خلاصه نهضت حسینی این بود؛
یک طرف حسین بن علی علیه السلام که «و بذل مهجته فیک» جان و خون خود را در راه خدا داد؛ تا...
«لیستنقذ عبادک من الجهالة»؛
بندگان تو را از جهل نجات دهد؛ «و حیرة الضّلالة»؛ و آنها را از سرگردانیِ ناشی از ضلالت و گمراهی برهاند.
طرف دیگر قضیه: «و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الأدنی»
کسانی که فریب زندگی، آنها را به خود مشغول و دنیای مادّی، زخارف دنیایی، شهوات و هواهای نفس، از خود بیخودشان کرده بود؛ سهمشان از آفرینش خدای متعال برای رسیدن به سعادت را به بهای پست و ناچیز و غیر قابل اعتنایی فروختند.
فداکاری امام حسین علیه السلام چنین بود که در جایی که دیگر موعظه و نصیحت چاره ساز نجات انسان ها از گمراهی نبود، برای نجاتشات از غرق شدن در پست ترین رتبه ها، خون قلبش را بذل کرد و جان داد. آن هم چه جان دادنی!
(برداشت از سخنرانی مقام معظم رهبری در تاسوعای سال ۷۹)
🔴تجلی واقعی عقلانیت....
علی مسجدیان از رزمندگان پر سابقه ی لشکر ۱۴ امام حسین(صلوات الله علیه) چنین روایت میکند:اواسط اردیبهشت ماه سال ۶۱،مرحله ی دوم عملیات (الی بیت المقدس)،حسین خرازی نشست ترک موتورم و گفت:(بریم یک سر به خط بزنیم).بین راه، به یک نفربر پی ام پی برخوردیم که در آتش میسوخت و چند بسیجی هم عرق ریزان و مضطرب،سعی میکردند با خاک و آب،شعله ها را مهار کنند.حسین آقا گفت:(اینا دارن چیکار میکنن؟وایسا بریم ببینیم چه خبره).
هُرم آتش نمیگذاشت کسی بیشتر از دو-سه متر به نفربر نزدیک شود.از داخل شعله ها سر و صدای می آمد.فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده میسوزد.من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم.گونی سنگرها را برمیداشتیم و از همان دو-سه متری،میپاشیدیم روی آتش.جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده،با این که داشت میسوخت اصلا ضجه و ناله نمیزد و همین پدر ما را درآورده بود.بلند بلند فریاد میزد:(خدایا!الان پاهام داره میسوزه میخوام اونور ثابت قدمم کنی.خدایا! الان سینه ام داره میسوزه،این سوزش به سوزش سینه حضرت زهرا نمیرسه.خدایا! الان دستام سوخت،میخوام تو اون دنیا دستام رو طرف تو دراز کنم،نمیخوام دستام گناه کار باشه.خدایا!صورتم داره میسوزه،این سوزش برای امام زمان، برای ولایت ،اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت.)
اگر به چشمان خودم ندیده بودم،امکان نداشت باور کنم کسی بتواند با چنین وضعی،چنین حرف هایی بزند.انگار خواب میدیدم اما آن بسیجی که هیچ وقت نفهمیدم کی بود،همان طور که ذره ذره کباب میشد،این جمله ها را خیلی مرتب و سلیس فریاد میزد.
آتش که به سرش رسید،گفت:(خدایا دیگه طاقت ندارم دیگه نمیتونم،دارم تموم میکنم.لااله الا الله،لااله الا الله،خدایا خودت شاهد باش،خودت شهادت بده آخ نگفتم).
به این جا که رسید سرش با صدای تَقّی ترکید و تمام.
