کشش امتحان و صبر رو ندارم خدا دیگه از بالا رفتن سن و اون کسی که بخوام پیداش نشه چی ، آینده چطور میشه ، در ظاهر خوبم ولی از درونم دارم له میشم نمیدونم چرا تا از کسی خوشت میاد یهو نیست میشه ، آخه به خدا گفته بودم اونی که قرار نیست بمونه چرا میاریش 🥺 دیگه تحمل و صبر ندارم ، دلم دلگرمی میخواد هی ی ی ی
چرا بیدارید فکر چه چیزی نمی ذاره بخوابید؟ اجازه میدن تغییر رشته بدم؟ اجازه میدن اربعین برم کربلا؟ امتحانات پایان ترم ک باید خوب بدم.... زبان تخصصی ک هیچی بلد نیستم... مامان بزرگم... بابابزرگم...
چرا بیداریم، به چی فکر میکنیم ۱: از شنبه امتحاناتم شروع میشه فقط خدا خدا میکنم این ترم درسم تموم بشه خلاص بشم ( دعا کنید برام) ۲ دارم میمیرم از دندون درد ۳ چند وقته فکر مردن و اون دنیا از سرم بیرون نمیره, خصوصاً بعد کتاب آنسوی مرگ و سه دقیقه در قیامت...( همدیگه رو دعا کنیم که خیلی‌ محتاجیم)
بیدارم چون خانومم ازم گله داره و کنارش نیستم و باید هر جور شده فعلا مجازی حلش کنم
فکر اینکه موردی که آشنا شدم باهاش خیلی زیادی خوبه و حیفه که با من ازدواج کنه و نمیدونم چجوری نه بگم آخه همه شرایط بد منو هم قبول کرده🚶‍♂ نمره من از صد 40 نمره اون 80
فکر اینکه امروز خانوادم رفتن کربلا الان منم باید تو راه کربلا باشم ولی نطلبیدن💔 فکر اینکه چیکار کردم با خودم که رفتم دکتر برگشت بهم گفت چیکار کردی باخودت تو 19 سالگی اینقدر بدنت نابوده 😅
بیدارم چون به این فکر میکنم که چجوری اگر از آقایی خوشمون اومد بدون اتفاق افتادن گناه متوجه حسمون کنیم
سلام از همسرم ناراحتم خوابم نمیبره ولی اون راحت خوابیده،تو این تقریبا سه سال هربار که ازش ناراحت شدم جز یکی دوبار نیومده از دلم دربیاره این خیلی بیشتر ناراحتم میکنه نمیدونم چیکار کنم
بیدارم چون معتاد چک کردن پیام های جدید کانال ها تو گوشی شدم. از کار و زندگی انداخته منو. از صبح هیچ کاری نکردم. کلی کار عقب افتاده دارم. از دست خودم عصبانی ام. ازدواج هم هر وقت یادم میوفته دیگه خیلی درگیرش نمیشم. در آستانه 40 سالگی هستم و خواستگار ندارم و حوصله خواستگاری های الکی هم ندارم. حس می کنم آمادگی ازدواج رو هم ندارم. سبک زندگی ام مجردی شده و سر خودمو با کار مشغول کردم هرچند واقعا از نظر عاطفی خیلی وقت ها دوست دارم یکی کنارم بود اما بازم فکر می کنم فانتزیه و بی خیالش. نمی دونم آینده چی میشه.
حقیقتا از دست خانوادم مخصوصا برادرم خیلی ناراحتم که جلو شوهرم بهم بی احترامی کردن و ناسزا گفتن من انتظار داشتم مادرم یک تذکر بهشون بدن که حق ندارن به من بی احترامی کنن ولی مادرم به من گفتن دیگه اخلاقش اینه مادر جان چیکارش کنم داداش بزرگتره تو کوتاه بیا؟؟ و من کلی پیش همسرم سرافکنده شدم چون بهم گفت چرا خانواده ات اینطورین😓