سلام شبتون بخیر
در مورد پیام کانالتون که گفتید دختر وپسرا معتقدن مورد خوب پیدا نمیشه....
مورد خوب زیاده، اما موقعیت و فرصت آشنایی با همدیگه براشون پیدا نمیشه...
بخشی از شرایط خودم رو برای مثال عرض میکنم
من ولایی هستم و اعتقادات مذهبی دارم و پایبند به اصول و فروع دین هستم اما پوششم مانتویی هستش، پدرم پاسدار بازنشستهس و از نظر اقتصادی فقط میتونم بگم آبرومند زندگی میکنیم(یه زمانی قشر متوسط محسوب میشیدیم اما الان با این شرایط درخشان اقتصادی وارثان زمینیم🙃)
و من با این شرایطی که عرض کردم، توی خوابگاه در یک جمع کاملا دخترانه، کاملا طرد شدهم..چرا؟؟ چون از نظر بخش بزرگی از جامعه موارد بالا از ویژگی های یک شخص عرزشی نادان هست(البته از نظر اونا)...
خب از طرفی توی فامیل ما پسر نداریم و شرای ازدواج فامیلی هم به تبع نیست
از طرف دیگه، جامعه الان شدیدتر از هر وقت دیگه ای دو دسته شده و حتی ملاک دوستی دو دختر رو هم تغییر داده چه برسه به انتخاب همسر
و از سمت دیگه، بخاطر نوع پوششم و اینکه یک مذهبی معتدل هستم بنابراین مورد پسند قشر مذهبی هم نیستم
این وسط پیدا کردن و آشنا شدن با آقایی با شرایط مشابه برای من واقعا چیزی نزدیک به صفره
بنابراین امید به ازدواج ندارم (به نظر خودم فعلا منطق بر این حکم میده)
سلام وقت بخیر
پیام های اخیر کانال رو خوندم
ولی آقای محمدی جسارتا واقعا ک چه؟😂
عذر میخوام ک اینطور میگم
ولی واقعا با فرستادن این پیام ها داخل کانال
میخواید ب چی برسید هدف چیه راهکار چیه
دخترامون پسرامون مجرد میمونن فشار بیاد وارد دوستی میشن .خب الان چ کنن ؟میپرسید ک چ نسخه ای بپیچید
شب بخیر
سلام آقای محمدی شبتون به خیر.
در مورد صحبتی که توی کانال مطرح کردین، به عنوان یک دختر این چالش رو هم دارم که میدونم هر چی بیشتر پیشرفت کنم و از نظر تحصیلی و شغلی و حتی رشد عقیدتی و سیاسی موقعیت بهتری پیدا کنم، ازدواجم به طور طبیعی سختتر خواهد شد. چون هم آقایون ترجیح میدن همسرشون تو این موارد از خودشون پایینتر باشه، هم خودم ترجیح میدم همسرم تو این موارد بهتر از من باشه..
البته که سعی میکنم تأثیری روی تصمیماتم نداشته باشه این موضوع.
اینکه هر چی میگذره شوق و رغبت آدم کمتر میشه و حس انجام وظیفه بودنش بیشتر هم که به کنار..
نظرات:
سلام آقای محمدی .یه مطلبی در مورد ازدواج دم بخت ها بگم.الزاما مباید همه ی ملاک ها با هم باشه یه سری مسائل در گذر زمان به وجود میان.من و تموم دوستام متاهل هستیم و صاحب فرزند .هممون هم تو بسیج دانشکده با هم دوست شدیم .تقریبا هممون هم با آقایون مذهبی ازدواج کردیم .ولی حقیقتا همه ی ملاک ها رو با هم نخواستیم .حتی اینقدر رو ولایی بودن تاکید نداشتیم. در این حد که انقلابی باشن ،رهبری رو قبول داشته باشن کفایت میکرد برامون .این که حتما مراسمات بیت رو بریم و ....نبود .یکی از دوستان با آقایی ازدواج کرد که هنوز هم در این مورد خیلی متفاوت فکر میکنن ایشون حتما مراسم های بیت رو میرن ولی همسرشون جای دیگه هیئت میرن، ولی اصلا زندگیشون رو تحت الشعاع قرار نمیده.یه موضوع حل شده ست براشون .یکی از دوستان خیلی دختر خیّر و کار راه اندازی بود .همسرش نه .خیلی اهل این کارا نبود الان بیاید ببینین همسر زینب از خودش جلوتره. بس که خالصانه کار کرد این دختر .همینه یه جاهایی تفاوت هست اما کم کم میشه با رفتار درست رو طرف مقابلت تاثیر بذاری. خود من خانواده م با خانواده ی همسرم تفاوت دیدگاه داشتن الان خیلی مثل همیم حتی شاید اون ها خیلی جلو افتادن. گاها یه سری چیزا صبر میخواد .نمیگم میشه طرف مقابل رو تغییر داد .نه.میگم بعضی چیزها وقتی در کنار همیم به وجود میاد .