آن لحظه که جمجمه اش ترکید،من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم.بقیه هم اوضاعشان بهم ریخت.یکی با کف دست به پیشانی اش میزد،یکی زانو زده و روی سرش میزد،یکی با صدای بلند گریه میکرد.سوختن آن بسیجی همه ما را سوزاند.حال حسین آقا از همه بدتر بود.دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه میکرد و میگفت:(خدایا ما جواب اینارو چجوری بدیم؟ما فرمانده ایناییم؟اینا کجا و ما کجا؟اون دنیا خدا مارو نگه نمیداره،بگه جواب اینارو چی میدی ؟)حالش خیلی خراب بود.آشکارا ضعف کرده بود و داشت از حال میرفت.زیر بغلش رو گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم.تمام مسیر را،پشت موتور ،سرش را گذاشت روی شانه ی من و آنقدر گریه کرد که پیراهن کُره ای و حتی زیرپوشم خیسِ اشک شد.دو ساعت بعد از همان مسیر برمیگشتیم،که دیدیم سه-چهار نفر دور یه چیزی حلقه زده و نشسته اند.
حسین گفت:(وایسا به اینا بگو از هم جدا بشن.یه چیزی بیاد وسطشون(خمپاره)،همه باهم تلف میشن.همون یکی بس نبود؟).
نزدیکشان ترمز زدم.یکی شان بلند شد و گفت:(حسین آقا جمعش کردیما!).حسین گفت:(چی چی رو جمع کردین؟)
طرف گفت:(همه ی هیکلش شد همین یه گونی).
فهمیدیم،جنازه ی همان شهید را میگویدکه دو ساعت قبل داخل نفربر سوخت.دور گونی نشسته بودند و زیارت عاشورا میخواندند.حسین آقا از موتور پیاده شد و گفت:(جا بدید ماهم بشینیم،با هم بخونیم.ان شاالله مثل این شهید،معرفت پیدا کنیم).
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺خبر داری راه کربلا برای اربعین باز شده؟!
🚧 مگه نگفتن راهها بسته ست؟
🔹این ویدئو را ببین تا قضیه برات مشخص بشه!
fna.ir/f03sv7
@isffarsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#روایتی ازحاج حسین یکتا:
🌷شهید محمدابراهیم همت
🔹به نقل از مادر شهید👇👇
سرجداتحویلت دادم....
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
💚https://eitaa.com/moheb_aliakbar
سلام بر شهیدان...🌷🌷
#مهدے_جان❤️
و باز هم
جمعه ای دیگر گذشت!
و شهر در اوج سکوت و درد،
نبودنت را فریاد می زند ...
شهر را
از چشم من ببين، تارِ تاااار
این است حکایت ما در نبود تو ...
چه جمعهها غروب شد نیامدی😭
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#غروب_دلتنگے
💔😔 @moheb_aliakbar
📱تحریمهای جدید بانکی را جدی نگیرید
🔹نظر دو کارشناس درباره آثار تحریمهای جدید آمریکا علیه ۱۸ نهاد مالی ایران: تعاملات ما توسط این بانکها خیلی ناچیز بوده و تحریمها بیشتر کارکرد روانی دارد.
🔹این تحریمها در حوزه غذا و دارو و محصولات کشاورزی و غذایی تغییری ایجاد نمیکند.
@Farsna
خبرشهادتت را بعد از نماز صبح روزجمعه شنیدیم و آسمان برسرمان آوار شد...
چهلمین هفته شهادتتان هم با چهلمین روز شهادت امام حسین یکی شد و چه یکی شدن های زیبایی...
از نبودنت فقط به ما سختی رسید...
شما که بودی سردار؟! انگار زمین با بودنت آرام بود که بانبودنت ناآرام شده...😭
شما که بودی که با رفتنت نظم دنیا به هم ریخت؟!
در جوار سیدالشهدا و دوستان شهیدت ماراهم دعا کن...😔
http://eitaa.com/maersad
9.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روحانی در خانه قرنطینه داری میکند و رئیسی هم در میان سیل مشکلات مردم کره گشایی میکند!
حل شدن مشکل یک تولید کننده در دیدار با رییس قوه قضاییه