محمد قمی
🔸💬 فاطمه زهرا(س) مادر همه کسانی است که پای حق میایستند/ وجود دختران نوجوان برای جهاد تبیین موثرتر ا
📜🔻 شعر کامل، اختصاصی و زیبای شاعر خوشطبع اهلبیت(ع) جناب آقای محمد رسولی که حجت الاسلام محمد قمی در حرم مطهر رضوی و در شب دوم مراسم شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) در خلال سخنرانی، ابیاتی از آن را خواندند برای اولین بار منتشر میشود؛
با شعر میخواهم که از کوثر بخوانم
چون کودکی دلتنگ از مادر بخوانم
ای طبع! با این بیتها خود را رفو کن
از آیهی تطهیر میگویی وضو کن
نور است او، در لا زمان و لا مکان است
هرجا که میینیم هست و بی نشان است
سر در نیاوردیم هرگز از مقامش
می ایستاد احمد برای احترامش
انسیه الحورا، مثالش برگ گل بود
دستش کتاب بوسه ی ختم الرسل بود
آری پیمبر عشق زهرا مذهبش بود
هربار دید او را فداها بر لبش بود
تعریف ما از عشق در یک جمله این است
زهرا فقط کفو امیرالمومنین است
با بودن زهرا، علی غم داشت؟ هرگز!
جز حضرت صدیقه محرم داشت؟ هرگز!
اذن شفاعت روز محشر در کف اوست
تقدیر عالم لا به لای مصحف اوست
باید برای بردن نامش وضو داشت
دیده است نابینا حجابی را که او داشت
وقتی که لازم شد ولی آمد به میدان
روز حمایت از علی (ع) آمد به میدان
دست منافق را به دست خویش رو کرد
با خطبه اش تزویر را بی آبرو کرد
تاریخ را خواندی بگو با سست عهدان
اتمام حجت کرد او با سست عهدان
هر شب به همراه علی تنهای تنها
می رفت او تا خانه پیمان شکن ها
اما چه بد خود را نشان دادند مردم
در پاسخ او سر تکان دادند مردم
در آتش عشق به مولا سوخت زهرا (س)
تا ایستادن را به ما آموخت زهرا (س)
او یادمان داد از غم دنیا نیافتیم
حتی میان شعلهها از پا نیافتیم
ما که نمیفهمیم ای دل راز او را
از حاج قاسمها بپرس اعجاز او را
ذکر شهیدان در توسلها چه بوده است؟
نامی که در میدان مین معبر گشوده است
آن نام که بر کل عالم سروری کرد
هرجا گره افتاد، زهرا (س) مادری کرد
آن بانویی که اعتبار نام زن شد
مردی ز فرزندان او سیدحسن شد
الحمدلله آن نگاه، این راه باقی است
دنیا همه فانی است، حزب الله باقی است
آری حیات ما، ممات ما حماسی است
مانند زهرا (س) اشکهامان هم سیاسی است
جانم فدای ندبههای هر شب او
جانم فدای اشکهای زینب (س) او
او کیست؟ او دریاست، او دریاست صبرش
فریاد مظلومیت مولاست قبرش
آن شب در و دیوار خانه گریه میکرد
تاریخ بر غسل شبانه گریه میکرد
در غسل کوثر آب هم تطهیر میشد
حیدر ولی قطره به قطره پیر میشد
هر قطره داغی روی داغ دیگر آورد
بازوی زخمی داد مولا را در آورد
گفت ای بهار خسته از پاییز، برخيز
چشم و چراغ خانهام برخیز، برخيز
راز مگويت را چرا در دل نهفتی
از این همه زخمت به من چيزی نگفتی
اي بانوي والا مقامم، حيف رفتي
تنها جواب بر سلامم، حيف رفتي
بعد از تو جز رخت عزا بر تن ندارم
برخيز! من تاب كفن كردن ندارم
برخيز زهرا، مشكلم را باز حل كن
يك بار ديگر كودكانت را بغل كن
خون گريه هايي با حسين و با حسن كرد
هر طور بود آخر عزيزش را كفن كرد
ای دل بیا از غربت مولا بخوانیم
امشب بریز آب روان اسما بخوانیم
___
▪️@mohammadqomi_ir
📣 صفحات اطلاعرسانی: ایتا | بله | آپارات
💬 صفحه شخصی: ویراستی
.
May 11