من دیروز گفتم
اگر کسی آب زلال گیر نیاره
مجبور میشه وقتی داره از تشنگی هلاک میشه، هر آبی رو، ولو گل آلود باشه بخوره.
منظورم این بود که جوانی که از زمان بلوغش سال ها گذشته و نمی تونه ازدواج کنه، تا ی جایی می تونه خودش رو حفظ کنه و از ی جایی به بعد ممکنه درگیر رابطه های سمی بشه.
حالا ممکنه برخی ها پیام بدن که ما اینجوری نیستیم و این حرفا چیه.
طرف صحبت من اصلا شما نیستید بزرگوار!!
طرف صحبت من اون دختر و پسر جوانی هستن که نیاز عاطفی یا جنسی، کلافه شون کرده.
من چن سال بهشون بگم آقا یا خانم تقوا پیشه کن؟
واقعا شدنیه؟
من پیشنهادم مشخصم اینه که در سن پایین مثلا دخترا حدود 18 تا 21 و پسرا حدود 22 تا 24 ازدواج کنن اما هزینه هاشون رو خانواده هاشون بدن تا بچه ها بتونن کم کم روی پای خودشون بیاستن.
فعلا همین باشه تا بعد...
نظرات ::
من تقریبا تا سن ۲۵ سالگی هیچ ارتباطی با آقایون نداشتم و این مسئله بین اطرافیان زبانزد بود اینقدر که خیلی از موردهایی که تو محیط های مختلف اقدام میکردن برای آشنایی و خواستگاری و ....به این نکته اشاره میکردن.
البته همیشه فعالیت داشتم و دارم و توی دانشکده مهندسی هم درس خوندم که تعداد پسرا خیلی بیشتر از دختراست و گاها ناچار به ارتباطات درسی و ....هستیم.اما اینقدر که مانع پیش اومد و ازدواج قسمت نشد که ناخواسته مقداری از اون چهارچوب ها کوتاه اومدم و به خودم اومدم دیدم گاها مثلا با یه نامحرم بیشتر از حد معمول صحبت کردم یا ....
البته خداروشکر چهارچوب اصلی حفظ شده اما اینطور هم نیست که مثل اول باشه.
فقط دوست داشتم اینا رو بگم تا بقیه متوجه بشن همیشه ما مقصر نیستیم
ما توی خیلی از روزای نوجوونی و جوونی خودمون رو حفظ کردیم اما شرایط و حتی گاها درک نشدن از طرف بقیه کلی خستگی و ناامیدی میش آورده و باعث شده ناخواسته ما از چهارچوب هامون کوتاه بیاییم.
نظرات:
سلام شبتون بخیر
تازه اقای محمدی میدونید سختی داستان کجاس؟ اینکه میبینی دوستان دختر و اطرافیان نزدیکت گاها برادر خودت هم حروم کیف میکنه و با دوست دختر یا پسرشون همه جا میرن و مثل یه زوج رفتار میکنن همه خانواده و اطرافیان هم میدونن و نیازای عاطفی شون تامین میشه حالا نیاز های دیگه رو خدا میدونه.
و تو باید نگاه کنی و تقوا پیشه کنی 😐
یه جایی هم آدم کم میاره بخدا
از اونورم نمیشه فقط برای تامین نیاز عاطفی یا بعضا جنسی آدم دست به ازدواج اشتباه بزنه و تب و تابش که خوابید ببینه چه اشتباه بزرگی مرتکب شده.
ولی همین اطرافیان نهایتش کات میکنن و خیلی راحت به ادم بعدی سلام میکنن 😒😕
نظرات:
سلام
راجع به این بحث اخیر...
درسته که خیلی ها نیاز ها رو به رابطه و... حل میکنن
من خودم از کسایی بودم که دور و و برم زیاد از این موارد بود و اذیت میشدم میدیدم...
اما واقعا چیزی که بعد از مدتی متوجه شدم این بود که این جور رابطه ها به ثبات نمیرسه عموما و بعد از کات کردنه همشون یه کُما خفن رو تجربه میکنن که واقعا نمیارزه...
بعد این رابطه ها، نمیارزه به اینکه ادم اون شیرینی پاکی و تجربه اول رو از بین ببره
این مجردیه همه رو اذیت میکنه حقیقتا ولی این با این و اون بودنه بیشتر اذیت میکنه و ادم کلا از فضای ازدواج میاد بیرون(این جور که من دیدم)
سلام.
به پاس گوش شنوا بودنتون امروز در گلزار شهدای کرمان و مزار حاج قاسم دعاگوتون بودم